بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
مشت
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
مشت
سفر که اجبار تو بود شکستنم سهم چشام
بجز یه مشت نگاه تلخ نریخته بودی تو به پام
نیاز
وه چه شیرینست
بر سر گور تو ای عشق نیازآلود
پای کوبیدن
وه چه شیرینست
از تو ای بوسه ی سوزنده ی مرگ آور
چشم پوشیدن
------------------------
تو قوانین گفته نشده بود شعر نو استفاده نکنیم
در هرصورت اگه نباید ببخشید/
شباهنگ
شباهنگام که تابوتم
به روی دوش مردان
رهسپار خانه جاوید میگرد
بت
خدا زان خرقه بيزار است صد بار
كه صد بت باشدش در آستيني
سحرگه
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم
آغوش
شب كه سرو قامت او شمع این كاشانه بود
تا سحرگه برگریزان پر پروانه بود
خورشید
فكر كنم نفر قبلي كلمه آغوش را ذكر كرده
چون پيراهن شوم آسوده خاطر
گرش همچون قبا گيرم در آغوش
سيمين
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
مینا
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)