تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 80 از 638 اولاول ... 307076777879808182838490130180580 ... آخرآخر
نمايش نتايج 791 به 800 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #791
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض


    زردشت كجاست؟
    رفتار نيك
    كردار نيك
    پندار نيك
    در سرزمينم خريدار ندارد،
    مردمش همواره مدهوش و گرفتارند.
    مفتيان اندر خم يك كوچه اند
    حاكمانش در پي پس كوچه اند
    نوكران، دستمال بدست بي توشه اند.
    نوگرايان و انديشمندان خانه دوش در كوچ اند.

  2. #792
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    سرما رفت و نوروز آمد، ز مَستان خبري نيست.
    وقت هوشيــــــاري وبيـــــــــــداري رسيد،
    سبزه روييد و دمن پُر ز هزاران گشته باز.
    عده اي رفتند، وليكن مانـدايم و شـــاكـريم
    تــــا به خــــــــــــــود آييم كه خــــــــداييم.

  3. #793
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    زمزمه هاي دلتنگي ام را به
    نسيم ميسپارم تا به تو برساند.
    آن زمان كه نگاهت را به
    آسمان بخشيدي
    چقدر گريستم.......
    و با پر كشيدنت
    دل ترك خوره ي من هم
    خيلي ساده شكست...

  4. #794
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    چه زيباست
    نوشتن
    آن هنگام که بداني او مي خواند
    چه زيباست
    سرودن
    آن هنگام که بداني او مي شنود
    و چه زيباست
    جنون
    آن هنگام که بداني او مي بيند
    القصه آن که
    در کنار او
    همه چیز زیباست...

  5. #795
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض


    بهار می‌آید، سبزِ سبز می پوشم
    به کوچه می‌آیم زندگی در آغوشم
    چهار فصل از سالم،‌ چهار فصلِ قشنگ
    که ماه بر دوشم... آفتاب بر دوشم!
    هنوز تشنه‌ترم از همیشه‌ی عُمرم
    بهار تا پاییز انتظار می‌نوشم
    چقدر دوست که از چشم‌هام افتادند
    چقدر زخمِ زبان که نشد فراموشم
    بهارِ سوخته... آتشفشانِ درد منم
    چگونه این مردم می‌کنند خاموشم
    هزار بار اگر باز امتحان بدهم
    میانِ آتش‌ها بازهم سیاووشم
    مرا دوباره به هستی، به خویش می‌خواند
    صدای باد که پیچیده است در گوشم
    هزارو سیصد و هشتادو هفت انسانم...
    بهار می‌آید... رنگ سال می‌پوشم

  6. #796
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    باران نمیشوم

    که نگويي: با چه منتي خود را بر شيشه مي کوبد

    تا پنجره را باز کنم و نيم نگاهي بيندازم.

    ابر مي شوم

    که از نگراني يک روز باراني

    هر لحظه پنجره را بگشايي

    و مرا در آسمان نگاه کني...

  7. #797
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    جریمه ی مشق های کودکی ام را که می نویسم

    شعر می شود

    با نگاهی خط می خورد

    جریمه روی جریمه جمع

    که نون اسمت را نان نوشته ام

    با آب آبی چشمانت

    سر کشیده ام سیر

    با تمام گرسنگی ام

    و در میان همین سطرها

    که پر می شود از کلماتی شبیه تو

    خودم را

    با دست هایی جوهری

    پنهان می کنم .

  8. #798
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من به آزادی این ثانیه ها شک دارم


    به زمین ؟ نه! به زمان ؟ نه! به خدا شک دارم!


    این چه خوابی ست که دنیای مرا آشفته؟


    که به این روشنی روز نما شک دارم!




    من به روئیدن مهتاب در این تاریکی


    یا به پیدا شدن روزنه ها شک دارم!


    غزلم خالی از احساس شده ، می بینی؟!


    من به معنی شدن واژه ی « ما» شک دارم !




    دم عیسی ی منی معجزه ای در راه است ؟


    لحظه ی مرگ من آمد ، به شفا شک دارم


    به سیاهی و غم آلودگی افکارم ....


    و به آبی شدن خاطره ها شک دارم




    گفتی این فاصله ها قسمت من بود ولی ....


    نه به تقدیر خودم نه... ! به شما شک دارم


    غزلم سوخت در این واژه ی شک و تردید


    می نویسم که خدایا : به خدا شک دارم!

  9. #799
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض


    قطره اشکی بودم تو چشات
    وقتی می خندیدی شاد می شدم
    نگات به من بود و من در نگات پیدا
    تو آسمون شب چشات ماه می شدم
    از چشای خوشگلت سرازیر بوم
    با هر تپش تو دلت یاد می شدم
    رو گونه های سرخت می لغزیدم
    همونجا رو لبات فریاد می شدم
    ولی اون روز که چشات منو ندید
    یعنی اینکه بر چشای گلت خار شدم
    از بس توچشات مونده بودم
    تکراری و ذلیل و خار شدم
    تو که بستی چشاتو موندم تنها
    با دست رقیب از رو چشات پاک شدم
    خوردم بر زمین گرم و شکستم
    همراه خاطرات قشنگ چال شدم
    آری من دیگه در نگات نیستم
    از اون زمون که اسممو بردی زیاد
    چیزی جز خار و خاشاک نیستم

  10. #800
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    هر کجا هستم، باشم به درک!
    من که بايد بروم!
    پنجره، فکر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!
    من نمي دانم نان خشکي چه کم از مجري سيما دارد!
    تيپ را بايد زد! جور ديگر اما...
    کار را بايد جست.
    کار بايد خود پول.
    کار بايد کم و راحت باشد!
    فک و فاميل که هيچ...
    با همه مردم شهر پي کار بايد رفت!
    بهترين چيز اتاقي است که از دسته چک و پول پر است!
    پول را زير پل و مرکز شهر بايد جست!
    سيد خندان يه نفر!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •