تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 8 از 12 اولاول ... 456789101112 آخرآخر
نمايش نتايج 71 به 80 از 118

نام تاپيک: وسواس فکری!!

  1. #71
    Banned
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    محل سكونت
    مقر گشتاپو
    پست ها
    759

    پيش فرض

    شما كه سيتالوپرام مصرف ميكردين بهتر نبودين؟ميشه در مورد مصرفش بيشتر برامون توضيح بدين به هر حال شما تجربشو دارين دوست عزيز

  2. #72
    اگه نباشه جاش خالی می مونه siamakdadashi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    تبریز
    پست ها
    362

    پيش فرض

    خوب افسردگي من به خاطر اضطراب ايجاد شد العان هم اضطراب دارم ميشه به صورت كامل اضطراب رو از بين برد
    بلی میشه از بین برد و اگه اضطراب درمان بشه چون منشا خیلی از مشکلات هست دیگر بیماریها هم بهبود پیدا میکنند.

  3. این کاربر از siamakdadashi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #73
    Banned
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    محل سكونت
    مقر گشتاپو
    پست ها
    759

    پيش فرض

    بلی میشه از بین برد و اگه اضطراب درمان بشه چون منشا خیلی از مشکلات هست دیگر بیماریها هم بهبود پیدا میکنند.
    از امروز قراره يه روانشناس خوب باهام كار كنه برام دعا كنين برو بكس

  5. این کاربر از x935 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #74
    داره خودمونی میشه dalton77's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    39

    پيش فرض

    اين مطلب خيلي با اين تاپيك مرتبطه:
    فوبی اجتماعی (Social phobia)
    همان طور که از اسم فوبی اجتماعی برمی آید٬ این اختلال یه نوع ترس غیرمنطقی نسبت به حضور در اجتماع است. فرد از این نگران است که مبادا کاری انجام دهد که آن عمل در نظر دیگران سبب تمسخر و انتقاد باشد. بنابراین سعی می کنند از تمام موقعیت هایی که منجر به حضور در اجتماع می شود امتناع کنند. اماواقعیت این است که انسان موجودی اجتماعی است و ناگزیر به حضور در اجتماع است٬ بنابراین زمانی که مجبور به حضور در اجتماع می شود اضطراب شدیدی را تجربه می کند و این تجربه اضطراب سبب فلج شدگی او می شود.


    ناگفته پیداست که این افراد از حرف زدن در جمع گریزانند چرا که می ترسند صدایشان یا دستهایشان دچار لرزش شود٬ یا اینکه ناگهان آنچه در ذهن دارند از یادشان برود و کلامشان نیمه کاره بماند. حتی ممکن است به سختی و با روندی کند یک سخنرانی را انجام دهند اما از این نگران می شوند که توقع دیگران از آن ها بالا رفته باشد. شاید بگویید نگرانی از حضور در یک جمع برای همه وجود دارد و همگان هنگام صحبت در یک جمع اضطراب را تجربه می کنند اما فوبی اجتماعی چیزی فراتر از اینهاست که فکر می کنید٬ چرا که مبتلایان به این اختلال حتی در موقعیت های بسیار بی ضرر و نرمال نیز از خود اضطراب نشان میدهند. مثلا هنگامیکه برای صرف غذا به رستوران می روند از اینکه غذا در گلویشان گیر کند٬ نوع خوردنشان توسط دیگران به تمسخر گرفته شود٬ چنگال یا قاشق از دستشان بیفتد٬ نگرانند.

    این افراد عزت نفس پایینی دارند٬و دچار خودکم بینی هستند٬ ممکن است کمال گرایی نیز در انها بیش از حدنرمال باشد چرا که از خود توقع عملکرد عالی در تمام زمینه ها را دارند.

    شاید هم اکنون این سوال برایتان پیش بیاید که فرق فوبی اجتماعی و آگورافوبی در چیست. در هر دوی این اختلالات ترس از حضور در اجتماعی وجود دارد اما آگورافوبی بسیار فراگیرتر از فوبی اجتماعی است. فوبی اجتماعی ممکن است در کودکی و نوجوانی در افراد وجود داشته باشد و آنها این اختلال را با عملکرد ضعیف تحصیلی نشان دهند یا شخصیتی کمرو خجالتی را نشان دهند٬ و همچنین ممکن است در بزرگسالی پس یک تجربه خفت بار در اجتماع نشان دهند.

    فوبی اجتماعی فراگیر سبب می شود فرد از تمام تعاملات دوری کند بنابراین او را مستعد افسردگی٬ آگورافوبی٬سوءمصرف الکل و یا تفکرات خودکشی می یابیم.
    من هم این مشکل فوبی اجتماعی رو دارم.چیزی که مشخصه این بیماری به این راحتیها درمان نمیشه.من هم رواندرمانی و هم دارو درمانی رو امتحان کردم ولی هیچ نتیجه ای نداشت.این مشکل به شدت در مقابل درمان مقاومه بخصوص رواندرمانی

    سلام دوست عزیز...

    من جدیدا 1 ماهی میشه سرخی هراسی گرفتم ولی جمع هراسی ندارم اتفاقا خودم میرم به سمت جمع...

    ولی غریبه هراسی شدید دارم...یا اینکه بهتر بگم عزت نفسم پایینه..

    راهکاری غیر از دارو کسی سراغ نداره؟

    حس میکنم به مغزم خیلی ربط داره یعنی چون من اینجوری نبودم اینجوری شدم...

    سرم میسوزه بعضی وقتها..شبها حس بدی دارم موقع خواب حس عوض شدن حال هوا...

    حس میکنم از وقتی رژیم گرفتم اینجوریشدم..یه رژیم سختی گرفتم 1 ماه هیچ چی نمیخوردم...

    کلا حس میکنم یه چیزی باید تو مغزم باشه تا تمرکزم برگرده و ترسم از بین بره....

    خیلی هم شادم جدیدا....ولی عزت نفس فوقاالعاده ضیفی دارم...و سرخی هراسی شدید....

    اصلا اعصابم خورد نمیشه ولی خندم میگیره مثلا اسنقدر عزت نفسم ومده پایین همش خندم میگیره..

    فکر میکنم مشکلم داره جدی میشه...لطفا کمک کنین.

    یه نفر تو جمع سوتی میده بدجور خندم میگیره همه فکر میکنن دییونه شدم ...به مرز بدی دارم میرسم فوقالعاده عزت نفسم اومده پایین

    .........

    امروز می خواستم سر خود فلوکستین بخورم گفتم دارو راهش نیست..عوارض بیقراری و اعصاب خوردی که میاره نمی ارزه به اجتماعی

    شدنش....

    دوست دارم یه تکنیکی یاد بگیرم بدون دارو این هراسم رو از بین ببرم...اونجوری خیلی قویتر میشم از وقتی که با دارو هراسم از بین بره...
    دوست عزیز درسته که دارو عوارض داره ولی گاهی اوقات نخوردنش چندین برابر بیشتر ضرر داره.شاید بهتر باشه زیر نظر پزشک دارو مصرف کنید

  7. 2 کاربر از dalton77 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #75
    Banned
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    محل سكونت
    مقر گشتاپو
    پست ها
    759

    پيش فرض

    دوست عزیز درسته که دارو عوارض داره ولی گاهی اوقات نخوردنش چندین برابر بیشتر ضرر داره.شاید بهتر باشه زیر نظر پزشک دارو مصرف کنید
    درسته من فكر مينم باز دارو درماني بهتر از اين ترس هاي توهومي باشه

    ---------- Post added at 05:15 PM ---------- Previous post was at 05:14 PM ----------

    من هم رواندرمانی و هم دارو درمانی رو امتحان کردم ولی هیچ نتیجه ای نداشت.این مشکل به شدت در مقابل درمان مقاومه بخصوص رواندرمانی
    دوست عزيز شما چه داروهاي واسه اين بيماري مصرف كردين؟

  9. #76
    داره خودمونی میشه dalton77's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    39

    پيش فرض


    دوست عزيز شما چه داروهاي واسه اين بيماري مصرف كردين؟
    فلوکستین،سیتالوپرام،بوسپی رون،الانم سرترالین و کلومیپرامین

  10. این کاربر از dalton77 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #77
    Banned
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    محل سكونت
    مقر گشتاپو
    پست ها
    759

    پيش فرض

    فلوکستین،سیتالوپرام،بوسپی رون
    اين بوسپيرون چه تاثري روتون داشت؟با هم مصرفشون ميكردين؟

  12. #78
    داره خودمونی میشه dalton77's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    39

    پيش فرض

    اين بوسپيرون چه تاثري روتون داشت؟با هم مصرفشون ميكردين؟
    بوسپیرون رو اگه اشتباه نکنم با سیتالوپرام مصرف میکردم.البته هیچ تاثیری رو اضطرابم نداشت

  13. این کاربر از dalton77 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #79
    Banned
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    محل سكونت
    مقر گشتاپو
    پست ها
    759

    پيش فرض

    بوسپیرون
    چه مدت زماني اين دارو رو مصرف ميكردين؟

  15. #80
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    من این تاپیک رو خوندم
    فقط یک سوال جناب x935 ...
    آیا شما اولین بار که دوسال قبل دارو رو مصرف کردید مصرف خودسرانه بود یا تجویزی؟
    چون دیدم به این موضوع اشاره نکردید
    تقریبن امکان نداره پزشکی شمارو فقط با دارو رها کنه
    بخصوص در زمینه وسواس فکری

    بطور کلی دسته های مختلفی از وسواسها وجود داره وهرکدوم راه حل خودشون رو داره

    اگر وسواسی یا افسردگیی با بهم رختن تعادل هورمونی بدن یا تعادل شیمیایی مغز بوجود بیاد باید با همان مواد شیمیایی بجنگش رفت منتها با تشخیص پزشک حاذق برادر...که چه نوع و با چه دوزی از داروها رو برای شما تشخیص کنه...

    شما میگی جمع گریز و فرد گریزم...به شما قول میدم شبکه های اجتماعی اینترنتی-انجمنها-چت روم ها و... معمولن اگر این حالت رو تشدید نکنه تخفیف هم نمیده
    شما باید به ترست از مراجعه به پزشک غلبه کنید

    ببینید یک دوره فوران داروهای روانپزشکی بخصوص داروهای خواب آور رو در دهه 50 میلادی داشتیم که به شدت براشون تبلیغ میشد و حتا در نشریات براشون آگهی زده میشد! موج این دوره از آمریکا به سراسر جهان و با تاخیر 10-15ساله به ایران رسید
    سپس بانمود اثرات در جامعه تحقیقات محققین و پدیدار شدن اثرات جانبی بشدت جو منفی پیرامون درمان دارویی ایجاد شد و باز هم به همه کشورها رسید من جمله ایران(حوالی دهه 70 میلادی) , این دید پدید آمد که داروها اعتیادآورند و فقط باید توسط افراد بشدت بیمار مصرف شوند
    اما در سیر بعدی تحقیقات و درمانهای آزمایشی و قطعی ضمن کشفیات جدید و تایید براین نکته که تمام بیماریها روانی بخصوص افسردگی ریشه های فرویدی ندارند و برخی دارای ریشه های جسمسند و باید مانند زکام یا هبیماری دیگر با آن پیکار کرد..(دهه 90)
    اما بعلت حالت پیوندی تاثیرات ذهن و جسم آنسان و اینکه در بسیاری موارد علت و معلول برهم تاثیر میگذارند در حال حاضر اغلب محققین و پزکان به ضرص قاطع بر درمان تلفیقی (دارویی-روان شناسی-مشاوره) تاکید دارند

    در نهایت داروها روانپزشکی هم مانند تمام داروها مصرف (Use) صحیح و سؤ مصرف دارند(AbUse) که این سو مصرف خودسرانه میتونه به اعتیاد (addiction ) ختم بشه
    آیا از قرصهای مسکن (مثلن کدئین ها ) سواستفاده نمیشه؟ ولی تا حالا دیدی هیچ پزشکی ضرورت وجود اونها در طب رو رد کنه؟ تنها زمانی اعتیاد بوجود میاد که مصرف غلط باشد و خارج از ریل درمان
    هدف اگر خوردن یا بلعیدن ماده ای شیمیایی یا گیاهی به اسم قرص یا شربت یا... اگر باشد مسلمن چیزی جز وابستگی ندارد
    اما اگر هدف درمان باشد بهبودی بهمراه دارد...

    هیچ کس به شما تضمین نمیدهد با پیش گرفتن این شیوه کاملن درمان میشوید و..اما مطمئن باشید بهترین شیوه است
    ممکن است شما از طرف دکتر برای جبران یا تنظیم کمبودی در مواد داخلی بدنتان برای همیشه موظف به مصرف دارو شوید ویا ممکن است بمرور درمان قطعی پیدا کنید
    و درکنار همه اینها پزشک از شما تقاضای رفتن به جلسات روان درمانی به طور مرتب هم بکند....
    در نهایت تعادل با نسبت کم و زیاد به زندگی شما باز میگردد


    شاد باشی
    Last edited by Arash4484; 12-03-2011 at 12:45. دليل: اصلاح تایپی

  16. 3 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •