تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 8 از 13 اولاول ... 456789101112 ... آخرآخر
نمايش نتايج 71 به 80 از 122

نام تاپيک: آکادمی ترجمه ی متن های تخصصی برق

  1. #71
    پروفشنال singleguy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ٍEsfahan
    پست ها
    807

    پيش فرض

    Conductors:
    /kən’d ʌ ktər/
    رساناها

    Silver
    نقره

    Copper
    مس

    Gold
    طلا

    Aluminum
    آلومینیوم

    Iron
    آهن

    Steel
    استیل

    Brass
    /bræs/
    برنج

    Bronze
    برنز

    Mercury
    /mɜːrkjəri/
    جیوه

    Graphite
    /græfa ɪ t/
    گرافیت

    Dirty water
    آب کثیف

    Concrete
    /k ɑː ŋkri:t/
    بتون




    Insulators:
    / ɪ nsəl eɪ tər/
    نارساناها

    Glass
    شیشه

    Rubber
    /‘r ʌ bər/
    پاک کن

    Oil
    روغن

    Asphalt
    /æsf ɜː lt/
    آسفالت

    Fiberglass
    فایبرگلس

    Porcelain
    /p ɜː rsəl ɪ n/

    Ceramic
    /səræm ɪ k/
    سرامیک

    Quartz
    /kw ɔːrtz/
    کورتز

    (dry) cotton
    پینه ،نخ( خشک)


    (dry) paper
    کاغذ (خشک)

    (dry) wood
    چوب(خشک)

    Plastic
    پلاستیک

    Air
    هوا

    Diamond
    /d a ɪəm ənd/
    الماس

    Pure water
    /pj ʊr/
    آب خالص

    It must be understood that not all conductive materials have the same level of conductivity, and not all insulators are equally resistant to electron motion.
    این را باید دانست که همه ی رساناها میزان راسانایشان یکی نیست و همه ی نارساناها به طور مساوی از حرکت الکترون ها جلوگیری نمیکنند.

    Electrical conductivity is analogous
    to the transparency of certain materials to light: materials that easily”conduct” light are
    called”transparent,” while those that don’t are called” opaque.”
    رسانایی الکتریکی شبیه شفافیت مواد خاص در مورد روشنایی است. موادی که به سادگی نور را هدایت میکنند "شفاف" نامیده میشوند و موادی که اینگونه عمل نمیکنند "کدر" نامیده میشوند.

    However, not all transparent materials are equally conductive to light.
    هرچند همه ی مواد شفاف به طور یکسان برای نور، رسانا نیستند.

    Window glass is better than most plastics, and certainly
    better than”clear” fiberglass.
    شیشه ی پنجره ( از نظر شفافیت) بهتر از اکثر پلاستیک هاست و قطعا بهتر از فایبرگلس تمیز!

    So it is with electrical conductors, some being better than others.
    بنابراین ، این موضوع مانند رساناهای الکتریکی است، بعضی بهتر از بعضی دیگر است.


    For instance, silver is the best conductor in the”conductors” list, offering easier passage for electrons than any other material cited.
    برای مثال نقره بهترین رسانا در لیست رساناها است. زیرا نسبت به بقیه راساناها که زکر شد رسانندگی بهتری را ارائه میکند.

    Dirty water and concrete are also listed as conductors, but these materials are substantially less conductive than any metal.
    آب آلوده و بتون نیز در لیست رساناها قرار دارند، ولی قطعا این مواد از هر فلزی رسانندگی کمتری دارند.

    It should also be understood that some materials experience changes in their electrical properties under different conditions.
    این را نیز باید دانست که بعضی از رساناهای مورد آزمایش، ویژگی های الکتریکیشان تحت شرایط مختلف تغییر میکند.

    Glass, for instance, is a very good insulator at room temperature, but becomes a conductor when heated to a very high temperature.
    برای مثال شیشه در دمای اتاق یک عایق خوب است ولی وقتی تا دمای خیلی بالا داغ میشود، رسانا میشود.

    Gases such as air, normally insulating materials, also become conductive if heated to very high temperatures
    مواد عایق معمولی همچون گازها نیز اگر تا دماهای خیلی بالا داغ شوند، تبدیل به رسانا میشوند.

    Most metals become poorer conductors when heated, and better conductors when cooled.
    خیلی از فلزات وقتی گرم میشوند رسانای ضعیف تر و وقتی سرد میشوند رسانای قوی تری میشوند.

    Many conductive materials become perfectly conductive (this is called superconductivity) at extremely low temperatures.
    خیلی از مواد رسانا در دماهای خیلی پایین به طور رسانا میشوند ( که این نهایت رسانایی نامیده میشود)

    While the normal motion of”free” electrons in a conductor is random, with no particular direction or speed, electrons can be influenced to move in a coordinated fashion through a conductive material.
    در حالی که حرکت طبیعی الکترون های ازاد در یک رسانا، بدون جهت یا سرعت خاص، تصادفی است، الکترون ها میتوانند تحت تاثیر قرار بگیرند تا بطور منظم در یک رسانا حرکت کنند.

    This uniform motion of electrons is what we call electricity, or electric current.
    این حرکت منظم الکترون ها همان چیزی است که ما الکتریسیته یا جریان الکتریکی مینامیم.

    To be more precise, it could be called dynamic electricity in contrast to static electricity, which is an unmoving accumulation of electric charge.
    به طور دقیق تر این میتواند الکتریسیته ی متحرک نامیده شود که برخلاف الکتریسیته ی ساکن یا بار الکتریکی لنباشته شده ی متحرک است.

    Just like water flowing through the emptiness of a pipe, electrons are able to move within the empty space within and between the atoms of a conductor.
    دقیقا مانند جریان آب در فضای خالی یک لوله، الکترون ها قادر به حرکت در داخل فضای خالی داخل و بین اتم های یک رسانا هستند.


    The conductor may appear to be solid to our eyes, but any material composed of atoms is mostly empty space! The liquid-flow analogy is so fitting that the motion
    of electrons through a conductor is often referred to as a ”flow.”
    رسانا از دیدگاه ما ممکن است جامد باشد، ولی هر ماده ی متشکل از اتم اکثرا فضای خالی است. همانندی جریان آب آنقدر متناسب حرکت الکترون ها است که حرحت الکترون ها معمولا به جریان اراجاع داده میشود.

    Conductivity
    رسانایی

    Analogous
    مانند، متشابه

    Transparency
    شفافیت

    Transparent
    شفاف

    Opaque
    مات، کدر

    Instance
    مثال

    Offer
    ارائه کردن

    Passage
    عبور

    Cited
    ذکر شده، بیان شده

    Instance
    به عنوان مثال

    Coordinate
    هم پایه ،هم سنگ

    Fashion
    طرز، شیوه

    Uniform
    یکنواخت، همدست

    Precise
    جامع، صریح، دقیق

    Dynamic
    متحرک

    Contrast
    مقابل، مغایر

    Accumulation
    انباشتگی

    Emptiness
    فضای خالی

    Pipe
    لوله

    Substantially
    به طور قابل توجه

    Appear
    ظاهر شدن

    Compose
    سختن، درست کردن

    Analogy
    قیاس، مقایسه، شباهت

    Fitting
    مناسب، به جا، بموقع






    منتظر ترجمه ی آقای پیام هستیم!
    Last edited by singleguy; 05-02-2010 at 20:58.

  2. 6 کاربر از singleguy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #72
    در آغاز فعالیت elecfa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    پست ها
    7

    پيش فرض

    سلام
    من تازه این تاپیک رو دیدم .
    ترجمه ام هم بد نیست و تا حالا متن های تخصصی برق زیاد ترجمه کردم .
    خوشحال میشم کمکتون کنم و خودم هم یاد بگیرم .
    لطفا بفرمایید چه طوری میتونم با شما همکاری کنم و آیا هر متنی خواستم ( در مورد برق ) رو میتونم برای ترجمه بذارم .
    موفق باشید .

  4. 2 کاربر از elecfa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #73
    پروفشنال singleguy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ٍEsfahan
    پست ها
    807

    پيش فرض

    سلام
    من تازه این تاپیک رو دیدم .
    ترجمه ام هم بد نیست و تا حالا متن های تخصصی برق زیاد ترجمه کردم .
    خوشحال میشم کمکتون کنم و خودم هم یاد بگیرم .
    لطفا بفرمایید چه طوری میتونم با شما همکاری کنم و آیا هر متنی خواستم ( در مورد برق ) رو میتونم برای ترجمه بذارم .
    موفق باشید .
    سلام
    راستش ما داریم یه کتاب را ترجمه میکنیم و میریم جولو به همراه چندتا از دوستان. قرار بود در حین ترجمه ی این کتاب دوستان یه متنهای مفیدی هم بیارن که با هم ترجمه کنیم ولی این اتفاق نیفتاد و همچنان داریم همون کتاب را ادامه میدیم!
    من اول هر هفته برای هر شخص یه قسمت ار متن را مشخص میکنم و تا آخر هفته ترجمش میکنیم!
    البته این هفته من متنی را در نظر نگرفتم چون سرم شلوغ بود ولی فردا حتما متنهای جدید هر شخص را میذارم که تا آخر هفته ترجمه کنه!
    تنها مشکل ما اینه که کسی نیست اشتباهات ما را بهمون بگه!
    و اما درمورد اون متنی که میخواید قرار بدید! اگه همه ی دوستان از جمله خانم مهسا و ریمان و پیام (که معلوم نیست کجاست) موافق باشن و واقعا برامون مفید باشه چرا که نه؟! با کمال میل ، با کمک همدیگه ترجمش میکنیم! قبلش یه توضیحی بدید متنش چی هست و کجا هست و چقدر هست و درمورد چی هست تا بقیه دوستان نظرشون را بگن

  6. این کاربر از singleguy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #74
    پروفشنال singleguy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ٍEsfahan
    پست ها
    807

    پيش فرض

    خب من امروز نشستم دو سه تا جمله دیگه ترجمه کردم ایناهاش:


    A noteworthy observation may be made here.
    در اینجا ممکن است یک ایده ی قابل توجه به وجود آید

    As each electron moves uniformly through a conductor, it pushes on the one ahead of it, such that all the electrons move together as a group.
    وقتی هر الکترون به طور یکنواخت در یک رسانا حرکت میکند، الکترونی که در جلوی آن قرار دارد را حل میدهد، به طوری که همه ی الکترون ها در یک گروه، با یکدیگر حرکت میکنند

    The starting and stopping of electron flow through the length of a conductive path is virtually instantaneous from one end of a conductor to the other, even though the motion of each electron may be very slow.
    شروع یا تمام شدن جریان الکترون در طول مسیر یک رسانا، از یک سر رسانا تا سر دیگر آن، در واقع آنی است در حالی که حرکت هر الکترون ممکن است بسیار آهسته باشد.

    An approximate analogy is that of a tube filled end-to-end with marbles:
    لوله ای که از ابتدا تا انتها با تیله پر شده ، یک مثال نزدیک به این موضوع است



    If a single marble is suddenly inserted into this full tube on the left-hand side, another marble will immediately try to exit the tube on the right. Even though each marble only traveled a short distance, the transfer of motion through the tube is virtually instantaneous from the left end to the right end, no matter how long the tube is.
    اگر تنها یک تیله ناگهان ار سمت چپ در داخل این لوله ی پر قرار گیرد، فورا تیله ای دیگر سعی میکند از سمت راست لوله خارج شود. درحالی که هر تیله فقط مسافت کمی را طی کرده است، انتقال حرکت از انتهای چپ به انتهای راست لوله در واقع، به صورت آنی است و مهم نیست طول لوله چقدر است.


    With electricity, the overall effect from one end of a conductor to the other happens at the speed of light: a swift 186,000 miles per second!!!
    درمورد الکتریسیته، تمام تاثیر از یک انتهای رسانا تا انتهای دیگر آن، با سرعت نور اتفاق می افتد ، یک سرعت 186000 مایل بر ثانیه

    Each individual electron, though, travels through the conductor at a much slower pace.
    با این وجود الکترون در یک رسانا ، به تنهایی با یک سرعت بسیار آهسته تر ، حرکت میکند



    ==================
    نظرتون چیه هر هفته یه درس گرامر مربوط به متنهایی که باهاشون سرکار داریم بخونیم؟!

    اگه موافقید، بگید تا همین امروز اولین درسش را من براتون بگم!
    Last edited by singleguy; 12-02-2010 at 17:22.

  8. 3 کاربر از singleguy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #75
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Reman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    پست ها
    391

    پيش فرض

    سلام
    راستش ما داریم یه کتاب را ترجمه میکنیم و میریم جولو به همراه چندتا از دوستان. قرار بود در حین ترجمه ی این کتاب دوستان یه متنهای مفیدی هم بیارن که با هم ترجمه کنیم ولی این اتفاق نیفتاد و همچنان داریم همون کتاب را ادامه میدیم!
    من اول هر هفته برای هر شخص یه قسمت ار متن را مشخص میکنم و تا آخر هفته ترجمش میکنیم!
    البته این هفته من متنی را در نظر نگرفتم چون سرم شلوغ بود ولی فردا حتما متنهای جدید هر شخص را میذارم که تا آخر هفته ترجمه کنه!
    تنها مشکل ما اینه که کسی نیست اشتباهات ما را بهمون بگه!
    و اما درمورد اون متنی که میخواید قرار بدید! اگه همه ی دوستان از جمله خانم مهسا و ریمان و پیام (که معلوم نیست کجاست) موافق باشن و واقعا برامون مفید باشه چرا که نه؟! با کمال میل ، با کمک همدیگه ترجمش میکنیم! قبلش یه توضیحی بدید متنش چی هست و کجا هست و چقدر هست و درمورد چی هست تا بقیه دوستان نظرشون را بگن
    سلام مهندس، خوبی؟
    من قراره یه اینترنت پرسرعت بگیرم . متن ها رو بعدا قرار میدم. شما متن های جدید تو قرار بده . راستی چرا بچه ها نیستن؟

  10. #76
    پروفشنال singleguy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ٍEsfahan
    پست ها
    807

    پيش فرض

    آقای آقا پیام لطف کنن متن قبلیشون که هوز ترجمه نکردن را ترجمه کنن+ این پاراگراف:

    If we want electrons to flow in a certain direction to a certain place, we must provide the proper path for them to move, just as a plumber must install piping to get water to flow where he or she wants it to flow. To facilitate this, wires are made of highly conductive metals such as copper or aluminum in a wide variety of sizes.


    این را هم آقای ریمان ترجمه کنن:
    Remember that electrons can flow only when they have the opportunity to move in the space between the atoms of a material. This means that there can be electric current only where there exists a continuous path of conductive material providing a conduit for electrons to travel through. In the marble analogy, marbles can flow into the left-hand side of the tube (and, consequently, through the tube) if and only if the tube is open on the right-hand side for marbles to flow out. If the tube is blocked on the right-hand side, the marbles will just "pile up" inside the tube, and marble "flow" will not occur. The same holds true for electric current: the continuous flow of electrons requires there be an unbroken path to permit that flow. Let's look at a diagram to illustrate how this works:



    واین قسمت را خانم مهسا:
    A thin, solid line (as shown above) is the conventional symbol for a continuous piece of wire. Since the wire is made of a conductive material, such as copper, its constituent atoms have many free electrons which can easily move through the wire. However, there will never be a continuous or uniform flow of electrons within this wire unless they have a place to come from and a place to go. Let's add an hypothetical electron "Source" and "Destination:"

    Now, with the Electron Source pushing new electrons into the wire on the left-hand side, electron flow through the wire can occur (as indicated by the arrows pointing from left to right). However, the flow will be interrupted if the conductive path formed by the wire is broken:


    و بقیش هم مال خودم!
    اگه کس دیگه ای هم هست، بگه تا براش یه پاراگراف در نظر بگیریم ترجمه کنه!

  11. 3 کاربر از singleguy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #77
    داره خودمونی میشه sefid par's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    228
    پست ها
    168

    پيش فرض

    از همه دوستان عزیز گلم ممنونم که کار به این نازی رو دارید انجام میدید.
    و عذر خواهی میکنم که خودم تابه حال شرکت نداشتم.
    یه پیشنهاد کوچولو داشتم. میگم خیلی خوب میشه اگه صفحه ای داشته باشیم که همه دوستان بتونن به راحتی صفحه رو ویرایش کنن. در این صورت هم دید بهتری رو متن ترجمه شده داریم و هم اشتباهات هم رو به راحتی ویرایش میکنیم.

    من فکر میکنم سرویس گوگل داک سرویس مناسبی برای این کار باشه.
    یه تاپیک برای گوگل داک ایجاد کردم. اینجاست:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    اگر مشکلی داشتین میتونین اونجا مطرح کنین.

    راستی یه قسمت هم میشه بدین من بترجمم؟

  13. این کاربر از sefid par بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #78
    پروفشنال singleguy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ٍEsfahan
    پست ها
    807

    13

    چشم، این دوره که تموم شد، یه متن هم برای شما قرار میدیم! مرسی که میخواید همکاری کنید!
    با اجازه ، نگاهی کردم بر متون هفته ی قبل!


    In honor of Franklin's designation of the wax's charge being "negative" and the wool's charge being "positive," electrons are said to have a "negative" charging influence

    به احترام فراکلین و علامت شارژ موم منفی و شارژ پشم مثبت گفته شده است که الکترونها یک نفوذ باردهی منفی دارند.

    به نظرم اگه به جای عبارت "شارژ" استفاده کنیم، از "بار " استفاده کنیم بهتر باشه چون توی همه ی کتاب های ما ننوشته فلان جشم دارای شارژ مثبت یا منفیه، نوشته: داری بار مثبت/منفی هست! البته درستش همین شارژ هست ولی چون توی کتاب های ترجمه شده اینجور نوشته شده میگم!

    Thus, an object whose atoms have received a surplus of electrons is said to be negatively charged, while an object whose atoms are lacking electrons is said to be positively charged, as confusing as these designations may seem

    این یه تیکه رو هر کاری می کنم نمی تونم معنی کنم سعی می کنم جملع بند ها رو درست کنم معنیشو ویرایش می کنم می ذارم



    من اینجور میتونم این قطعه را ترجمه کنم:
    یک جسم که اتمهایش الکترون های اضافی دریافت کنند، به صورت منفی بار دار شده است درحالی که جسمی که اتمهایش الکترون از دست داده اند به صورت مثبت بار دار شده اند ، که همانند نامگذاریشان گیج کننده به نظر میرسند!
    درست ترجمه کردم؟ من عبارات are said to را چون معادلی براشون پیدا نکردم، اصلا ترجمه نکردم!

    By the time the true nature of electric "fluid" was discovered, Franklin's nomenclature of electric charge was too well established to be easily changed, and so it remains to this day.


    در آن زمان طبیعت درست الکتریسیته کشف شارژ الکتریکی فراکلین بود همچنین بخوبی قابل تثبیت است که براحتی تغییر می کند(؟؟؟)و تا امروز باقی مانده است.
    من معنی این را درست نفهمیدم! آقا پیام لطف میکنه یه توضیحی بده؟




    With some types of materials, such as metals, the outermost electrons in the atoms are so loosely bound that they chaotically move in the space between the atoms of that material by nothing more than the influence of room-temperature heat energy.

    در بعضی از انواع مواد، مانند فلزات،الکترون های دور ( از هسته) در اتم ها، آزادانه جست و خیز می کنند که انها بی نظم حرکت می کنند در فضای ما بین اتم هایی از آن ماده ، بدون تاثیر از انرژِی گرمایی دمای اتاق .




    Because these virtually unbound electrons are free to leave their respective atoms and float around in the space between adjacent atoms, they are often called free electrons.

    چونکه این الکترونهای رهاشده در واقع، آزاد هستند برای ترک اتم های مربوط به خود و شناور هستند در فضای ما بین در نزدیک اتم ها، انها اغلب الکترون های آزاد نامیده می شوند.





    In other types of materials such as glass, the atoms' electrons have very little freedom to move around

    در انواع دیگر مواد مانند شیشه، الکترون های اتم ها ، آزادی خیلی کمی برای حرکت به اطراف دارند .




    While external forces such as physical rubbing can force some of these electrons to leave their respective atoms and transfer to the atoms of another material, they do not move between atoms within that material very easily.

    در صوریتکه نیرو های خارجی مانند اصطکاک فیزیکی می تونه مجبور کنه این الکترون ها را به ترک اتم های مربوط به خودشون و انتقال بده انها را به اتم های دیگر مواد، انها حرکت نمی کنند بین محدوده ی اتمهای ان مواد به اسانی.





    This relative mobility of electrons within a material is known as electric conductivity.

    این حرکت نسبی الکترون ها در محدوده ی یک ماده شناخته شده است به رسانایی الکتریکی.

    شما توی انتخاب معادل های فارسی خوب دقت کردید ولی همونطور که مشخصه کلمه به کلمه ترجمه کردید رفتید جولو و متن های فارسی شما نیاز به ویرایش داره و باید بعضی عبارات توی جمله ها جا به جا بشن تا معدل فارسی خوبی درست بشه مثلا جای فعل های جملات درست نیست یا......! شما فرض کنید ما فردا میخوایم این کتاب ترجمه شده را بدیم تو بازار و ملت بخوننش باید جملات قابل فهم باشه براشون


    Conductivity is determined by the types of atoms in a material (the number of protons in each atom's nucleus, determining its chemical identity) and how the atoms are linked together with one another.

    رسانایی مشخص شده است برای انواع اتم ها در یک ماده(تعدادی از پروتون هادر هر هسته اتم،مشخص کننده ماهیت شیمیایی ان هست)و اتم های پیوند داده می شوند با هم.( این جمله رو چندان نفهمیدم چی میگه!)
    من این متن را بدون پرانتزش ترجمه میکنم:
    راسانایی، با نوع اتمها در یک ماده، و این که چطور اتمها با یکدیگر متصل شده اند، مشخص میشود.
    کسی نظری نداره؟!



    برای این کلمه معانی زیادی هست:

    هممرز بودن
    مجاور بودن
    جهیدن
    خیز زدن
    محدود کردن
    محدود ساختن

    فکر کنم برای عبارتهایی که ما داریم روشون کار میکنیم "هم مرز بودن" "مجاور بودن" "محدود کردن" مناسب تر باشه!

  15. 3 کاربر از singleguy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #79
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Reman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    پست ها
    391

    پيش فرض



    شما توی انتخاب معادل های فارسی خوب دقت کردید ولی همونطور که مشخصه کلمه به کلمه ترجمه کردید رفتید جولو و متن های فارسی شما نیاز به ویرایش داره و باید بعضی عبارات توی جمله ها جا به جا بشن تا معدل فارسی خوبی درست بشه مثلا جای فعل های جملات درست نیست یا......! شما فرض کنید ما فردا میخوایم این کتاب ترجمه شده را بدیم تو بازار و ملت بخوننش باید جملات قابل فهم باشه براشون
    من این متن را بدون پرانتزش ترجمه میکنم:
    راسانایی، با نوع اتمها در یک ماده، و این که چطور اتمها با یکدیگر متصل شده اند، مشخص میشود.
    کسی نظری نداره؟!

    برای این کلمه معانی زیادی هست:

    هممرز بودن
    مجاور بودن
    جهیدن
    خیز زدن
    محدود کردن
    محدود ساختن

    فکر کنم برای عبارتهایی که ما داریم روشون کار میکنیم "هم مرز بودن" "مجاور بودن" "محدود کردن" مناسب تر باشه!
    چشم مهندس از این به بعد به فارسی سلیس و روان ( هلو!) ترجمه می کنم
    یکیم اینکه bound اونجا اصلا معنی مرز رو نمی داد بهترین معنی واسش تو اون جمله همون جست و خیز بود( منم خودم اول فکر شما رو در هنگام ترجمه کردم)

  17. این کاربر از Reman بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #80
    پروفشنال singleguy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ٍEsfahan
    پست ها
    807

    پيش فرض


    Since air is an insulating material, and an air gap separates the two pieces of wire, the once continuous path has now been broken, and electrons cannot flow from Source to Destination.
    از آنجا که هوا عایق است، و یک شکاف هوایی دو قسمت سیم را از یکدیگر جدا کرده است، یکمرتبه مسیر پیوسته اکنون شکسته شده است و الکترون ها نمیتوانند از مبدا به مقصد جاری شوند.

    This is like cutting a water pipe in two and capping off the broken ends of the pipe: water can’t flow if there’s no exit out of the pipe
    این مانند بریدن یک لوله ی آب به دو قسمت و سرپوش گذاشتن انتهای لوله ها است بنابراین آب نمیتواند جاری شود اگر هیچ خروجی در لوله وجود نداشته باشد

    In electrical terms, we had a condition of electrical continuity when the wire was in one piece, and now that continuity is broken with the wire cut and separated.
    در شرایط الکتریکی،وفتی سیم در یک قطعه بود، ما یک وضعیت پیوستگی الکتریکی داشتیم و اکنون آن پیوستگی با بریدن و جدا شدن سیم، قطع شده است.

    If we were to take another piece of wire leading to the Destination and simply make physical contact with the wire leading to the Source, we would once again have a continuous path for electrons to flow.
    اگر ما به سادگی با یک سیم متصل به مقصد، با سیم متصل به منبع اتصال ایجاد کنیم، ما بار دیگر برای الکترون ها یک مسیر پیوسته خواهیم داشت تا جاری شوند!


    The two dots in the diagram indicate physical (metal-to-metal) contact between the wire pieces:
    دو نقطه در شکل نشان دهنده ی یک اتصال فیزیکی ( فلز با فلز) بین قطعه های سیم است


    Air gap
    شکاف هوایی

    Destination
    مقصد

    Cap off
    درپوش گذاشتن

    Terms
    شرایط

    Continuity
    / ,kɑntɪ`nuəti /
    پیوستگی

    Diagram
    / `daɪə,græm /
    دیاگرام، نمودار







  19. این کاربر از singleguy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •