تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: آیا تناسخ از نظر عقلانی قابل قبول است ؟ ( دلیل خود را بیان کنید )

راي دهنده
37. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • بله

    7 18.92%
  • خیر

    26 70.27%
  • نمیدانم

    4 10.81%
صفحه 8 از 16 اولاول ... 456789101112 ... آخرآخر
نمايش نتايج 71 به 80 از 152

نام تاپيک: تناسخ چیست؟

  1. #71
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,119

    پيش فرض

    استدلالي ديگر بر وجود روح و مجرّد بودن آن از مادّه:
    سؤال: آيا علم و دانش، «هست» است يا «نيست» است؟ به عبارت ديگر آيا «بود» است و يا «نبود» است؟
    مسلّماً علم اگر «نيست» و «نبود» باشد چگونه مايه​ شرف انسان مي​گردد. پس علم، موجود است،
    حال سؤال ديگر: علم چگونه موجودي است و ظرف تحقّق و ثبوت آن چيست؟ يعني در کدام عضو بدن قرار دارد؟
    ظرف دانش، يقيناً بايد غير از جنس ظرف غذا باشد چون شخص دانش​پژوه هرچه بيشتر دانش تحصيل ميکند به دانستن دانشهاي سخت​تر و سنگينتر و بالاتر گرايش بيشتر پيدا ميکند و از فهميدن آن لذت بهتر مي​برد و شوق و ذوقش به دانش بيشتر مي​شود!
    و عشق و علاقه​اش هم به دانشمندان بيشتر ميشود.
    در حاليکه با خوردن غذا سير ميشود و گنجايشش محدود است.
    پس ظرف اين دو تا باهم فرق دارد.
    مغزي که داراي ابعاد و وزن محدود است نميتواند ظرفي براي حقايق بسيط گردد و از طرفي هم با فراگرفتن دانش، وسعت وجودي پيدا کند.

    درود برآقا هادی گرامی.

    در بخشهایی که رنگ آن را
    نارنجی کردم ، گزاره ها شامل "مغلطه ی قیاس مع الفارق" هستند.

    بدیهیست که گنجایش شکم ما با گنجایش درج حافظه تفاوت دارد و این دو سزاوار سنجش با یکدیگر نیستند.

    تا جایی که یکاهای این دو نیز با هم تفاوت دارند:

    گنجایش شکم : میان 2
    لیتر تا بیشینه ی 4 لیتر

    گنجایش حافظه ی ذهن : کمی پیچیده است، سامانه ی ذهن ما دربر گیرنده ی چیزی نزدیک به 200 بیلیون نرون هستش ( شاید بیشتر کسی نمیداند)
    هر کدام از نرون ها با 1000 تا 100000 نرون دیگر به وسیله ی صد تریلیون ( 14^10) تا ده کوادریلیون ( 16^10) پیوند سیناپسی بر هم کنش دارند.

    بسته به داده های بالا ، برخی داشمندان اندازه ی حافظه ی ذهن را چیزی در حدود 2.5
    پتابایت و برخی دیگر آن را حدود 30 اگزابایت برآورد کرده اند.

    این داده ها به ما میگوید همسنجی گنجایش ذهن با واژه ی نامحدود تا چه حد میتواند درست باشد. میدانیم که حتی بزرگترین فیلسفان و دانشمندان
    هم نتوانسته اند چیزی بیش از 10 درصد این گنجایش شگرف را استفاده نمایند.



    نکته مهم ديگه اينکه: يک سلسله از علوم ما حدّ و اندازه​ و اين پهلو و آن پهلو نداره و قابل تجزيه و تقسيم نيست،
    مثلا در نظر بگيريد که معني و مفهوم عشق و محبّت و نور مطلق و معاني کلّي ديگه را ادراک کرده​ايم.
    اگر درختي را تصور کنيم ميتوانيم برايش شاخ و برگ و ريشه تصور کنيم ولي اين تجزيه و تقسيم را درباره مفهوم محبت نميتوانيم إعمال کنيم بگوييم: من محبتي ادراک کرده​ام به طول فلان و عرض و عمق و وزن فلان مقدار.
    پس معاني کلّي که ادراک ميکنيم از سنخ موجوداتي که به حدّ و انداز ه درآيند نيستند. و در نتيجه ظرفشان هم غير از ظرف آنهاست.
    از طرف ديگر باز مي​بينيم که بدن با چاق و لاغر شدن، وزنش هم زياد و کم مي​شود امّا انساني که علم مي​آموزد با فراگرفتن علم، وزنش تغيير نميکند.
    ممکن است بگوييد: ظرفِ علم، عضوي از اعضاي دروني و بخصوص دستگاه مغز بوده باشد و سلولهاي مغزي علم را ظبط ميکنند،
    در جواب اين شبهه ميگوييم: هر عضوي از اعضاي بدن خواه قلب و خواه مغز و خواه عضوهاي ديگر هريک حجم معيّن و وزن مشخّص دارند و هريک از آنها هرچه را پذيرفتند در همان حدّ و حجمشان خواهد بود،

    محبت هم چیزی عرفانی نیست ، و بخشی از ذهن انسان است به دنبال آن ذهن بخشی از جسم انسان است. و فرنود آن آشکار است.

    برای نمونه محبت ، به سبب هورمون اندورفین پدید می آید. هورمون اندورفین پیامهای عصبی را در میان نرونها و سلولهای میزبان جابجا میکنند و گاهی آنهارا بر می انگیزند
    و گاهی آنها را مهار میکنند و از کنش ان میکاهند.

    بنابراین اگر خیال کنیم محبت بخشی جدا از جسم انسان و از آن روح میباشد ، سراسر درگیر لغزش هستیم. نمونه ای دیگر میاورم :

    کسی که الکل یا هروئین یا ماری جوانا استفاده میکند ، چطور است که دچار ازدیاد یا کاهش محبت میشود ؟

    پاسخ عرفانی نیست و سراسر علمی است. بر آنچه گفته شد ، الکل و دیگر دخانیات سبب میشوند تا در سامانه ی فرستیدن پیام های عصبی دچار نابسامانی شویم.
    الکل سبب میشود تا گاهن اندورفین بیشتری ( از اندازه ی پسندیده ) درون بخش سیناپسی ما رها شود. و طبیعتن سبب برانگیختن شور و حال ما میشود.


    آشکار است که اگر محبت روحانی بود ، به سبب الکل و دیگر دخانیات تشدید نمیشد


    نکته ديگر اينکه: هيچ دستگاه و صنعتي اصلا قابليت آنرا ندارد که علم را ظبط کند و عالِم بوده باشد چون خطّ و نقش و کتاب و ضبط صوت و حرف، علم نيست؛
    علم در هيچ دفتر و کتابي نيست؛ در دفترها فقط نقش و کتابتِ منقوش و مکتوب است نه علم،
    کتاب و دفتر و استاد و بحث و فحص و اعضا و جوارح همگي وسيله​اي براي تحصيل علمند، و عالِم فقط آن کسي است که دانا به اين علوم است.


    بستگی به فرنایش ما از واژه "علم" دارد، ما "علم" را چه مینامیم ؟

    از پیش روشنگری نمایم : واژه ی "علم" هم در نقش نام است و هم در نقش فعل.


    علم :
    دانستن. دانش

    عالم :
    دانا بر دانشها

    معلوم :
    دانسته شده.

    جهل : ندانستن. نادانی.

    جاهل : نادان بر دانشها

    مجهول : نادانسته.


    " علم بر عالم معلوم است. "

    " علم بر جاهل مجهول است. "


    به گفته ی دیگر "علم" در دیدگاه یک فعل یعنی "چیرگی بر دانش"
    و همچنین "علم" در دیدگاه یک نام یعنی "دانش"

    دانش را بدست می آوریم در ذهن می نهیم ، زین پس به سبب اینکه ما دانش داریم "عالم" هستیم.
    و میدانیم که دانش در جایی جز ذهن و نرونها ، اندوخته نمیشود.

    ما به " دانستن دانش " و همچنین " دانش " ، علم میگوییم ، ما تنها دانش های اندوخته شده در ذهن را علم می نامیم، که آن هم
    چیزی از برهان اینکه
    مکان اصلی دانش و علم که ذهن ماست ، نمی کاهد.

    شاید گوییم چون علم (فعل) خود در ذهن اندوخته نمیشود بخشی از جسم نیست و از آن روح است ، خیر..

    با این اندیشه ما دچار "
    مغلطه ی استنتاج حق از باطل" شده ایم ، بگوییم " علم بخشی از جسم نیست => پس بدون شک بخشی از روح است "

    خیر.. همانطور که گفته شد علم تنها یک تعریف است و پیوندی با روح ندارد. مانند اینکه بگوییم " ورزش پیوندی با جسم ما ندارد => پس حتما از آن روح است "

    در زمانیکه میدانیم ورزش یک تعریف است. " ما ( جسم ما) بدست ورزش ، ورزیده میشویم " ، " ما ( جسم ما ) بدست دانش (علم) ، عالم میشویم "
    Last edited by A M ! N; 22-11-2012 at 12:29.

  2. 5 کاربر از A M ! N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #72
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    محل سكونت
    تـــبـــر یــــز
    پست ها
    491

    پيش فرض

    سلام امين جان خيلي ممنون از توجهتان
    از ميان جملات شما : اينکه گفتيد مقياس اين دو باهم فرق دارد، خب بحث که سر اين نبود، و ضمناً آن محدوديتي که براي علم گفتيد ما آن داده ها را قبول نداريم به خاطر اينکه صرف ادّعا است.
    بدون شک روح انسان هيچ محدوديتي در فراگيري علم ندارد. کدام تجربه و آزمايش نشان داده که با آموختن دانش بيشتر، فضاي بيشتري در مغز اشغال ميشود؟!
    شما اين همه دلايل منطقي ساده را قبول نميکنيد حالا ما اين ارقام ادّعايي را چطور قبول کنيم؟
    راستي شما اين همه احضار ارواحي که در دنيا صورت ميگيرد چطور توجيه ميکنيد؟
    اکنون وجود روح حتي در بين منکرين خدا هم امر مسلّمي است.
    اون دوستمون گفتند که خرافه هاي قديم است! در حالي که اين مردم باستان بودند که به روح اعتقاد نداشتند ميومدند موميايي ميکردند!
    چطور شد ابن سينايي که به چشم يک پيامبر به او مينگريستند و حتي به او پيشنهاد شد که ادّعاي نبوّت کند همه قبول ميکنند، او شد خرافه پرست و باطل؟! ما شديم حقيقت پرست و حق؟!
    او که کتابهايش را سالها در دانشگاههاي خارج تدريس ميکردند و حالا هم هنوز مطرح است.
    البته ابن سينا يک مثال هست، دانشمندان ديگر هم هستند.

    حالا بگذريم از آن همه آيات متعدّد قرآن مجيد که صراحتاً روح را اثبات کرده​ است، نه با تأويل و توجيه.
    يک بار هست که آيه اي متشابه باشد و دلالتش صريح و نص نباشد، يکي هم آيه اي که محکم است و ترديدي در دلالتش نيست مي​فرمايد: خداوند، انسانها را هنگام مرگ قبض ميکند. وآيات ديگر.
    بگذريم.

    مطلب ديگر: اينکه گفتيد الکل و ديگر دخانيات بر محبت تأثير ميگذارند پس محبت، روحاني نيست؛
    منظورتان اين است که: الکل و دخانيات از سنخ ماده هستند لذا فقط بر مادّه تأثير ميگذارند، در نتيجه، محبت هم يک امري مادّي است؛
    در حالي که ما صحبتي از تأثير نکرديم، بلکه صبحت از تجزيه پذيري بود که شما اصلا اين نکته را ناديده گرفتيد.
    علاوه بر اينکه: کسي منکر اين نيست که فعل و انفعالات جسم، تأثير مستقيمي بر روح دارند، چرا که اين دو يعني روح و جسم، ارتباط بسيار تنگاتنگي باهم دارند،
    اين ارتباط همانند ارتباط و علاقه بين عاشق و معشوق و حتي بيشتر از آن است!
    هر دوي اينها بر همديگر تأثير دارند،
    مثال براي تأثير روح بر بدن: وقتي روح خشمگين مي​شود يا عاشق مي​شود کارهايي مي​تواند انجام دهد که در حالت عادي اصلا غير ممکن و خارج از توان بود!
    مثال براي تأثير جسم بر بدن هم که خود شما اشاره کرديد، و يک مثال ديگر اينکه وقتي بدن دچار عارضه و ناراحتي جسمي ميشود روح نيز متأثر مي​شود، گاهي افسرده ميشود، گاهي عذاب ميکشد،
    عذاب قبر که معروف است اين به خاطر همين ارتباط و عشق و علاقه روح نسبت به بدن است که وقتي بدن در قبر معذّب شود روح نيز معذّب ميشود چون يک عمر با آن زندگي کرده و علاقه شديدي به آن دارد،
    اينکه ميرويم به سر قبر مردگان، به خاطر اين است که روح توجه شديدي به بدنش دارد و به قبر خود نيز توجه و علاقه دارد.
    خب اين از اشکال تأثير الکل و دخانيات که گفتيد.

    مطلب ديگر اينکه​: ما اصلا قياس نکرده بوديم که مع الفارق هم باشد. ما فقط گفتيم که ظرف علم با ظرف غذاي مادّي فرق دارد، و شما هم اين را حتي تأييد کرديد که مقياسش هم متفاوت است! خب چه تفاهمي :دي
    بلکه قياس مع الفارق را شما فرموديد و علم را قياس بر ورزش کرديد! گفتيد همانگونه که جسم ما با ورزش کردن ورزيده مي​شود، همانطور هم جسم ما با علم آموختن، دانا ميشود!

    در پست قبل که عرض کردم: علم، وجودش غير مادّي است، باز کمي توضيح داده ميشود البته به زبان کاملاً ساده:
    برهان ما اين بود که: مادّه داري احکام و قوانين خاصّ خودش است از قبيل: قبول اشاره​ي حسّي يعني ميتوانيم با دست بهش اشاره کنيم که فلان جا است، در حالي که علم و مطلب علمي اينطور نيست.
    و نيز از قبيل: تجزيه و تقسيم پذيري و تغيّر و تبدّل و زمان و مکان و وزن و ابعاد و مقادير ووو که اينها همه از خواصّ وجودات مادّي است که علم و صورت علمي، هيچکدام از اينها را ندارد (دقت کنيد)
    مثلا براي يک تکه سنگ: ميتوانيم بهش اشاره کنيم که اين تکه سنگ جايي را اشغال کرده و ابعادي دارد و فضايي را گرفته
    و موقعيّتش نسبت به اجسام ديگر مقابل آنهاست يا زيرشان يا بالايشان يا بغلشان،
    و نيز ميتوانيم بگوييم که در زمان به سر ميبرد و زمان بر او ميگذرد و خلاصه «زماني» است،
    و ميشه که اون رو نصفش کنيم و يا سه قسمت يا به چهار قسمت تقسيم کنيم و به اجزاي ديگر تجزيه کنيم.
    حالا بياييم به سراغ يک صورت علمي يعني مطلب علمي، يک مثال خيلي ساده: «مجموع زواياي مثلث 180 درجه است»،
    اين صورت علمي، يه مطلب کلّي و حقيقت بسيط است. اگر مثل آن تکه سنگ و ساير اجسام مادّي که تکه سنگ فقط يک نمونه بود، اگر مثل اينها باشد بايد قابل تقسيم و تجزيه باشد،
    و نيز بايد ساير احکام مادّه هم بر آن صادق باشد ولي انقسام و تجزيه​ي آن مفهوم نداره، تغيّر و تبدّل آن معني نداره،
    آيا درسته بگيم: نصفش اينقدره و يک سوّمش اون قدره؟
    آيا درباره آن ميتوان گفت: در فلان مکان يا در فلان زمان است؟ طول عرضش فلان مفدار است؟ مثلا چند بايت است؟!
    اجازه بدهيد من ديگر جلوتر نميروم جواب همين سؤال آخر را از شما درخواست ميکنم امين آقا جانم شما بر طبق همان مقياسي که فرموديد و ما تسليمش شديمبفرماييد:
    اين مطلب علمي: «مجموع زواياي مثلّث 180 درجه است» چند بايت است؟؟

    در پايان فقط اين نکته را ميگويم: ما اگر واقعاً در پي حقيقت هستيم بايد بدانيم که حقيقت را فقط خداي سبحان ميتواند بفرمايد،
    ابن سينا و ديگران و هر کس ديگر ممکن است اشتباه کنند و حتي چيزي را که يقين ميدانند ممکن است در حقيقت يک جهل مرکّب باشد و ديگر هيچ،
    ولي اين خداوند است که حقيقت محض را او ميتواند بگويد که فرمود: «والله يقول الحقّ و هو يهدي السبيل» (و خداوند حق را ميگويد و او راه راست را نشان ميدهد) (احزاب: 4)

    امّا اگر هدف چيز ديگري است، اگر ميخواهيم از حقيقت فرار کنيم به خاطر تلخي آن يا به خاطر اينکه قبول حقيقت برايمان ممکن است سنگين تمام شود، اين يه چيز ديگه است.

    موفق باشيد.

  4. این کاربر از polestar98g بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #73
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,119

    پيش فرض

    درود.

    هادی جان تمام چیزهایی که فرمودین ارتباطی به علم ندارد و گفتمان بر اساس دین است به همین خاطر تمامی این نوشته ی شما مغالطه ی توسل به مرجعیت است.

    و از آنجا که اینجا یک تاپیک دینی نیست ، آیا میتونید به صورت علمی طبق قوانین فیزیک وجود روح رو ثابت کنید ؟


    پ.ن:

    همیشه وظیفه ی اثبات یک امر تازه، بر دوش بنیان گذار آن است نه اینکه مخالفانش عدم صحت آن را ثابت کنند.
    چرا من روح را باور ندارم؟ نه نه نه، صبر کن. چرا تو روح را باور داری؟ قطعا زحمت اثبات باید بر دوش شخص معتقد باشد. تو این قضیه را آغاز کردی. اگر من به سراغ تو می آمدم و می پرسیدم "چرا باور نداری که من می توانم پرواز کنم؟" تو می گفتی "چرا باید باور کنم؟" و من جواب می دادم "فقط باید ایمان داشته باشی". و اگر پس از ان می گفتم "ثابت کن که من نمی توانم پرواز کنم، ثابت کن... دیدی نمی توانی ثابت کنی؟" تو احتمالا یا می رفتی پی کارت، یا مامور حراست را خبر می کردی، و یا مرا از پنجره به بیرون پرت می کردی و فریاد می زدی "حالا اگر راست می گویی پرواز کن احمق"

    پ.ن2: اگر نتوانید وجود روح را طبق قوانین علمی ثابت کنید و فقط پایبند دین باشید ، باز هم درگیر مغالطه ی توسل به مرجعیت هستید.

