تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 80 از 137 اولاول ... 307076777879808182838490130 ... آخرآخر
نمايش نتايج 791 به 800 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #791
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    در شیارهای قلبم به دنبال کدامین عشق می گردی؟عشق من در ایینه ای است که هر روز در ان مینگری......چشمان تو قبله عشق من است من به ان مینگرم وزیر سایه بان ابروهایت به خواب میروم.خوابی عمیق به عمق اقیانوس. در مهربانی لبهایت خنده می روید. در خمار چشمانت عشق غنچه ترد لبانت را چشیدم و بوییدم گل بلورین تو را تا اعماق وجودم
    با جمله جاری میشوم احساسم در کالبدی سپید

    (دوستت دارم ...)


  2. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #792
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    اگر به نشانه ی عشق و دوستی
    تو را هدیه ای نبخشم
    عشق من
    بی گمان مرا بی احساس می پنداری
    پس بزرگوارانه از من بپذیر
    آنچه را به پیشگاه تو تقدیم می کنم :
    روحم را ، زندگی ام را ، و قلبم را
    یکسان
    و با عشقی سرشار و بی پایان
    زیرا تنها زمانی به راستی خوشبختم که در کنار تو باشم !!!!!!


  4. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #793
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    وقتی امروزباران باریدازته دل فریادزدم اماکسی فریادم رانشنید جزآ ن قطره های خالص

    باران عشقی که ازآسمان برزمین می چکید. ساعتهابی اختیارزیربارش باران ایستادم.زمان ازیادم رفته بود.
    باران بندآمده بودومن هنوزخسته نبودم وشادتراز قبل فریادمیزدم
    آری آسمان رادوست دارم.....

  6. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #794
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

    سکوت را فراموش می کردی

    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

    چشمهایم را می شستی

    اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی

    اگرمی دانستی چقدر دوستت دارم

    نگاهت را تا ابد به من می دوختی

    تا من بر سکوت نگاه تو

    رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم

    ای کاش می دانستی چقدر دوستت دارم

    اگر می دانستی چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی

    اگر چه خانه ی شیطان شایسته ویرانی ست

    اگر می دانستی چقدر دوستت دارم

    لحظه ای مرا نمی آزردی

    که این غربیه تنها،جز نگاه معصومت

    پنجره ای برای زیستن ندارد

    وجز عشق بها نه ای

    ای کاش می دانستی

  8. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #795
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    ديگر حالم از آسمان و آستانه‌اش به هم می‌خورد
    هر چه ميخواهی بکن فقط با من باش
    به هر کمند که خواهی بگير و بازم بند

    به شرط آنکه ز کارم نظر نگيری باز
    ببين ؛ روياهايم نيمه کاره مانده اند
    تنهای تنها در قاب دلتنگی خويش نشسته ام
    و انتظار تو را ميکشم
    چقدر انتهای جاده تکراری ست وقتی تو در آن پيدا نميشوی
    زيبا
    چه در نور چه در ظلمت
    من همانم که هستم
    دوباره معجزه کن
    طلوع دوباره من منتظر نگاه دوباره توست

  10. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #796
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    بگذار دریا بداند رقیبی دارد به زلالی قلبت....و به زرفناکی نگاهت...
    و گفتی که معنای عشق در انتظار است و در فاصله ها
    من تمام این فاصله ها را با صبر و انتظار به تماشا نشسته ام!
    چه رازیست در این فاصله نمیدانم
    که هر چه میگذرد مرا شیداتر میکند....
    من شیدا میمانم....
    بگذار از عشق سخن نگویم
    بگذار وسعتش را در حصار کلمات محدود نکنم...!!!
    دوستت دارم مهربانم.....بیشتر از ثانیه های که گذشت!

  12. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #797
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    در دوردست غوغایی ست و در چشمان تو چه می گذرد؟!
    اندوه را فراموش کن
    عشق در همین حوالی آهسته نشسته است.
    باور کن قلبت را، که آکنده از عشق و پاکی ست.
    و بشکن! افسون سیاهی را بشکن و در شب طلوع کن، بی پایان!
    نگاه کن! چشمان من غبار می زدایند تا وارث نگاهت بمانند.
    تازه باش، تازه!
    و طراوت را و تازگی را از عشق دریغ نکن!
    و من هم به پاس سخاوت تو و به ظرافت نام عشق،
    تمام احساسم را به تو هدیه می کنم.

  14. 2 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #798
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    ای کاش! میشد بغض در گلو مانده ام می ترکید و شبنم های خشکیده و یخ زده چشمانم بار دیگر جاری می شد و از التهاب درونی ام می کاهید.
    ای کاش! می توانستم تمامی دردهایم را التهام دهم.
    ای کاش! می توانستم به رویا هایم رنگ حقیقت دهم.
    ای کاش! می توانستم ندای ندامتم را به گوش همگان برسانم.
    ای کاش! می توانستم بر پهنه بی کران این ابی ارام سبکبال پرگشایم.
    ای کاش! می توانستم خوب باشم.
    ای کاش! می توانستم انچه را که می خواستم اثبات کنم.
    ای کاش! می توانستم ،ای کاش می توانستم،...ولی افسوس، ولی افسوس که نتوانستم تمامی کاش هایم را به حقیقت محض پیوند دهم و امروز تمامی این کاش ها بر قلبم سنگینی می کند.

  16. این کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #799
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    آنسوتر
    در گرگ و میش به انتها رسیدن
    آنجا که آسمان خیالم سردی تلخ زمینی شدن را لمس کرد
    در لحظه ای که تقلاهایم
    بسان جدال یک محتضر با مرگ بود
    صدایم کردی
    با ملکوتی ترین نوای زندگی
    و من آرام آرام تهی شدم
    تا در دستهای نوازشگر تو
    دوباره جوانه زدن را تجربه کنم
    تویی که طعم سیب میدهی
    و چشمهایت رقص گندمزار در بهار است
    من فرزند آدمم و بسان او
    میان بهشت و تو
    تو را برگزیدم
    نازنینم !


  18. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #800
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    امشب دلم ميخواهد

    به كسي بگويم""
    دوستت دارم.""

    تو نهراس و آنكس باش.

    بگذار با هر آنچه در توان دارم

    همين امشب به تو ثابت كنم كه دوستت دارم.

    بگذار برايت نقش آن دلباخته اي را بازي كنم كه

    لحظه اي دور از محبوب خويش زندگي را نميتواند.

    بگذار همچون معشوقي كه براي وصال معشوقش

    جان ميدهد برايت جان دهم.

    بگذار همين امشب پيش پايت زانو بزنم

    و تو را ستايش كنم.

    بگذار در تاريكي به تو لبخند بزنم.

    نگذار زمان از دستم برود

    و تو را درنيابم.

    ميخواهم بينديشي كه همين امشب

    غير از من كسي ديوانه تو نيست

    هرچند كه جاهلانه فكري باشد.

    كمي بيشتر با من

    و همين امشب بگذار خيال كنم

    كه جز تو كسي نيست.

    همين يك امشب را بگذار نقش بازي كنم.

    نقش حقيقت را.

    همان كه دور از تو بارها روبه روي آينه تمرين كرده ام.

    اي آخرين !


  20. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •