تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 80 از 138 اولاول ... 307076777879808182838490130 ... آخرآخر
نمايش نتايج 791 به 800 از 1371

نام تاپيک: یاد ایام بخیر : كارتون‌های دوران كودكی ( پروفسور بالتازار و... )

  1. #791
    پروفشنال Prima1001's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    Far! Far! So Far
    پست ها
    713

    پيش فرض

    چرا همه به جای باخانمان نوشتن بی خانمان؟
    و بازم چرا هیچکس کذت رو یادش نیست؟ اینهمه زجری که این دختر بچه کشید رو یادتون رفته؟ من همه صفحات رو زیرو رو کردم هیچی ندیدم..... شایدم بوده و من دقت نکردم.. هان؟؟؟؟
    اگه عکسی، آهنگی یا لینکی ازش دارین ممنون میشم
    راستی......
    SajjadKAZ2003 جان من هم عاشق رامکال بودم البته نه به اندازه شما

  2. #792
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    چرا همه به جای باخانمان نوشتن بی خانمان؟
    و بازم چرا هیچکس کذت رو یادش نیست؟ اینهمه زجری که این دختر بچه کشید رو یادتون رفته؟ من همه صفحات رو زیرو رو کردم هیچی ندیدم..... شایدم بوده و من دقت نکردم.. هان؟؟؟؟
    اگه عکسی، آهنگی یا لینکی ازش دارین ممنون میشم
    راستی......
    SajjadKAZ2003 جان من هم عاشق رامکال بودم البته نه به اندازه شما
    آره راست ميگي پرين همون باخانمان بودش ! ولي بي خانمان همون بينوايان بود ؟


    اما « كوزت » كه البته به اسم « بينوايان » مي شناسيم ؛

    يك تراژدي 30 قسمتي از روي رمان ويكتور هوگو ،
    بدبختي هاي دختري به نام كوزت كه اسير تنارديه هاي پست صفت بود
    ژان والژان و ژاور و كش و قوس هاي تعقيب و گريز ترسناك براي مخاطبي كه ما بوديم .

    جالبه كه بينوايان
    محصول مشترك كمپاني‌هاي dax (سازنده نل) و madhouse ( سازنده ماركوپولو) در سال 1976 هستش ...

    دوبلر هاش هم يه جا خوندم اينا بودن :

    - كوزت(نادره سالار پور)
    - تناردیه (اصغر افضلی)
    - ژان وال ژان (ناصر نظامی)
    - ژاور(پرویز ربیعی)


    عكس :





    البته يه ورژن جديدتر هم فكر كنم از بينوايان ديديم !


  3. #793
    پروفشنال Prima1001's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    Far! Far! So Far
    پست ها
    713

    پيش فرض

    Mortezaی عزیز خیلی خیلی سپاسگزارم در کنار همه کارتونها واقعا عالی بودن اینا.. یاد روزهای حوش کودکی بخیر
    بابت عکسها هم ممنون!

  4. #794
    پروفشنال Prima1001's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    Far! Far! So Far
    پست ها
    713

    پيش فرض

    چی شد؟ چرا تاپیک خوابید؟ کسی دیگه چیزی نداره ارئه بده؟ ما هم مستفیض بشیم؟

  5. #795
    آخر فروم باز SajjadKAZ2003's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    ایران-اهواز
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    اگه کسی جایی عروسک رامکال رو سراغ داره، من می خرم، لطفا بهم بگه
    اهواز که پیدا نکردم:(
    مرسی

  6. #796
    آخر فروم باز SajjadKAZ2003's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    ایران-اهواز
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    جادو گر شهر از (OZ)
    The Wizard Of Oz

    خلاصه داستان : دوروتي دختريه که در کانزاس زندگي مي کنه . در ادامه ( جداي از اتفاقات جانبي ) گردباد شديدي ميآد و رويا از اينجا شروع ميشه!
    دوروتي به سرزمين جادويي ميره و در راه همسفران خود'ش که يک مترسک - يک مرد حلبي - يک شير هستند رو پيدا مي کنه
    هر کدوم از اينها خواسته اي دارن ( به ترتيب مغز - قلب - جرأت) و خود دوروتي هم ميخواد به خونه بر گرده و در ادامه براي رسيدن به خواسته 'شون راهي مي شن



