به این حالت میگن پانیک ؟
من هم خیلی از این جور چیزا میترسیدم و بعضی مواقع به خاطر فکرای منفی واقعا نفسم میگرفت و فکر میکردم الانه که روحم از بدنم جدا شه
جالبش اینجاست خجالت میکشیدم شبا به پدر و مادرم بگم من میترسم ( حتی به روان پزشک خیر ندیدم هم نگفتم )
قصه هایی که بچه های مدرسه میگفتن که دیگه نور علا نور شده بود مثه بختک و جن و جن گیر و .....
تا پارسال هم از فکر و حرف زدن مردم درباره این جک و جونورا میترسیدم حتی توی آرشیو فیلمهام که به اون عظمت بود یه فیلم ترسناک هم پیدا نمیشد /
یه روز اتفاقی من میخواستم یه سری فیلم جدید سفارش بدم که از قضا پسر عموم هم سر رسید و گفت منم یه سری فیلم میخوام ولی همش ترسناکه
فیلما به دستم رسید منم نامردی نکردم فیلمهای پسر عموم هم کپی کردم توی هارد
یه روز که خیلی سر حال بودم و جو جدیت هم منو گفته بود
نشستم پای کامپیوتر و لیست فیلمها رو بالا و پایی میکردم که رسیدم به اره
دلو زدم به دریا و اره رو ترسون لرزون دیدم
آخر فیلم رو که دیدم به نظرم زیاد ترسناک نیومد
درست یادمه که تا آخر هفته یه پک 40 تایی فیلم ترسناک رو تنهایی دیدم و خیلی انژی گرفته بود
بعد از اون دیگه تقریبا ترس برام بی معنی شد
اگه به اون حالت میگن پانیک پس من تونستم بدون دارو و درمان مهارش کنم درسته ؟