Assassin's Creed: Brotherhood

[masoud5676]

  محتوای مخفی: جواب 

هنوز معلوم نیست که مرده باشه بعد پایان تیزر پایانی دقت کنید صداهای حرف زدن میاد که میگن هنوز نمرده باید کاری کرد...معلومه که زندست

خدا کنه اینطور که میگی باشه
پس منتظر می مونم

[MobinS]

حامد کجا صدا میاد؟ پس چرا من نشنیدم؟ فکر کنم اشتباه می کنی ها! آخه توی خود بازی هم اون ضربه ها همه رو یک راست می کشت.

[havas_1980]

  محتوای مخفی: جواب 

هنوز معلوم نیست که مرده باشه بعد پایان تیزر پایانی دقت کنید صداهای حرف زدن میاد که میگن هنوز نمرده باید کاری کرد...معلومه که زندست

روم به دیوار حامدی...

  محتوای مخفی: حرفهایی که حین اسامی سازنده ها رد بدل میشه 

صدای اول - اون (دزموند) رفت تو شوک.
صدای دوم - برش گردون به انیموس.
صدای اول - دیوونه ای؟! این به خاطر همونه!
دزموند - نه.

[masoud5676]

بالاخره چی شد
زندست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[havas_1980]

بالاخره چی شد
زندست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بستگی به لطف نویسنده داره... صبر کنین تا بازی بعدی.

[M A X I M U M]

بازی تموم شد
و من الان 14 ساعته که نخوابیدم و یکسره پای کامپیوترم
باید بگم عالی بود واقعا انتظارشو نداشتم از AC2 بهتر باشه
و منتظر نسخه بعدی و نهایی خواهم بود
فردا هم بیاد فکر کنم بشینم بازی کنم

واقعا اتفاقایی که تو بازی میفتاد منو تا مرز جنون می برد من حدود یک ساعت هم ویکی خود AC رو خوندم و کاملا فهمیدم چی شده
سوالی بود در خدمتم میخوام چند تا نکته جالب که از بازی کش رفتم رو تو اسپویلر بذارم اونایی که تموم کردن شاید خوششون بیاد

  محتوای مخفی:  

بعد از اینکه اتزیو میاد به ویلا کاترینا اس فورزا اونجاست و از اتزیو درخواست کمک می کنه برای فورلی شب هم که ...
بعد ها وقتی که در زندان اتزیو اونو نجات میده کاترینا با تعجب می پرسه چرا منو نجات میدی من که دیگه نه قدرتی نه سربازی به دردت نمیخورم یعنی کاترینا واقعا فکر می کنه که اتزیو بخاطر قدرتش باهاش خوب بوده اما در همون سال 1500 که احساس اتزیو نسبت به کاترینا عمیق تر میشه واقعا بهش علاقه پیدا می کنه اما اتزیو روش نمیشه بگه و جواب میده خب چون تو خانواده داری کاترینا هم میگه خانواده تو نیست چرا جون خودتو به خطر انداختی بعدش یه دفعه کاترینا یاد اون شبی میفته که با هم تو ویلا داشتن و به اتزیو میگه : اون شب من فقط بخاطر جبران کمک تو در دفاع از فورلی و درخواست کمک اومدم پیشت و اون کاملا جنبه سیاسی داشت اتزیو که اصلا فکرش رو هم نمی کرد خودشو نمی بازه و با اینکه دلش می شکنه میگه که آره آره میدونم بخاطر روابط دیپلماتیک
خلاصه بعد که کاترینا نجات پیدا می کنه بدون اینکه به کسی بگه و رسما اعلام بکنه برادرهود رو ترک می کنه تا به فلورنس بره بچه ها بگیره که اتزیو در آخرین لحظات اونو می بینه
کاترینا که واقعا بخاطر از دست دادن فورلی ناراحته و فکر می کنه که بدون قدرتش به هیچ دردی نمیخوره میگه که میخوام برم پیش بچه هام ازشون مراقبت کنم و برای پس گرفتن سرزمینم تلاش کنم و منتظر بمونم و آخرشم میگه اتزیو اساسین هارو متحد کن بعنوان رهبر اونها و پیروزی برای اساسین ها و دور میشه
و اتزیو برای آخرین بار کاترینا رو می بینه هر چند کاترینا نمیتونه اینکارو بکنه و درخواست اون برای پس گرفتن عنوانش رد میشه و فقط میتونه بچه هاشو حفظ بکنه و سرانجام در سال 1509 بخاطر بیماری التهاب ریه یا همون اینسپیومیا که شاون در داخل بازی به ادموند میگه میمیره
اما همه چیز نیست در داخل بازی مموری های کریستینا رو داریم اگه بخوایم واقعا بگیم که اتزیو کیو از همه بیشتر دوست داشته و عاشقش بوده اون شخصی کسی نیست به جز کریستینا وسپوچی
در زمان جوانی اتزیو اونو از دست د پاتزی نجات میده و کریستینا بهش میگه مثل اینکه تو فرصت دومتو بدست اوردی (کسانی که بازی کردن میدونن) بعد کریستیانو رو در اول بازی AC2 در خونه اش می بینه هر چند صبحش توسط پدر کریستیان و سربازاش دنبال میشه بعد اتفاقات دردناک برای اتزیو و کشته شدن پدرش و برادراش مجبور میشه فلورنس رو ترک کنه تا اینکه چند سال بعد وقتی به فلورنس برمی گرده کریستیانارو می بینه که جریانش رو خود بازی روایت می کنه اما این پایان کار نیست
اتزیو نمیاد و کریستیانو با وجود اینکه اتزیو رو دوست داره و نمیتونه اینو کتمان کنه مجبور میشه با یکی از خواستگاراش ازدواج کنه که از بس اسامی اینا طولانی و عجق وجقه من نمیتونم حفظ کنم خلاصه در کارناوال در ونیز اتزیو کریستیانارو می بینه و بهش یه نامه میده که بیا فلان جا که اسم اون مکانم یادم نیست کریستینا اولش می ترسه و نمیخواد بره اما بعدا نمیتونه تحمل و میره که برای بار آخر هم که شده عشقش رو ببینه چون تو کارناوال همه ماسک میزنن نمیتونه اتزیو رو بشناسه یه دفعه یکی میاد و بوسش می کنه وقتی ماسکو ورمیداره می بینه که اتزیوئه
کریستیانو عصبانی میشه و با گلایه میگه این کارت خوشحالت کرد ؟ راضی شدی ؟
اتزیو با حالتی شرمنده میخواد بحثو عوض کنه و میگه من دوستت دارم کریستیانا جواب میده اگه منو دوست داشتی این همه منتظرم نمیذاشتی و میومدی دنبالم نمیذاشتی با این آدم ازدواج کنم و خداحافظی می کنه و میره هر چند که موقع رفتن کریستیانا اشک های خودش رو مخفی می کنه
اتزیو کریستیانا رو نمی بینه تا زمانی که جنگ به فلورنس میرسه زمانی که گروه دوم از نوکران بورجا به رهبری سلویو لورنزو رو بکشن و شهرو بگیرن از اونجایی که همسر کریستیانا دوست صمیمی و یکی از آشنایان لورنزو بوده خونه اونا هم مورد حمله قرار می گیره و کریستیانا و شوهرش زخمی میشن خبر این حمله توسط دوستان اتزیو بهش میرسه و خودش رو با تمام سرعت بهش کریستیانا می رسونه و تمام مهاجمان رو می کشه
همسر کریستیانا در راه فرار کشته میشه و کریستیانا که بدجوری زخمی شده به زمین میفته تا اینکه سریعا اتزیو میاد پیشش
در اون لحظات کریستیانا به اتزیو این جمله رو میگه : ای کاش ما هر دوتامون شانس دوم داشتیم و در حالیکه گریه می کنه در آغوش اتزیو میمیره

واقعا این بازی به لحاظ تاریخی بودنش خیلی نکات رمانتیک داره من که دارم بازی می کنم گاهی وقتا آرزو می کنم که ای کاش انگلیسی بلد نبودم و همیطور خود بازی رو انجام میدادم دوتا آدم می کشتم حال می کردم اما واقعا دونستن این حوادث درام آدمو گاهی وقتا متاثر می کنه
جوگیر شدم چقدر چیز نوشتم
راستی حق با هومنه آخرش دسموند بیهوش میشه و اون چاقو هو هم به شکم دختره فرو میره خود ویکی رسمی بازی هم اینو تایید کرده حالا سرنوشت لوسی بستگی به کرم نویسنده داره

[xlife]

دوستان این بازی بخش چند نفره داره
در صورتی که داره ایا شبکه میشه یا مثل همه بازیهای دیگه آنلاینه .
در ضمن پست های بالا رو خوندم واقعا متاثر شدم دختر خوبی بود حیف شد جووون مرگ شد

[smm_shire]

اگه میشه یه اموزشی برا multi player بازی کردنش بذارین plz

[AhmadReza.]

سلام
چطور باید اون جوون ها رو آموزش بدیم
تو مرحله هاش خود بازی یاد میده یا باید خودمون بریم بگردیم؟

[shahabaliboys]

دوستان لطفا بگین آیا میشه نسخه pc رو آنلاین زد ؟ بدون کرک؟