  6. 5 کاربر از A M ! N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #74
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    محل سكونت
    تـــبـــر یــــز
    پست ها
    491

    پيش فرض

    من یک سؤال پرسیدم و جواب میخوام: شما ادّعا کردید که یکای اندازه گیری مطالب علمی، بایت است،
    الآن شما به هر مرجعی متوسل میشوید بشوید فقط بفرمایید که این مطلب علمی که اثبات شده: «مجموع زوایای مثلث، برابر است با 180 درجه» این چند بایت است؟ چند بایت را در ذهن اشغال میکند؟
    یعنی حجمش در ذهنتان دقیقا چند بایته؟

    در ضمن، اگه کسی در مقام استدلال، مغالطه‌ای بکنه باید بگید که دقیقا در کدام قسمت از استدلالش مغالطه کرده؛
    این جوری نمیشه که هر دلیلی که با مذاق ما سازگار نباشه یک برچسبی بزنید به نام «مغالطه»!
    اصلا شما معنای «مغالطه» را میدونید چیه؟

    پ ن :

    آیا میتونید به صورت علمی طبق قوانین فیزیک وجود روح رو ثابت کنید ؟
    پ ن : اصل این است که شما عقل ندارید و بار اثباتش هم بر عهده‌ی آن کسی است که ادعا میکند که شما عقل دارید،
    بنابراین شما هستید که باید اثبات کنید که عقل دارید و با هر قانون فیزیکی که ثابت کنید عقل دارید ما هم دقیقا با همان قانون ثابت میکنیم که روح داریم.

    فعلا تا جواب اون سؤال را ندید من حرفی ندارم و وارد استدلالات بعدی و قوانین فیزیکی نخواهم شد.
    Last edited by polestar98g; 26-11-2012 at 11:31.

  8. 2 کاربر از polestar98g بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #75
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    دوستان این تاپیک در انجمن انسانی دوباره فعالیت خودش رو آعاز می کنه. به تاپیک نظر سنجی اضافه شد .

    لطفا در این تاپیک بحث های خارج از چهارچوب [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نداشته باشین دلایل رو به صورت موجه و منطقی و خارج از مباحث اعتقادی و مذهبی بیان کنید..

    ممنون

  10. 6 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #76
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    من متاسفانه یا خوشبخاته در هیچ موردی نظر مطلق ندارم نه چیزی رو رد میکنم و نه قبول میکنم بخصوص در این مسائل که هیچ مدرک واقعا معتبری ارائه نشده

    در کل این مبحث همونطور که قبلا دوستان اشاره کردن یه مشکل اساسی داره و اون اینه که اول باید وجود روح اثبات بشه و بعد سراغ که روش فعالیت این روح رفت

    چون درصد خیلی خیلی پایینی احتمال برای وجود روح قائل هستم پس به همون اندازه میتونم تناسخ رو باور داشته باشم
    ولی با توجه به چیزهایی که تا حالا برداشت کردم من فلسفه تناسخ رو بیشتر از فلسفه وجود بهشت و جهنم میتونم بپذیرم
    یعنی برهانهایی که معتقدین به تناسخ دارند عقلانیتر از برهانهای معتقدین به وجود برزخ و بهشت و جهنم هست

    البته همونطورکه بین ادیان مختلف اسمانی اختلاف زیادی هست بین باورهای ادیانی که به تناسخ اعتقاد دارن هم اختلافات خیلی زیادی وجود داره
    Last edited by havzhini; 15-07-2013 at 17:29.

  12. این کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #77
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,323

    پيش فرض

    من در این باره چندین بار با دوستان صحبت هایی داشتم و واقعا هیچ دلیل قانع کننده ای نشنیدم و از اونجایی که وظیفه اثبات یک ادعا همیشه با شخص مدعی است (جلوگیری از پیدایش [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )، تا زمانی که این دوستان مدعی نتونند دلیل قانع کننده ای برای این ادعاها بیارند من نیازی نمی بینم این قضیه رو بیشتر از چیزی مثل یک افسانه یا داستان قلمداد کنم.

    اما اگه به اصل صحبت ها و ادعاهای کلی مفهوم تناسخ دقت کنیم تناقض ها و اشکال های استدلالی زیادی وجود داره:

    * دوستانی که مدعی هستند هیچ وقت توضیح ندادند از کجا این قضیه رو می دونند!

    * در اینجا از چیزی به اسم روح صحبت میشه که همونطور که قبلا هم در تاپیک توضیح داده شد، نه تعریف شده، نه کوچکترین دلیل یا مدرکی برای تایید وجودش هست و بطور همزمان دوستانی که ادعا دارند می دونند روح وجود داره، ادعا می کنند هیچ راهی برای تایید این ادعاشون وجود نداره (خودشون از کجا فهمیدند ما نمی دونیم).

    * عدم تطابق این قضیه با تکامل چگونه توضیح داده میشه؟

    * چرا تناسخ؟ چه نیازی در دنیا هست که با فرض کردن تناسخ بهش پاسخ داده میشه؟

    --

    ریشه باورهای نتاسخ به دوران عصر آهن برمی گرده و به نظر من توضیحی بوده برای کم کردن ترس افراد از مرگ چون انسان همیشه دنبال راهی برای غلبه بر بزرگ ترین ترس ممکن یعنی ترس از مرگ خودش بوده و تناسخ پاسخی نسبتا "اوکــی" به این قضیه میده. در هند هم سمساره که یکی از پایه های تناسخ هست پایه های استدلالی بسیار سست و بی اساسی داره.

  14. 4 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #78
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,119

    پيش فرض

    * در اینجا از چیزی به اسم روح صحبت میشه که همونطور که قبلا هم در تاپیک توضیح داده شد، نه تعریف شده، نه کوچکترین دلیل یا مدرکی برای تایید وجودش هست و بطور همزمان دوستانی که ادعا دارند می دونند روح وجود داره، ادعا می کنند هیچ راهی برای تایید این ادعاشون وجود نداره (خودشون از کجا فهمیدند ما نمی دونیم).
    جالب اینجا است که نه تنها ادعا میکنند روح وجود دارد ، بلکه برای آن وزن 21 گرمی هم در نظر گرفته اند که همین وزن جدیدن شده status فیسبـوک و جملات قصارشون.

    حالا این ایده که زمان مرگ انسان 21 گرم از دست میدهد و این میزان وزن متعلق به روح انسان است از کجا می آید، در نوع خود مهیج است.


    دکتری به نام دانکن مک دگل [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) که یک فیزیکدان بوده و کنجکاو میشه که وزن از دست رفته ی جسم انسان را در زمان مرگ و جدایی روح از جسم بدست بیاورد.. ایشان این تست را روی 6 انسان آزمایش میکنه.. این دکتر مث یه کرکس بالای سر بیمارها مینشسته تا زمان مرگشان را شاهد باشه و تمام تخت بیمار را روی یک ترازوی حساس به مقیاس های گرمی قرار میداده..

    بنده بعید میدونم هیچ ایرانی ای که از این نظریه پشتیبانی میکنه حتی جریان دقیق این قضیه را بداند.. ایرانی ها خیال میکنند که دقیقن هر انسان 21 گرم از دست میدهد و این 21 گرم وزن روح است. اما باید بگویم که بنابر آزمایشات این فیزیک دان ، این 21 گرم میانگین وزن از دست رفته ی 6 بیمار میباشد و هیچگاه یکسان و یکنواخت نبوده است..

    ایشان همین آزمایشات رو روی حیوانات هم انجام میدهد مث موشها ، گوسفند ها ، سگ ها.. طبق نتیجه ی ایشان گوسفند ها زمان مرگ مقداری به وزنشان افزوده میشود که البته بعد از مدتی این وزن افزوده شده، مجددن کم میشود .. این فیزیکدان این را اینطور توجیه میکند که زمان مرگ یک دروازه برای خروج روح ایجاد میشود که توسط آن روح به آسمانها هدایت میشود! ( منظور این است که وزن اضافه شده وزن دروازه میباشد و هنگامی که روح را به بیرون از جسم گوسفند میراند ، وزن مجددن کم میگردد )

    آزمایش ایشان بر روی 15 سگ و نتیجه ی دکتر مک دگل حاکی از آن بود که هیچ تغییری در وزن این حیوان در هنگام مرگ رخ نمیدهد. که از نظر ایشان این خود حاکی از آن است که سگها روح ندارند!
    اما نکته ای که گفتن آن خالی از لطف نیست این است که این دکتر ادعا میکند که قادر نبوده سگی را پیدا کند که بر مرگ طبیعی جان خود را از دست بدهد ؛ که از دیدگاه نویسنده این خود تصریحی میتواند باشد مبنی بر اینکه ایشان در حقیقت ناچار بوده به سگها سم بخوراند تا بتواند آزمایشات خود را شدنی نماید.

    و در آخر باید عرض نمایم که از آن زمان ( پیرامون سال 1907 ) تاکنون هیچگاه این آزمایشات توسط شخص یا مکان دیگری انجام نشده تا بتواند همان نتایج را بدست آورد.. و بالاخره از آن زمان تاکنون این شایعه با سرعت زیادی درون جهان سوم گسترده شد. ( بلاخص پس از اکران فیلمی چون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )

  16. 4 کاربر از A M ! N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #79
    کاربر فعال علوم انسانی mohammad varaste's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    کشور37 شهر 37 کوچه37 پلاک37
    پست ها
    1,535

    پيش فرض

    نمیدونم چرا ولی حس میکنم این موضوع داره با یه پروپاگاندای خاص توی کل جهان رواج پیدا میکنه.
    جالبی این موضوع اینه که نه یکتاپرستی و نه آتئیسم قبولش ندارن.
    من این کتابی که دوستمون گفتن رو به زودی میگیرم ببینم چیه.

  18. این کاربر از mohammad varaste بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #80
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    نمیدونم چرا ولی حس میکنم این موضوع داره با یه پروپاگاندای خاص توی کل جهان رواج پیدا میکنه.
    جالبی این موضوع اینه که نه یکتاپرستی و نه آتئیسم قبولش ندارن.
    من این کتابی که دوستمون گفتن رو به زودی میگیرم ببینم چیه.
    فکر نمیکنم این موضوع ربطی به یکتاپرستی و اتئیسم داشته باشه
    اولا اتئیسم که مشخصه که مسائل ماوارایی و فراطبیعی رو بهیچ وجه قبول نداره حتی وجود موجودی به اسم خدا
    ولی یکتاپرستی معنی داشتن خدای واحد و نه خدایان چندگانه
    که هم در بین ادیان یکتاپرست این اعتقاد وجود داره هم بین ادیان معتقاد به خدایان چندگانه

    البته باید این مسئله در نظر داشت که نوع اعتقاد به این موضوع در بین ادیان مختفل خیلی خیلی فرق داره و بهیچ وجه همشون مثل هم نیستین
    مثلا بعضیها اعتقاد دارن روح همیشه در حال گردش بین جسمها هست تا ابد
    بعضی اعتقاد دارن روح تا وقتی بین جسمها سفر میکنه به به اندازه کافی کار درست انجام بده بعد به بهشت میره
    بعضی معقتد تعداد خاصی گردش داره مثلا فقط 3بار
    بعضی حتی معتقدن که در جمس حیوانت هم حلول میکنن
    و ....

  20. این کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •