● در تسخير شيطان
از مشكلات اساسي انديشه هاي كوئيلو، تأكيد بر احساس خوب، منهاي عملكرد درست است؛ البته او توصيه هايي را براي عمل كردن ارائه مي دهد، نظير اينكه مستقل عمل كنيد و تابع ديگران نباشيد ياكاري را كه شروع مي كنيد تا آخر انجام دهيد؛ اما معيارهاي ارزشي روشني را توصيه نمي كند و به نوعي نسبيت اخلاقي گرايش دارد. بانسبيت اخلاقي، انسان از رنج و اضطراب و آشفتگي و تزلزل در تصميم گيري در امان نيست. اگر معيارهاي روشني باشد كه با آنها جهت گيري كلي و چارچوبه اساسي زندگي و عمل روشن شود، در بسياري مواقع، بامراجعه به آنها سرعت تصميم گيري، ثبات قدم در مقام عمل و توان وپشتوانه مطمئن براي ايستادن در برابر ديگران و (نه) گفتن تامين مي شود.
پائولو به راستي مي گويد كه قلب، عرصه ستيز شياطين و فرشتگان است؛ اما راهي براي پايان دادن به اين جنگ و يافتن راه درست ارائه نمي دهد، بلكه پيروي از شياطين و فرشتگان را توصيه مي كند. هر كدام كه دعوت هيجان انگيزتري داشت، همان بايد پيروي شود. براي همين محدوديت هاي روابط جنسي كه از شرم انگيزترين كنش هاي انساني است و بي توجه به دين يا مذهب خاص، هر وجداني پرهيز وپاكي را در اين مسائل تحسين مي كند، برايش بي اعتبار مي شود و دربسياري نوشته هايش، صحنه هاي پرونويايي و هرزنويسي مي پردازد.
او پيروي از همه نداهاي دروني را توصيه مي كند، چه شيطاني باشد، چه الهي، زيرا مي تواند، شور و علاقه اي در زندگي ايجاد كند. (80)راهنمايي او اين است كه از اين دعوت ها استقبال كنيد؛ گاهي شيطنت كنيد و گاهي مثل فرشته ها باشيد؛ اما هيچ گاه بي شور، اشتياق و افسرده نباشيد. اگر خطايي كرديد، از خدا بخشش بطلبيد و فراموشش كنيد و بااين حال معتقد مي شود كه افسردگي، نااميدي، رنج و بي ايماني هم وجود دارد و بخشي از زندگي است و خيلي نگران آن نباشيد. به راستي كه زيستن در كش و قوس گرايش هاي والاي روح و تمايلات پست نفساني اضطراب و رنج و پريشاني و سردرگمي و افسردگي و نااميدي و بي معنايي را به واقعيات زندگي تبديل مي كند.
در حالي كه قاعده اين است: احساس خوب تابع عملكرد درست است وهر چه معيارهاي روشن تري براي عملكرد درست باشد، احساس بهتري به دنبال آن مي آيد؛ اما تنها به دنبال احساس خوب رفتن، انسان را از كاميابي در عرصه واقعي زندگي و تجربه پايدار بهترين احساسات وعميق ترين لذت ها و شادماني ها وا مي گذارد. عملكرد درست، مثل يك جرعه آب شيرين و گواراست كه عطش انسان را در نياز به احساسات خوشايند به لذت و شكرگزاري مي رساند و جست و جوي احساسات خوب از راه پاسخ به هر ندايي كه از درون بر مي آيد، بيشتر اوقات همانند كام گرفتن از شورابه اي عطش افزاست.
براي عملكرد درست، نداهاي دروني كه گاهي نجواهاي فرشتگان را درفرياد شياطين فرومي برد، كافي نيست. اگر ايمان داشته باشيم كه خدا بي نقص است و هيچ خطايي ندارد، بهترين قواعد عمل آييني اهدايي او به بشر است كه به نام دين شناخته مي شود و در آن راهي را نموده تا روح انسان را به سوي خود بازگرداند و دوباره او را تنگاتنگ در آغوش رحمت خود بگيرد. تنگ تر و نزديك تر از آنچه همه جهان غرق رحمت اوست؛عشق خاصي كه مخصوص مومنان راستين و درستكار است. (81)
عمل به شريعت الهي رفتار انسان را مطابق خواست خدا كرده و اراده شخص را در مسير اراده او قرار مي دهد و از اين طريق، كم كم روح و جان فرد به پروردگارش مي پيوندد. وقتي عمل انسان با امر الهي منطبق شود، اراده او نيز با اراده خداوند يگانه مي گردد و اين تغيير در عملكرد، به تغييرات عميق تري در تمايلات و تمناهاي قلبي مي انجامد. در نهايت، ميل قلبي او با، خواست پروردگار دانا و مهربان هماهنگ مي شود و نزاع ميان شياطين و فرشتگان فرو مي نشيند. در اين شرايط، دل هيچ فريب و خيانتي ندارد و هر چه بگويد، انعكاس اراده آگاه و خواست رحيمانه خدااست. بدينسان بشر، جريان اراده خداوند شده، با آرامش كامل به نداي قلب خود گوش مي سپارد و از آن تبعيت مي كند، زيرا در اين دل، فريادهاي شيطان طنيني نداشته، در برابر آهنگ فرشتگان و آواي دلكش الهي به گوش نمي رسد؛ اگر هم برسد، شوقي برنمي انگيزد. چنين دلي ارزش پيروي و شنوايي دارد. دلي كه به راستي واسطه ميان انسان وخدا و رابطي مقدس براي دريافت پيام پروردگار هدايت گر و حكيم است.