با تشکر فوق العاده از محمد جون عزیز (Seymour).gif)
ضمنا ً محمد جون زین پس می تونی بجای واژه غریب و نا مانوس lovelykid از محمد رضا استفاده کنی!.gif)
با پست محمد جون ، فقط این پست ها موندند، کی مردشه بیاد وسط ؟.gif)
.gif)
پست 831 ، صفحه 84
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
پست 852 همین صفحه
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
پست 760 ، صفحه 76
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
پست 773 ، صفحه 78
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
و انتهای پست 828 که همینجا دوباره قرارش میدم:.gif)
ما در رو که باز ميکنه ميبينه دخترشه که نگران بوده، اين مکالمات بينشون ردو بد ميشه:
دختر(برني):
مادرم شش ساعت مکرر گريه مي کرد و مادر بزرگ پيشش بود
و توي اين مدت ، همش مي گفت "اون بر مي گرده"
جان:
I just hate that you had that kind of night.
دختر:
اين برام خوبه که نگران چيزي باشم که واقعاً برام مهمه
بجاي اون چيزاي احمقانه اي که اغلب توي فکرمه
جان:
مثه چي؟
دختر:
Surviving
جان با لبخند:
چي؟
How did you come up with this؟
تو فوق العاده اي برني ، دوستت دارم
....
ممنون