    دروتي دخترک خردسال بسيار اندوهگين است.چون زن بد جنس دهکده مي خواهد سگش توتو را از او بگيرد.
    از شدت نا اميدي نزد عمو هنري و عمه اما مي رود تا راز دلش را با آنها در ميان بگذارد. اما آنها که هزار کار و گرفتاري دارند به او مي گويند: " بدو برو پي کارت"
    دخترک به سگش تو تو مي گويد : " آن بالا بالا ها ...بالاي آسمان ها ... آنجا که همه ي مردم خوشحال و خوشبختند و حتي يک آدم بد جنس هم پيدا نمي شود ، يک جاي خيلي عالي هست که مي خواهم آنجا باشم!"
    ناگهان تند بادي از جانب کانزاس مي آيد و دروتي و توتو را بلند مي کند و به بالاي آسمان به شهر زمرد مي برد.
    ابتدا همه چيز خوب و خوش به نظر مي رسد.اما دوباره همان تجربه ها و ترس هاي قديمي از نو سر بر مي آورند. اکنون زن بد جنس دهکده به پيرزن جادوگر وحشتناکي بدل شده که باز قصد ربودن توتو را دارد.
    و حالا چقدر دلش مي خواست که مي توانست به دهکده ي خود در کانزاس بازگردد.
    اما به او گفته اند که بهتر است جادو گر شهر زمرد را پيدا کند.چون او بسيار نيرومند است و مي توتند خواسته اش را برآورد.
    دروتي هم جستجو آغاز مي کند.تا جادو گر شهر زمرد را پيدا کند.
    در راه مترسکي را مي بيند که چون مغز ندارد بسيار ناراحت است.
    و به شيري بر مي خورد که چون دل و جرات نداردبسيار نارحت است.
    دروتي هم به آنها مي گويد :" بياييد همگي نزد جادو گر شهر زمرد برويم. هر چه بخواهيم او به ما مي دهد . يک مغز به مترسک و يک به مرد آهني و جرات به شير!"
    در راه با تجربه هاي وحشتناکي روبرو مي شوند. چون جادوگر بدجنس تصميم گرفته دروتي را به چنگ آورد تا توتو و دمپايي يا ياقوت رنگي را که دروتي محافظت مي کند بدزدد.
    عاقبت به قصر جادوگر شهر زمرد مي رسند و سراغ او را مي گيرند. اما همه پاسخ مي دهند که تا کنون کسي نتوانسته او را ببيند چون جادوگر به طرز اسرار آميزي در قصر زندگي مي کند.
    اما به کمک فرشته خوب شمال وارد قصر مي شوند. و در آنجا مي بينند که جادوگر همان شعبده باز قلابي است که در دهکده ي دروتي در کانزاس زندگي مي کند.
    همه نا اميد مي شوند . چون فکر مي کنند ديگر نمي توانند به آرزوي خود برسند.اما " فرشته ي خوب شمال" به آنها نشان مي دهد که پيشاپيش به آرزوي خود رسيده اند.
    از آنجا که مترسک هر گاه با حادثه اي روبرو مي شد ، ناچار بود تصميم بگير که چه کند مغز پيدا کرده است. مرد آهني متوجه مي شود که دروتي را دوست دارد. پس قلب پيدا کرده است.
    شير هم پر دل و جرات شده چون هر گاه که ماجرايي پيش مي آمد مجبور بود دل و جرات نشان بدهد.
    فرشته ي خوب شمال از درئتي مي پرسد :"تو از تجربه هاي خود چه آموختي ؟"
    و دروتي پاسخ مي دهد:" آموختم که چيزي که مي خواهم در خانه ي خودم و در حياط خودم است."
    آنگاه فرشته ي خوب شمال عصاي سحر آميزش را بلند مي کند و دروتي دوباره به خانه اش باز مي گردد.
    در همين حال دروتي از خواب بيدار مي شود و مي فهمد که مترسک و مرد آهني و شير همان مردهايي هستند که در مزرعه ي عمويش کار مي کنند. و خيلي هم خوشحالند که دروتي دوباره برگشته پيش آنها.

    عکسهايي از ورژن هاي مختلف فيلم اين مجموعه :







  7. #797
    پروفشنال ragbar12's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    منطقه جنگي
    پست ها
    502

    پيش فرض

    دمتون گرم .ايول.....

  8. #798
    پروفشنال Prima1001's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    Far! Far! So Far
    پست ها
    713

    پيش فرض

    SajjadKAZ2003 جان عالی بود من یادمه از اون حلبی خیلی خوشم می اومد کارتون جالبی بود، دست شما هم درد نکنه هم بابت توضیحات هم عکسهای زیبا

  9. #799
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    جادوگر شهر اٌز هم مثل هايدي نسخه هاي زيادي داشت ، ولي من اينو بهتر يادمه :


  10. #800
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    6

    گربه پليس (CopCat) كه يادمه خانوم مديرمون خيلي دوستش داشت
    البته من « پيشي پليسه » رو بيشتر با اون گوشي كه از موشه بريد يادمه ، باشد كه خانوم مدير نيز گوش تمام كساني كه قوانين را زير پا مي گذارند از بيخ و به سبك فيلمهاي اسلشري پخ پخ بنمايد









    اين هم يه عكس از « سيمون در سرزمين نقاشي ها » كه دقيق يادم نيست مال چه دوره ايه ؟!
    ولي يادمه كه از تلويزيون ديدمش !
    باز هم يادمه يكي از بزرگان علم و ادب و فناوري (!) در جايي گفته بود :
    « من يادمه خوابهاي طلايي سيمون رو نگاه مي کردم و واقعا باور مي کردم که مي شه يه خواب ديد و بعد توي بيداري دنبال همچين جايي گشت و کيف کرد! »
    حالا نميدونم جفتش يكي است يا هر كدام به تنهايي يكي است ؟!!
    خوشحال ميشم يكي در مورد اين تصوير ما را ارشاد نمايد ، البته با نوآوري و شكوفايي اخلاقي ! چون ممكن است دل اين بچه معصوم بشكند .


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •