تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 8 از 12 اولاول ... 456789101112 آخرآخر
نمايش نتايج 71 به 80 از 117

نام تاپيک: پائولوكوئليو

  1. #71
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    ● در تسخير شيطان





    از مشكلات اساسي انديشه هاي كوئيلو، تأكيد بر احساس خوب، منهاي عملكرد درست است؛ البته او توصيه هايي را براي عمل كردن ارائه مي دهد، نظير اينكه مستقل عمل كنيد و تابع ديگران نباشيد ياكاري را كه شروع مي كنيد تا آخر انجام دهيد؛ اما معيارهاي ارزشي روشني را توصيه نمي كند و به نوعي نسبيت اخلاقي گرايش دارد. بانسبيت اخلاقي، انسان از رنج و اضطراب و آشفتگي و تزلزل در تصميم گيري در امان نيست. اگر معيارهاي روشني باشد كه با آنها جهت گيري كلي و چارچوبه اساسي زندگي و عمل روشن شود، در بسياري مواقع، بامراجعه به آنها سرعت تصميم گيري، ثبات قدم در مقام عمل و توان وپشتوانه مطمئن براي ايستادن در برابر ديگران و (نه) گفتن تامين مي شود.

    پائولو به راستي مي گويد كه قلب، عرصه ستيز شياطين و فرشتگان است؛ اما راهي براي پايان دادن به اين جنگ و يافتن راه درست ارائه نمي دهد، بلكه پيروي از شياطين و فرشتگان را توصيه مي كند. هر كدام كه دعوت هيجان انگيزتري داشت، همان بايد پيروي شود. براي همين محدوديت هاي روابط جنسي كه از شرم انگيزترين كنش هاي انساني است و بي توجه به دين يا مذهب خاص، هر وجداني پرهيز وپاكي را در اين مسائل تحسين مي كند، برايش بي اعتبار مي شود و دربسياري نوشته هايش، صحنه هاي پرونويايي و هرزنويسي مي پردازد.

    او پيروي از همه نداهاي دروني را توصيه مي كند، چه شيطاني باشد، چه الهي، زيرا مي تواند، شور و علاقه اي در زندگي ايجاد كند. (80)راهنمايي او اين است كه از اين دعوت ها استقبال كنيد؛ گاهي شيطنت كنيد و گاهي مثل فرشته ها باشيد؛ اما هيچ گاه بي شور، اشتياق و افسرده نباشيد. اگر خطايي كرديد، از خدا بخشش بطلبيد و فراموشش كنيد و بااين حال معتقد مي شود كه افسردگي، نااميدي، رنج و بي ايماني هم وجود دارد و بخشي از زندگي است و خيلي نگران آن نباشيد. به راستي كه زيستن در كش و قوس گرايش هاي والاي روح و تمايلات پست نفساني اضطراب و رنج و پريشاني و سردرگمي و افسردگي و نااميدي و بي معنايي را به واقعيات زندگي تبديل مي كند.

    در حالي كه قاعده اين است: احساس خوب تابع عملكرد درست است وهر چه معيارهاي روشن تري براي عملكرد درست باشد، احساس بهتري به دنبال آن مي آيد؛ اما تنها به دنبال احساس خوب رفتن، انسان را از كاميابي در عرصه واقعي زندگي و تجربه پايدار بهترين احساسات وعميق ترين لذت ها و شادماني ها وا مي گذارد. عملكرد درست، مثل يك جرعه آب شيرين و گواراست كه عطش انسان را در نياز به احساسات خوشايند به لذت و شكرگزاري مي رساند و جست و جوي احساسات خوب از راه پاسخ به هر ندايي كه از درون بر مي آيد، بيشتر اوقات همانند كام گرفتن از شورابه اي عطش افزاست.

    براي عملكرد درست، نداهاي دروني كه گاهي نجواهاي فرشتگان را درفرياد شياطين فرومي برد، كافي نيست. اگر ايمان داشته باشيم كه خدا بي نقص است و هيچ خطايي ندارد، بهترين قواعد عمل آييني اهدايي او به بشر است كه به نام دين شناخته مي شود و در آن راهي را نموده تا روح انسان را به سوي خود بازگرداند و دوباره او را تنگاتنگ در آغوش رحمت خود بگيرد. تنگ تر و نزديك تر از آنچه همه جهان غرق رحمت اوست؛عشق خاصي كه مخصوص مومنان راستين و درستكار است. (81)

    عمل به شريعت الهي رفتار انسان را مطابق خواست خدا كرده و اراده شخص را در مسير اراده او قرار مي دهد و از اين طريق، كم كم روح و جان فرد به پروردگارش مي پيوندد. وقتي عمل انسان با امر الهي منطبق شود، اراده او نيز با اراده خداوند يگانه مي گردد و اين تغيير در عملكرد، به تغييرات عميق تري در تمايلات و تمناهاي قلبي مي انجامد. در نهايت، ميل قلبي او با، خواست پروردگار دانا و مهربان هماهنگ مي شود و نزاع ميان شياطين و فرشتگان فرو مي نشيند. در اين شرايط، دل هيچ فريب و خيانتي ندارد و هر چه بگويد، انعكاس اراده آگاه و خواست رحيمانه خدااست. بدينسان بشر، جريان اراده خداوند شده، با آرامش كامل به نداي قلب خود گوش مي سپارد و از آن تبعيت مي كند، زيرا در اين دل، فريادهاي شيطان طنيني نداشته، در برابر آهنگ فرشتگان و آواي دلكش الهي به گوش نمي رسد؛ اگر هم برسد، شوقي برنمي انگيزد. چنين دلي ارزش پيروي و شنوايي دارد. دلي كه به راستي واسطه ميان انسان وخدا و رابطي مقدس براي دريافت پيام پروردگار هدايت گر و حكيم است.

  2. #72
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    ● بالندگي با اشد مجازات





    از ويژگي هاي مثبت انديشه هاي كوئيلو اين است كه زمينه هايي براي شكوفايي استعدادهاي شخصي و رسيدن به خلاقيت و شادكامي خودشكوفايي ايجاد مي كند. توجه به علاقه شخصي و معيار قرار دادن آن در انتخاب ها و تصميم گيري ها موجب مي شود كه فرد، در راستاي استعدادها و توانمندي هاي شخصي خود زندگي كند و به خودشكوفايي وخلاقيت دست يابد؛ اما او اين كار را به سخت ترين صورت ممكن مي آموزد؛ در حالي كه با آرامش و شادماني هم مي توان، به اوج شكوفايي استعدادها رسيد و اساسا با آرامش و شادماني هر چه بهتر و كامل تر، نتيجه دلخواه به دست مي آيد.

    او مي گويد: در برابر همه بايستيد، بجنگيد، رنج بكشيد تا افسانه شخصي تان را تحقق ببخشيد. او ترس از مخالفت با ديگران و خارج شدن از مسير عادي زندگي را مانع مي داند و براي مشكلي كه به سادگي حل مي شود، توصيه مي كند كه بگذاريد طرد شويد، شما را ديوانه بدانند؛اما كار خودتان را بكنيد و از اينكه آنچه مي خواهيد به دست مي آوريد، خرسند باشيد. او در آثارش، وضعيت هاي وحشتناك و بسيار دردآوري رابراي كسي كه در راه رؤيايش مي رود كه ترسيم مي كند كه كاملا انعكاس مشكلات خانوادگي و روان پريشي هاي خود اوست؛ البته از موانع اساسي و بزرگ، كشف استعدادهاي شخصي و شكوفاسازي آنها، تسليم شدن دربرابر نظر ديگران و محور و معيار قرار دادن آنهاست. اگر چه جامعه پذيري، عرف و رسوم اجتماعي نوعي انسجام و شفافيت را در زندگي ايجاد مي كند و آموزنده است؛ اما در موارد بسياري، رويه هاي غلط، اشتباهات رسم شده و روش هاي بدون ملاحظه تفاوت هاي فردي، مانع شكوفايي استعدادها مي شود.

    زندگي بر اساس خواسته ها و ارزش هاي ديگران موجب مي شود كه انسان، استعدادها، مواهب و هداياي منحصر به فرد خويش را كشف نكرده، از خود فاصله بگيرد و با اينكه خدا گنجينه هر كس را در درون اونهاده؛ اما آن فرد به دنبال گنج گمشده ديگران مي رود و در نهايت دست خالي و افسرده، در حالي كه سرمايه وجودي خويش را از دست داده است، به انتهاي راه مي رسد و چيزي غير از پوچي و رنج از دفتر خاطراتش نمي خواند؛ اما راه رهايي از زير بار نظر ديگران، شكنجه خود و جنگ وستيز نيست. در صورتي كه يك همراه نيرومند و دانا داشته باشي كه به حمايت و هدايت او اطمينان داري، كار بسيار سهل مي شود و اخلاص تورا به اين حامي و همراه مهربان، دانا و قدرتمند مي رساند.

    اخلاص (پيراستن قصد و نيت از تمام آميزه هاست)(82) تا آثار الهي در آن ظاهر شود و به بهترين صورت نتيجه بخش از كار برآيد. با اخلاص خدا جايگاه اول را در زندگي پيدا كرده، چنان دل را فرا مي گيرد كه ديگران، حضور مستقلي در آن نخواهند داشت و در پرتو شناخت درست پروردگار خود را ناب و بي پيرايه ملاقات مي كني. همان طور كه از يادبردن خدا به خود فراموشي مي انجامد. (83) ياد و نام او نيز عقده هاي دروني و قيد و بندهاي خود ساخته يا ساخته و پرداخته جامعه رامي گشايد. به گونه اي كه ديگر در سدد نيست تا ديگران او را تحسين كنند(84) يا اينكه از سرزنش آنها نگران و هراسناك شود. كسي كه ازهمه بندگي ها و وابستگي هاي رنج آور و بازدارنده رها شده (85) و تنهامتوجه نور خدا است، درون خود را پر از شور و روشنايي ديده و به راحتي وروشني، راه زندگي خود را مي يابد.

    اخلاص پرده هاي سياه و ضخيم وابستگي ها را كه مانع دريافت رحمت و هدايت خدا است، كنار زده، با زبان شور و شوقي كه از قلبش سربر مي كشد، پيام هدايت پروردگار و طرح موفقيت خود را درك مي كند. وقتي نور خدا درون را فراگرفته، از ضعف ها، اسارت و وابستگي ها پاك سازد، علاقه هاي ناب و كشش هاي اصيل دل اشكار شده، استعدادهاي نهفته بيدار مي شود. به اين ترتيب، فرد با اخلاص به سوي بهترين ودوست داشتني ترين زندگي راهنمايي مي يابد. (با اخلاص بصيرت هاپرنور و تابناك مي شود). (86) و هر كس در اين روشنايي معنوي، خود راشناخته، در مسيري قرار مي گيرد كه نقشه خدا براي كاميابي او تعيين كرده و به سوي رسالت آسماني كه براي آن آفريده شده، جذب و برانگيخته مي شود و معناي زندگي خود را مي فهمد.

    البته گرايش هاي انسان، ممكن است منحرف و دروغين باشد. دراينجا پايداري علايق يك شناسه دقيق است و نيز عدم مخالفت با اراده خدا كه به صورت شريعت مي شناسيم، شرط درستي خواسته ها و علايق و نيز نشان گر صحيح خواندن طرح كاميابي است كه خدا بر صفحه دل هر كس نگاشته است و اگر غبار هيجانات ناپايدار و معارض با شريعت رافروشوييد، به كشف استعداد خويش رسيده و در طرح موفقيت و نقشه كاميابي خدا براي خود قرار گرفته (87)، با احساس آرامش و رضايت شخصي ژرف و پايدار به رضايت خداوند زنده ابدي پي مي بريد.

    اخلاص، انسان را به راهي مي برد كه براي او كشيده شده و پاي رفتن در آن راه، به او داده شده است. در حقيقت داشتن اخلاص، اين امكان رابه هر كس مي دهد كه با تقدير خود هماهنگ شود و راه زندگي خويش رابيابد و در نتيجه به موفقيت و خوشبختي برسد؛ از اين جهت امام علي (عليه السلام) فرمود: (من اخلص بلغ الامال)؛(88) كسي كه اخلاص ورزد، به آرزوها مي رسد.

    خالصانه عمل كردن، يعني تقديم توانايي و نتيجه كارها، بلكه كل زندگي به خداوند. پاسخ چنين هديه اي به بخشنده ترين و مهربان ترين و نيرومندترين حقيقت هستي، برترين نتيجه و گواراترين كاميابي خواهد بود؛ با اين تبيين، به روشني معلوم مي شود كه با رابطه صميمانه وخالصانه با خدا شكوفايي استعدادها و تحقق اهداف و آرزوها در آرامش وشادماني و نيرومندي كامل صورت مي گيرد. نيازي به اين همه جنگ، رنج، عذاب و شكنجه نيست. بسياري ستيزه جويي هاي انسان باديگران، براي اين است كه در برابر آنها احساس تهديد و ترس مي يابد ودر سدد دفاع از خود بر مي آيد. از اين رو با آشفتگي و نگراني به آنها حمله مي برد؛ اما كسي كه نيروي بيكران رحمت و هدايت را با خود دارد، هيچ هراس و اندوهي نداشته، با آرامش و خرسندي راه خود را پيش مي گيرد.

  3. #73
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    ● رؤياي از ياد رفته





    توصيه بسيار خوب كوئيلو اين است كه رؤياهاي خود را باور كنيد و تادستيابي به آنها دست برنداريد؛ اما او به اين سخن خود وفادار نيست ورؤياي اساسي بشر براي رسيدن به زندگي، خالي از هر گونه رنج و اندوه ونگراني را نديده گرفته و از ياد برده است. كوئيلو مي گويد: دنيا را با شورانگيز ترين لحظاتي كه مي توانيد داشته باشيد بگذرانيد؛ اما اين دنيايي است كه هيچ كس بي رنج و غصه در آن زندگي نمي كند و هر كس خستگي و نا رضايتي و ناكامي را در روزهايي از زندگي و ساعاتي از روزتجربه مي كند؛ از اين رو رنج، افسردگي، نااميدي و ناكامي را واقعيات زندگي شمرده و توصيه مي كند كه آنها را بپذيريد و خيالتان آسوده باشدكه همه اين مشكلات را دارند.

    اين در حالي است كه هركس در صدر رؤياهاي خود، بهشتي رامي خواهد كه در آن هيچ رنج، ناكامي، هراس و اندوهي نباشد. هرفردي اگر به دلش سري بزند، مي بيند كه خواهان زندگي سرشار از برخورداري وكاميابي، لذت، سرور و آرامش است و اگر به چنين زندگي گوارايي برسد، نمي خواهد كه هيچ گاه به پايان برسد.

    اما پائولو درباره اين رؤيا كه رؤيايي عمومي براي بشريت است، سخني نمي گويد. گويا شهامت پذيرش اين رؤيا را ندارد. رها كردن رؤياي بهشت، تعارض بزرگ انديشه هاي پائولوست. او مي گويد: رؤياهاي خودرا با شهامت بپذيريد و افسانه شخصي خود را با عشق دنبال كنيد؛ ولي بهشتي كه در عالم غيب است و انتظار انسان هاي درست كار را مي كشدتا پس از مرگ، آنها را در آغوش بكشد، فراموش مي كند. زندگي گوارا وپايداري كه نيروهاي جادويي آن بسيار سرورانگيز و توان بخش است. البته در هيچ ديني چون اسلام و در هيچ كتابي همانند قرآن، زندگي پس از مرگ تصوير نشده است؛ اما بالاخره خبري از آن سو به او رسيده وبي ترديد، ميل به آن زندگي سرشار از سرور و لذت و عشق و آرامش دردل او هم هست. پس چرا اين رؤيا را باور نكرده، به آن دنياي نامرئي اماواقعي ايمان نمي آورد و براي دستيابي به آن زندگي، افسانه اي نمي كوشد، بلكه مي خواهد فقط در همين دنيا شور و نشاط زندگي رابيازمايد؛ در حالي كه جهان مرئي و آشكار و عالم غيب به هم پيوسته اندو شادكامي در آنها از هم جدا نيست، پس كسي كه براي خوشبختي ابدي مي كوشد، در اين زندگي هم شادكام و سرشار از اشتياق زندگي مي كند وكسي كه در اين جهان، رنج و افسردگي و پريشاني را مي پذيرد، اين عذاب را براي ابديت همراه خواهد داشت.

    اگر معيارهاي ارزشي روشني براي عمل باشد، انگيزه شور آفرين تقويت مي شود و آرامش خاطر و اطمينان در عمل هم ايجاد مي گردد. احساس خوب، مثل باد مي وزد و مي گذرد و براي پايداري آن، بايد خود وزندگي را به گونه اي بسازيم كه همواره اين نسيم را ايجاد كند. مثل باغي كه درخت هاي شاداب و پربارش، همواره نفس خنك خود را در فضامي دمند. اين باغ با عملكرد درست بر پا مي شود. ما مسئول ساختن بهشت هستيم. بر اساس تعاليم اسلامي هر نهال بهشتي، يك عمل درست و نيك است. همين طور هر نهر جاري و هر بناي زيبا ونعمت هاي دلرباي آن كه بهترين احساسات را پديد مي آورند. در اين دنيانيز برخورداري و بهرمندي اهل بهشت از آن نعمت ها آشكار است. درسيماي نوراني و نگاه درخشان و شادمان دوستان خدا، رحمت و نعمت، نشانه هاي روشن خود را فاش كرده است. خدا در قرآن كريم مي فرمايد: (بدانيد كه دوستان خدا، نه هراس و اضطرابي دارند و نه غم واندوهي)(89)، بلكه در آرامش عميق و شادماني پايدار به سرمي برند.

  4. #74
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    ● ستم پذيري و گناهكاري





    پذيرش خداي خطاكار، براي كسي امكان دارد كه شكوه و عزت پاكي رابراي خود باور نكرده، با خدايي خطاكار، ضعيف و شكست پذير كنارمي آيد، زيرا نمي تواند خود را در اوج توانايي، پاكي و زيبايي تصور كند؛تحمل اين همه عظمت و شادماني را ندارد؛ از اين رو خود را در سطح پاييني نگهداشته، به جاي اينكه به سوي خدا بالارود، در توهم خويش، خدا را پايين مي كشد، چون نمي تواند ظرفيت هاي والاي خدايي كردن وجانشين خدا شدن را در خود بپذيرد و شكوفا سازد؛ خدايي در شان خودساخته و با او معامله مي كند.

    اما كسي كه توانايي درست زندگي كردن و شادماني پاك بودن و عزت خطانكردن را باور دارد و براي رسيدن به اين مراحل رشد و شكوفايي تلاش مي كند، وجود كمال محض و حسن و خير مطلق را پذيرفته، باتمام وجود و تمام روح و تمام عمل، به او عشق ورزيده، به سوي او حركت مي كند، تا به نمونه اي از او يا آيينه اي براي او تبديل شود. انسان هاي ضعيف و خطاكاري كه نمي توانند خود را در برابر وجدان تبرئه كنند، خدا را محكوم مي كنند تا كمتر از احساس گناه رنج ببرند و فراموش كنند كه به چه مرتبه اي از سعادت و كاميابي برسند. بنابراين پذيرش خداي ستمكار، ناتوان و آلوده، نتيجه آلودگي نفس و ظلم به خويش است.

    ماجراي ستم پذيري به اينجا ختم نمي شود؛ كسي كه گناهكاري وظلم به نفس خويش را مي پذيرد و با خدايي خطاكار وظالم كنار مي آيد، آيا مي تواند در برابر كساني كه به او و ساير انسان ها ظلم و ستم روامي دارند، فرياد بكشد؟ آيا مي تواند با قدرتمنداني كه مردم را در بندحرص و هوس خود مي خواهند، مبارزي آزادي خواه باشد؟ و آيا با ديدن اين همه ظلمي كه در دنياي امروز بر سر بشريت مي آيد، براي عدالت كاري انجام دهد؟

    معنويتي كه كوئيلو مي آموزد، معنويت بردگان است. زندگي اي كه اومي خواهد، زندگي در ذلت و رنج، اما با خيالات خوش است و شادكامي وسعادت او منهاي انسانيت و مفاهيم وابسته به آن، نظير آزادي، عدالت، عزت و پاكي است.

  5. #75
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    ● سراب آرامش و شادماني





    كوئيلو خدايي خطاكار را باور دارد كه با وجود او، آسوده تر با ناملايمات زندگي و گناه كاري خود كنار مي آيد؛ در حالي كه شناختن خداي كامل وحكيم، بسيار آرامش بخش تر و در رابطه با رنج هاي زندگي گوارا كننده تر است. اگر همه ناملايمات با برنامه اي حكيمانه و در تدبير پروردگاري دانا و مهربان شناخته شود، همواره در پي آنها رشدي، توفيقي ياشادكامي و سروري خواهد بود. اين گونه فاصله ميان رنج و لذت، خوشي وگرفتاري و آرامش و نگراني برداشته شده، رنج و گرفتاري، مقدمه وپيشاهنگ كارواني از كاميابي ها قلمداد مي شود. بدينسان رنج در كارنيست؛ مگر اينكه مبشر شادماني و لذت است و اينجاست كه به جاي بخشش خداوند، مفاهيم صبر، رضا و تسليم به ميان مي آيد.

    صبر، دوران كمين كردن و آرام گرفتن زندگي براي آغاز تغيير و كوشش براي كاميابي است. (مطمئنا سيه روزي هاي پاياني ندارد كه ناگريز به آن مي رسند، پس وقتي كه بر يكي از شما دشواري و گرفتاري حكم شود، بايد آن را بپذيريد و بردباري كنيد تا بگذرد. به راستي كه چاره انديشي، در آن هنگام كه روي آورده، موجب افزايش ناخوشايندي و رنج مي شود). (90) صبر، مقدمه تحول و دگرگون كردن اوضاع است؛ نه تسليم هميشگي برابر سختي ها و رنج ها كه به بي تحركي و افسردگي وعادت به آن مي انجامد. بردباري در برابر اراده خداوندي دانا، توانا ومهربان كه تقدير كاميابي و طرح خوشبختي و موفقيت ما را تدبيرمي كند، آرامش پيش از طوفان و انتظار شوق انگيز شروع يك جشن بزرگ است.

    صبر مثل سدي است كه جلوي جريان قدرت را گرفته، به ظاهر انسان را ناتوان و شكست خورده مي نماياند، تا پس از ذخيره قدرت به اندازه لازم، براي دست يابي به موفقيت آن را به كار گيرد. درست است كه هم هنگام خشكسالي و هم وقتي كه سدي بنا مي شود، در هر دو صورت رودخانه تهي مي گردد؛ اما خشكسالي مثل بي تابي كردن، نيرو و نشاط رامي سوزاند و از بين مي برد. در حالي كه بناي سد، موجب تمركز و اندوختن منابع براي استفاده در موقع لازم مي شود. در مواردي كه براي رسيدن به مطلوب ها و آروزها و اهداف زندگي، به تمركز و انباشدن نيرو نياز داريم، خداوند با مشكلات و دشواري ها سدي بنا مي كند و انسان بايد پيام حكيمانه خدا را بفهمد و تا وقتي كه به اندازه كافي انرژي و نشاط اندوخته نشده، در برابر حكم حكيمانه خدا سر فروآورده، بردباري پيشه سازد. (91)

    با بي تابي، ناگواري و تلخي، شرايط دشوار افزون تر شده (92) و آنچه خداوند به اندازه تحمل انسان مقدر كرده، از حد توان فرد فراتر مي رود وپيش از آنكه به اندازه لازم نيرو براي كاميابي اندوخته شود، سد درهم مي شكند و نتيجه مورد نظر به دست نيامده، رنجي بي حاصل و بيشتر، به شخص بي تابي كننده تحميل مي شود. پس در گرداب گرفتاري ها ومشكلات آرام و خشنود و بردبار باشي و (از جزع خودداري كن، زيرا رشته اميدواري را مي گسلد و توان عمل را مي كاهد و اندوه برجاي مي گذارد). بنابراين بايد بر نظام رواني و رفتاري خود آرامش و رضايت را حاكم كردتا مبادا سد شكسته شود و در اثر رنج مضاعفي كه به بار مي آورد، (93)نتايج مطلوب بر باد برود. درباره كنترل كلامي پيامبر اكرم (ص)مي فرمايند: دو صداست كه خداوند از آنها بيزار است: يكي شيون و فرياددر پيشامدهاي ناخوشايند و ديگري آواز و آهنگ به هنگام خوشي ونعمت. (94) درباره مهار رفتارها نيز فرموده اند: از ما نيست كسي كه به صورت بزند وگريبان بدرد. (95) حضرت علي نيز فرمودند: (كسي كه درمشكلات، دست روي ران هاي خود بكوبد، اجرش را از دست داده است). (96) عدم كنترل رفتارها و كلام، روان انسان را در وضعيت ناپايدارتر و شكننده تر قرار مي دهد و مشكلات را چند برابر بزرگ تر وسنگين تر مي كند و آنگاه سد فرو مي شكند و افسردگي و شكست رواني به دنبال مي آيد.

    نظام عالم بر اين است كه (پيروزي و موفقيت همراه بردباري، وگشايش همراه گرفتاري و با هر سختي آساني است). (97) بهاي خوشبختي و كاميابي، تحمل سختي و بردباري است. از اين رو (با صبربه خواسته ها مي رسيم). (98) هر چه صبر كامل تر باشد، به حظ و بهره بيشتري ازاهداف و آرزوها مي توان رسيد و (كسي كه بسيار بردبار است، به هدف نهايي و تمام آرزوهايش مي رسد). (99)

    كوئيلو به جاي صبر در هنگام مشكلات و سختي ها، بخشش خدا پس از آن را پيشنهاد مي كند و به اين ترتيب، وضعيت (در رنج) را بي توصيه رها مي سازد. اين فاصله و گپ بين رنج و بخشش خداوند، پر ازعصبانيت، ناآرامي، افسردگي، بي رحمي و ساير احساسات نامطلوب است كه به عقيده او، اينها واقعيات زندگي است و راهي غير از تحمل آنها وجود ندارد؛ البته بخشش خدا در لحظه بخشش، آرامشي را پديدمي آورد؛ ولي اين آرامش در آن هنگام كه شخص در گيرودار مشكلات وگرفتاري هاست و بيش از هر زمان به آن نيازمند است، به كمكش نيامده، پس از لحظه بخشش همچون خداي خطاكار تعهدي نسپرده است كه ديگر مشكلي براي او پيش نيايد، چندان پايدار نخواهد ماند وشخص هر لحظه خود را در معرض خطايي ديگر و خيانتي تازه از سوي خداي كوئيلو مي بيند؛ از اين رو آرامشي كه با اعتقاد به خداي خطاكار و ازراه بخشش او ايجاد مي شود، مثل سرابي است كه دقايقي به نظر مي آيد؛در حالي كه نه از پيش بوده و نه از اين پس به جاي خواهد ماند.

  6. #76
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    ● راه نرفتني





    شيوه هاي كوئيلو براي دستيابي به معناي زندگي و زندگي معنوي، دشوار و غير قابل توصيه به عموم مردم است؛ در حالي كه معتقد است، (دست يافتن به اكسير اعظم، نه فقط براي عده اي اندك كه از تمام مردم دنيا ساخته است). (100) او زندگي را رها مي كند و در اروپا، پياده به راه مي افتد تا جاده سانتياگو را در نوردد. (101) يا به آمريكا مي رود، تا گروهي از زنان همجنس باز را ديده و ديدن فرشتگان را از آنها بياموزد. يامدت ها در جنگل و دشت وقت صرف مي كند تا از استادان سحر و جادو، راه يافتن و شناختن نيمه ديگر خود را بيابد؛ در حالي كه معنويت درزندگي بايد به گونه اي باشد كه همه بتوانند به آن دست يابند و به سادگي به طور روزمره بتوان معنوي زيستن را فراگرفت و آزمود.

    احكام شريعت و اخلاق اسلامي كه برنامه ها و قواعد عملي را بيان مي كنند، براي كسي كه به قلب خود توجه دارد، برنامه تحول روحي ومعنوي است و با تصفيه دل از حضور شياطين و فرونشاندن جنگ ها وستيزهاي آن، جان را آرامش بخشيده، به اصل خود بازمي گرداند. شريعت بسيار سهل و براي همه قابل عمل است. اعمال ساده و كوتاهي مثل نماز و روزه يا زكات كه به اندازه وسع مالي است، معنويت را به راحتي وارد زندگي مي كند و مردم را به ياد خدا انداخته، تحولي را درزندگي آنها رقم مي زند. گذشته از عالمان بزرگي كه با شرايط مختلف درسپهر معنا بال گشوده اند و اوج گرفته اند، افراد بسيار ساده اي كه خياط، آهنگر، باغبان، چوپان، كفاش و... بوده اند، توانسته اند، غرق نور و سرورمعنويت زندگي كنند كه بايد پرسيد، به راستي راه آنها چه بوده است ؟

    اصل توصيه كوئيلو به پيروي از خواست دل و نداي دروني و افسانه شخصي ساده به نظر مي رسد؛ اما آمادگي براي اين كار، باورهاي ناسازگاربا خرد و تمرينات غيب و گاهي غير قابل قبولي دارد كه اين كار را ازسادگي اوليه خارج كرده، بسيار دشوار و پيچيده مي سازد. با اينكه خواندن آنها در قالب رماني كه به ظرافت هاي ادبيات پست مدرن نوشته شده، جالب باشد؛ اما عمل كردن به آن، گذشته از ابهامات و پرسش هاي زياد، ناخواستني و خسته كننده است. مثلا تمريناتي كه در خاطرات يك مغ پيشنهاد مي شود، نظير شكافتن پوست و گوشت دست با ناخن براي رهاشدن از افكار رنج آور و منفي، تخيل دو ستون آتش و احضار شيطاني كه ميان آنهاست يا تمرين دانه كه براي آن بايد خود را جمع كني و آرام بنشيني، سپس احساس كني كه رشد مي كني تا آنجا كه بايد كشيدگي درد آور و غير قابل تحملي را در ماهيچه هايت احساس كني.

    او برنامه هاي عملي دشواري را پيشنهاد مي كند؛ اما تكليف ومسئوليت مستمري را دنبال نمي كند؛ غير از پي گيري رؤياها. برنامه هايي كه او ارائه مي دهد، بيشتر شبيه بازي است و در نهايت محصول آن انساني معمولي است كه هيچ تفاوتي با ديگران ندارد، باهمان رذالت ها، خطاكاري ها و غير قابل كنترل بودن (102) و...؛ تنهافرقش اين است كه با همه اينها كنار مي آيد؛ در همه آنها نيرويي فراتر ازخود را احساس مي كند. در وهم خود در جهاني بزرگ تر از اين دنياي مادي و گسترده تر از مرزهاي آن خود را مي يابد.

    در حقيقت او به جاي اينكه بتواند، با برنامه اي ساده، تحولاتي عظيم ايجاد كند تا وجود مسي انسان عادي را به طلا مبدل سازد، با برنامه هاي غريب و سخت، او را در وضعيت خويش باقي مي گذارد و تنها تصوراتي اززندگي هاي پيشين، فرشتگان، شيطان، دنياي نامرئي و خدا در ظلمت وجهالت، برايش پديد مي آورد و نامش را سحر و جادو مي گذارد و قراراست كه اين تصورات و توهمات نيازهاي معنوي بشر را برآورده ساخته، زندگي او را از نور معنا لبريز كند.

  7. #77
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    ● نگاه نهايي





    با اينكه نقد درست، بايد ناظر به سخن و اثر شخص باشد؛ اما در موردپائولو كوئيلو، چشم پوشي از زندگي نامه و شخصيتش به معناي حذف صفحاتي از آثارش بوده و نقد ناتمام خواهد شد. او خود را با آثارش مي آميزد و غير از اينكه آنها را بخشي از روح و زندگي خود مي داند، عملانام خود را بر قهرمان داستان نهاده، همسر خود را در جريان رمان ها به بازي گرفته و نقش او را بيان مي كند. رمان هاي (خاطرات يك مغ)، (والكري ها)، (ورونيكا تصميم مي گيرد بميرد) و (زهير)، عملا به جريان زندگي او وارد شده و از آن بر مي آيد. از همه مهم تر اينكه خودكوئيلو بر اين جريان تأكيد كرده و آثارش را در رابطه با شخصيت خود به خوانندگان عرضه مي كند. (103) بنابراين ناديده گرفتن تجربه هاي روان پريشي و بستري شدن او در تيمارستان يا شكست روابط زناشويي اش يااعتيادش، نمي توان به فهم درست و دقيقي از آثار و انديشه هايش رسيد.

    او بحران هاي رواني و شخصي شديدي را پشت سر گذاشته و با كمك روان پزشك ها، تا حدودي خود را بهبود بخشيده است. آثار وانديشه هاي او براي كسي كه از فشار رواني و بحران بي معنايي رنج مي برد و در آستانه فروپاشي رواني يا خود كشي است، مي تواند راه گشا والهام بخش باشد. اوهام او را با خدا، فرشتگان و مفاهيمي مثبت به بحران هايي تحمل پذير تبديل كند. در غير اين صورت تنها يك اثرهنري است كه به طور ناشايستي به حوزه معنويت وارد شده و متاعي بدلي را به جاي حقايق معنوي ارائه مي دهد و اساسا با شكافي كه ميان خرد و ايمان ايجاد مي كند، با كنار گذاشتن زندگي در جهان ديگر، خداشناسي ناموجه، هوس محوري و ساير نقدهاي طرح شده، براي افرادمعمولي در زندگي و عمل، اگر به سخنان او اعتماد كنند، بحران هايي رفتاري، معرفتي و رواني ايجاد مي كند.

    كوئيلو آميزه اي از نمادهاي اديان (اسلام و مسيحيت و يهوديت) وسنت هاي معنوي بوديسم، سنت ماه و سنت خورشيد را با نمادهايي ازجاهاي مختلف جهان گردآورده و با ايجاد نوعي همدلي و همانند سازي در ميان مردم جهان نفوذ كرده است. از آسيا(104)، اروپا، (105) آمريكا(106)و آفريقا(107) به عنوان نقاطي كه رويدادهاي مهم رمان هايش در آنجاپيش آمده، استفاده كرده و بدين ترتيب، به مخاطب هاي مختلف نزديك شده است. با توجه به استقبال گسترده از نوشته هاي او و نيزموقعيتش در سازمان ملل، به عنوان مشاور ويژه يونسكو، در برنامه (همگرايي هاي روحي و گفت و گوي بين فرهنگ ها)، مي توان به وضعيت وخيم معنويت در جهان و پيش از آن، اوضاع آشفته رواني بشراين روزگار پي برد.

    انديشه هاي او توهماتي است كه گاهي باهم در تعارض قرار مي گيرد؛مثل ارائه راه هاي دشوار براي رسيدن به هدفي همه گير. گاهي تا انتهاي يك انديشه نمي رود؛ مثل رها كردن رؤياي بهشت. خرد و انديشه رااقناع نمي كند؛ نظير آموزه ايمان. بسياري موارد به طور نادقيق و غيرشفاف مسائل مطرح مي شود، چنان كه در مورد جهان نامرئي توضيحات روشني بيان نمي كند و سرانجام اينكه با به كار گيري نمادهاي معنوي شناخته شده در معاني متفاوت، بدون تعريف و استفاده از قرائن كافي وروشن، براي كساني كه اين نمادها را با معاني اصيلش مي شناسند، فريبندگي ايجاد مي كند؛ در يك كلام، (پائولو كوئيلو معنويت را به يك دروغ بزرگ) تبديل كرده است.

  8. #78
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    ● پي نوشت





    1. بريدا ص 79و 80

    2. والكري ها. ص 142.

    3. كيمياگر ص

    4. بريدا ص 203 و204.

    5. بريدا ص 204.

    6. بريدا ص 79و 80

    7. برديا ص 146.

    8. كيمياگر ص 223

    9. كيمياگر ص 220و 222

    10. بريدا ص 232

    11. بريدا ص 286.

    12. راهنماي رزم آور نور ص 71.

    13. خاطرات يك مغ ص 88.

    14. خاطرات يك مغ ص 307

    15. همان ص 205

    16. همان صفحه 132

    17. همان صفحه 108

    18. ورونيكا تصميم مي گيرد بميرد. ص -164 167.

    19. كيمياگر ص 199.

    20. كيمياگر ص 199

    21. كوه پنجم ص 14

    22. همان ص 18

    23. كيمياگر ص 197 و 198.

    24. كيمياگر ص 197

    25. خاطرات يك مغ ص 112و 113

    26. كنار رود پيدار نشستم و گريستم ص 46 و 47

    27. كيمياگر ص 223

    28. شيطان و دوشيزه پريم ص 9

    29. همان ص 148 و نيز كوه پنجم ص 239.

    30. رزم آور ص 71

    31. رزم آور نور ص 25

    32. همان ص 36

    33. بريدا ص 131

    34. بريدا ص 208 و 209

    35. كوه پنجم ص 10

    36. همان ص 11

    37. همان ص 11

    38. مكتوب ص 65

    39. بريدا ص 40

    40. همان ص 29

    41. خاطرات يك مغ ص 309

    42. خاطرات يك مغ ص 86.

    43. كوه پنجم ص 166. اين نسبيت گرايي ارزشي و تاكيد محض روي نبرد در ساير آثار او نيز ديده مي شود. نظير خاطرات يك مغ ص 310.

    44. راهنماي رزم آور نور ص 32.

    45. زهير ص 308 و 309.

    46. زهير ص 309 - 311.

    47. شيطان و دوشيزه پريم، ص 191.

    48. زهير ص 279.

    49. كيمياگر ص 91. نشر فردوسي.

    50. رزم آور نور ص 60

    51. كيمياگر ص

    52. كيمياگر ص 116. نسخه فردوسي

    53. بريدا ص 38.

    54. كنار رود پيدار نشستم و گريستم ص 46 و 47.

    55. ورونيكا ص 128.

    56. همان ص 175.

    57. كيمياگر ص 211.

    58. عطيه برتر ص 68 و كيمياگر ص 156.

    59. عطيه برتر ص 81.

    60. خاطرات يك مغ ص 124.

    61. كيمياگر ص 220.

    62. كيمياگر ترجمه ص 218.

    63. عطيه برتر ص 76.

    64. كنار رود پيدار نشستم و گريستم ص 74 و75.

    65. نك بريدا ص 82و 83.

    66. والكري ها ص 86.

    67. قرآن كريم با عبارت (و اليه المصير) از آن ياد كرده است.

    68. (يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لمايحييكم).

    69. ما اخفي لهم من قره اعين.

    70. انشقاق 6/.

    71. (يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه) فجر.

    72. يقول ياليتني كنت ترابا. نباء40/.

    73. يقول ياليتني قدمت لحياتي. فجر/ 24.

    74. و له مثل الاعلي.

    75. والكري ها ص 232.

    76. كوه پنجم. ص 13.

    77. كيمياگر ص 131. ناجور.

    78. بقره 82/ و 277 و آل عمران / 57 و نساء/ 57 و 122 و 173 و مائده /9 و 93 و يونس / 4 و 9 هود/ 23 و....

    79. رك تفسير الميزان ذيل آيه 10 از سوره فاطر.

    80. زهير ص 25.

    81. و كان بالمومنين رحيما.

    82. جامع السعادات ج 2 ص 402.

    83. و لاتكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئك هم الفائزون. حشر18/.

    84. العمل الخالص: الذي لا تريد ان بحمدك عليه احد الا اله عزوجل. همان 4785.

    85. في الخالص تكون الخلاص. ميزان الحكمه باب اخلاص، ح 4742.

    86. عند تحقق الاخلاص تستنير البصائر. ميزان الحكمه باب اخلاص ح 4811.

    87. همان ح 4815.

    88. ميزان الحكمه باب اخلاص ح 4817.

    89. الا ان اولياء الله لاخوف عليهم و لاهم يحزنون. يونس 62/.

    90. ان للنكبات غايات لابد ان ينتهي اليها فاذا حكم علي احدكم بهافليتطالها ويصبر حتي يجوز فان اعمال حيله فيها عند اقبالها زائد في مكر وهها... ميزان الحكمه باب صبر ح 10123.

    91. حميد رضا مظاهري سيف. اخلاق موفقيت. هفته نامه پگاه شماره 198 دي ماه 1385.

    92. الجزع عندالمصيبه يزيدها و الصبر عليها يبدلهاو ميزان الحكمه باب جزع ح 2321.

    93. همان ح 2335.

    94. صوتان يبغضها الله: اعوال عند مصيبه و مزمار عند نعمه. همان ح 2131.

    95. ليس منا من ضرب الخدود و شق الجيوب. همان ح 2332.

    96. من ضرب بيده علي فخذيه عند المصيبه حبط اجره. همان ح 2333.

    97. ان النصر مع الصبر و الفرج مع الكرب و ان مع العسر يسرا. ميزان الحكمه باب صبر ح 10068.

    98. بالصبر تدرك الرغائب همان ح 10058.

    99. يوول امر الصبور الي درك غايته و بلوغ امله. تصنيف غررالحكم ح 6333.

    100. كيمياگر، يادداشت پيشگفتار ص 15.

    101. نك: خاطرات يك مغ.

    102. والكري ها ص 24.

    103. سخنراني در ايران، ضميمه كتاب كيمياگر انتشارات كاروان.

    104. مناطقي از استپ در شمال آسيا در اوج داستان زهير به ميان آمده و او همسر گمشده اش را آنجا پيدا مي كند.

    105. كوه هاي پيرينه در فرانسه و مناطقي ديگري از اروپا در رمانهاي خاطرات يك مغ، كنار رود پيدار نشستم و گريستم و كوه پنجم آمده است.

    106. رمان والكري ها ماجراي سفر در بيابان هاي آمريكا و يافتن گروهي از ساحران به نام والكري هاست.

    107. داستان كيمياگر حكايت سفر جواني اروپايي به اهرام مصر براي يافتن گنج است.

  9. #79
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض هفت گناه کبیره (پائولو کوئلیو): گناه هفتم: تنبلی

    تنبلی :

    تعریف در فرهنگ لغت: نام مؤنث، از واژه‌ی لاتین Prigritia. کراهت از کار، کاهلی، تن‌آسایی.

    تعریف کلیسای کاتولیک: تمامی موجودات زنده‌ای که می‌جنبند، باید نان روزانه‌شان را با عرق جبین به دست آورند و همواره به فکر نتایج سهل و فوری نباشند. تنبلی یعنی فقدان تلاش جسمی یا معنوی، که روح را به انحطاط می‌کشد و منجر به اندوه و افسردگی می‌شود.

    از حکایات: خوان همین که مرد، دید در جای زیبایی است، مرفه و سرشار از لذاتی که همیشه آرزو داشت. مرد سفیدپوشی نزدیک شد و گفت: «هرچه می‌خواهی برایت فراهم است، غذا، لذت، تفریح...»
    خوان با خوشحالی هرکاری دلش می‌خواست کرد. بعد از سال‌ها تفریح، مرد سفیدپوش را پیدا کرد و گفت: «هرکاری دلم می‌خواست کردم. حالا کاری به من بدهید تا احساس مفید بودن کنم.»
    مرد سفیدپوش گفت: «متأسفم، اما کار تنها چیزی است که نمی‌توانم به تو بدهم. اینجا کاری نیست.»
    «یعنی می‌گویید تا ابد باید حوصله‌ام سر برود؟ ترجیح می‌‌دهم مرا ببرید به جهنم.»
    مرد سفیدپوش در گوشش زمزمه کرد: «پس فکر می‌کنی الان کجایی؟»

    از نظر وینی آلبرت: جامعه چگونه دوام بیاورد اگر فقط به فکر غذای یخزده، عکس فوری، پوره‌ی سیب‌زمینی حاضرآماده، تندخوانی و ماشین حساب است؟

    جامعه‌شناسی تنبلی: کسی که بیش از حد کار می‌کند و هم کسی که حاضر نیست کار کند، رفتار مشابهی دارند، می‌‌خواهند از مشکلات ذاتی انسان‌ها فرار کنند، نمی‌خواهند درباره‌ی حقیقت و مسئولیت‌های زندگی طبیعی فکر کنند.
    از نظر آیین بودا: بنا به سنت، تنبلی از اصلی‌ترین موانع بیداری روح است. به شکل تجلی می‌یابد: تنبلی در رفاه، که بهث می‌شود همواره یک جا بمانیم. تنبلی دل، وقتی احساس یأس و بی‌انگیزگی می‌کنیم. و تنبلی تلخی، وقتی هیچ چیز برایمان مهم نیست و دیگر بخشی از این دنیا نیستیم.

    پندی از دائو د جینگ: سالک خودش را با راه تطبیق می‌دهد. انسان درستکار با تقوا سازش می‌کند. آن که چیزی از دست می‌دهد، با فقدان سازش می‌کند. راه با شادی می‌پذیرد کسی را که با راه سازش می‌کند. تقوا انسان درستکار را می‌پذیرد. آن که تسلیم فقدان شود، فقدان او را جذب خویش می‌کند.

    پس، در پایان سال 2007: اغلب از خود می‌پرسیم: شوق و الهام از کجا می‌آید؟ شور زندگی کجاست؟ این همه تلاش به زحمتش می‌ارزد؟ تمام سال سعی کردم مرزهایم را پشت سر بگذارم، روزی خانواده‌ام را تأمین کردم، رفتار خوی داشتم، اما باز هم به جایی که می‌خواستم نرسیدم.

    رزم‌آور نور می‌داند که بیداری فرایندی طولانی است و باید مراقبه را با کار متعادل کرد برای رسیدن به مقصد. آنچه او را متحول می‌کند، تأمل بر آنچه به دست نیاورده نیست: این پرسش بذر انفعال و بی‌کنشی را در خود دارد. بله، شاید همه کار را درست انجام داده باشیم و نتیجه ملموس نباشد، اما مطمئنم که نتایجی در کار است. به یقین در مسیر مشخص خواهد شد، به این شرط که الان تسلیم نشویم.

    هفت گناه کبیره : غرور ، آز ، شهوت ، خشم ، شکم پرستی ، حسد و تنبلی

    منبع : paulocoelho

  10. #80
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض پاسخ به سوالات رايج

    سوالات ذیل، سوالاتی رایجی هست که طرفداران پائولوکوئلیو پس از مطالعه ی کتاب ها بهش برخوردن و مطرح کردند
    شاید مورد استفاده شما هم قرار بگیره

    __________________________

    کتاب ها :

    فرقه رام كه در كتاب "خاطرات يك مغ" به آن اشاره شده، چيست؟
    " ملكوت جهاني بره " (Regnus Agnus Mundi) يك فرقه ي كاتوليك است كه در سال1492تاسيس شده و به مطالعه زبان نمادين از راه يك نظام آموزش شفاهي مي پردازد. در حقيقت، استاد و شاگرد تنها ابزارهايي براي تدوين نظام آموزشي هستند كه ماموريتهايي را بر عهده مي گيرند و در طي انجام اين ماموريتها، هر يك پاسخ ويژه خود را به دست مي آورند. فرقه رام مركز فرماندهي ندارد، حاوي آموزه هاي نهاني نيست و قانون آن اين است كه تنها مي توان با برداشتن گامي به پيش ، آموخت. اين فرقه در هيچ جاي دنيا نمايندگي ندارد.

    آيا مي توان تمرين هاي ذكر شده در "خاطرات يك مغ" را انجام داد؟
    به فرد بستگي دارد. اما فقط يك قانون وجود دارد: تحت هيچ شرايطي، تمرين "احضار پيام آور" را انجام ندهيد. اين تمرين در كتاب ناقص است و هيچ نتيجه مثبتي به بارنخواهد آورد.

    چه گونه زبان نشانه ها را بياموزيم؟
    زبان نشانه ها، شيوه فردي ما براي ارتباط با خداست. براي آموختن اين زبان، بايد كشف و شهود خود را آزاد بگذاريم. براي استفاده از كشف و شهود، بايد از اشتباه نترسيم.

    آيا راست است كه كتاب "كيمياگر" را در پانزده روز نوشته ايد؟
    بله. معمولا تمام كتابهايم را در طول دو تا چهار هفته مي نويسم. اما شكل گيري مفهوم اصلی و داستان کتاب دوسال طول مي كشد و بازنويسي كتاب نيز چهار ماه طول مي كشد.

    چه طور مي توانم اطلاعات بيش تري درباره سنت ماه به دست آورم؟
    اينترنت پر است از سايت هايي درباره اين سنت. وقتي مي خواهيد چيزي را پيدا كنيد، اولين قدم، جست و جو است. اما مراقب باشيد: بيشتر چيزهايي كه پيدا مي كنيد، واقعي و قابل اطمينان نيستند. كاملا محتمل است كه بدون استاد و راهنما و غيره، با سنت ماه (ويكا)‌ آشنا شويد. ويكا يك نظام آموزشي بسيار غني است كه آثار خود را در زمان و مكان به جا گذاشته است.

    آيا ماجراهايي كه در "والكيري ها" تعريف كرده ايد، واقعيت دارند؟
    مضمون اصلي كتاب (يعني ملاقات با فرشته) واقعيت دارد. سفر به صحراي موجاوه نيز واقعيت دارد. اما به بسياري از وقايع ديگر، عناصر داستاني را اضافه كرده ام. مهمترين بخش کتاب (یعنی دیدار با فرشته) واقعا اتفاق افتاده است و تمثالي از مريم عذراي آپارسيدا در دره گلوريتا، نزديك چشمههاي بوررگوي كاليفرنيا گذاشته ام .

    آيا شما آن طور كه در "ورونيكا تصميم مي گيرد بميرد" گفته ايد، واقعا در بيمارستان رواني بستري شده ايد؟
    متاسفانه جواب شما بله است. سه بار در بيمارستان دكتر ايراس بستري شده ام (1966، 1967، و 1968). گاهي عشق والدين به شكلي نادرست متجلي مي شود. اما مي دانم كه اين كار آن ها به خاطر نگراني بيش از حدشان براي من بوده است و هرگز آن ها را سرزنش نكرده ام.

    رزم آور نور كيست؟
    هر كس كه علي رغم مشكلات فراوان، هنوز مي تواند براي روياهايش بجنگد.

    آيا در "شيطان و دوشيزه پريم" سرانجام به اين پرسش قديمي كه "انسان خير است يا شر" پاسخ داده ايد؟
    اين سوال جوابي ندارد. يك فرشته و يك شيطان همواره در كنار ما هستند. اما در ميان آن ها، كسي در ما تجلي مي يابد كه به حرف هايش بيش تر گوش بدهيم. البته بهتر است به گفته هاي فرشته مان بيش تر گوش بدهيم. اين كتاب، به اين مبارزه مي پردازد، و البته نشان مي دهد كه جامعه مي تواند مفهوم نيكي را تغيير دهد.

    در «يازده دقيقه»، از زندگي زن بدكاره اي به نام ماريا الهام گرفته ايد كه در يك مراسم امضاي كتاب در سوييس به ملاقات شما آمده بود. چه چيزي در سرگذشت او الهام بخش شما بود؟
    فكر نوشتن درباره مسائل جنسي از مدت ها قبل در سرم بود، اما رويكرد درست را پيدا نمي كردم. وقتي داستان او را شنيدم، پي بردم كه براي نوشتن درباره وجه مقدس مسائل جنسي، بايد بفهمم كه چرا آن را قبيح مي دانند. اما كتاب من درباره فحشا نيست. سعي كرده ام از هرگونه توجيه كردن پرهيز كنم و هيچ قضاوتي درباره شخصيت اصلي داستانم نداده ام. چيزي كه واقعاّ برايم جالب است، اين است كه انسان ها چگونه از راه جنسيت با هم ارتباط برقرار مي كنند. هدف من، مثل هميشه، اين بوده كه صريح باشم، ساده بنويسم، اما سطحي نباشم.

    رمان زهير تا چه اندازه به زندگي خود شما برمي گردد؟
    چقدر از زندگي و شخصيت خودتان را در داستان گنجانده ايد؟ از افشاي زندگي خودتان نمي ترسيد؟ بسياري از تجربيات من در جايگاه نويسنده و انسان، مبناي اين كتاب بوده است. هر كتابي وجهي از زندگينامه شخصي نويسنده را دارد، چرا كه تنها كاري كه از دست ما بر مي‌آيد، ارائه‌ تجربياتمان است. اما من هنوز با همسرم زندگي مي كنم كه يك هنرمند است. ترجيح مي دهم بگويم كه كتاب زهير، بيشتر از فلسفه‌ زندگي من الهام گرفته تا خود زندگي ام. اما از افشاي زندگي خودم نمي ترسم. در واقع كمي هم احساس رستگاري مي كنم. در ارتباط با خوانندگان كتاب، حقيقت گويي بنياد كار است. حقيقت ما را آزاد مي كند. قبلاّ در اولين كتابم «خاطرات يك مغ» روحم را به روي خوانندگانم باز كرده بودم. اين بار اين گونه با خوانندگانم ارتباط برقرار كرده ام و تجربه‌ خارق‌العاده اي است.

    فرایند خلاقه :

    نوشتن چيست؟
    نوشتن، چالش زندگي من است: روش من براي درك خودم، از راه كارم. در مورد من، .نوشتن اين راه است

    كي تصميم گرفتيد نويسنده شويد؟
    فكر نوشتن از دوران نوجواني در ذهنم به وجود آمد. اول كه خيلي تنها بودم، فكر مي كردم بهترين راه من براي ارتباط با دنيا، شعر است. اما با گذشت زمان، از آن انزواي طبيعي دوران نوجواني خارج شدم و جواني پر شر و شوري را پشت سر گذاشتم. با اين وجود، كلمات هنوز بهترين راه من براي درك دنيا و خودم بودند. با همه اين ها، تنها در سال 1986، بعد از زيارت جاده سانتياگو، جرات كردم به نوشتن بپردازم

    محل كار شما در كوپاكابانا چه شكلي است؟
    سفيد است. هيچ تابلو يا محرك بصري در آن نيست، مگر ميز كامپيوتر. تخيل به فضاي خالي براي رهايي خود نياز دارد. در گذشته اشياي زيادي در اتاقم مي گذاشتم. اما مدام زير بار خاطراتي كه آن اشيا به من تحميل مي كردند، فلج مي شدم.

    آيا قبل از نوشتن، موقع نوشتن، يا بعد از نوشتن، مراسم خاصي را اجرا مي كنيد؟براي شروع يك كتاب جديد، نشانه اي براي خودم در نظر مي گيرم: پيدا كردن يك خودكار سفيد. خارج از این آیین و مراسم ديگري ندارم. اما وقتي شروع مي كنم، بايد تا انتهاي كار بروم. نويسنده هاي بسياري را مي شناسم كه شايد ماه ها دست از كار بكشند. من نمي توانم اين كار را بكنم.

    يك رمان چه گونه به وجود مي آيد؟ يك داستان چه طور خلق مي شود؟
    هر كتاب، راه تولد مخصوص به خودش را دارد. شايد از يك سوال به وجود بيايد، يا يك جواب، و معمولا از يك داستان خوب، براي شكل دادن يك ايده استفاده مي كنم چه طور ياد گرفتيد كه بنويسيد؟ خواندن و خواندن. و زياد خواندن. از همه مهم تر، آشنايي با موسيقي و روزنامه نگاري، به من فهماند كه لازم نيست براي عميق بودن، پيچيده بود. اين باعث شد كه بتوانم يك مفهوم را با كم ترين كلمات بيان كنم. من به مفهوم "روح جهان" اعتقاد دارم، يعني جايي كه هر كس از راه اخلاص كامل در كاري كه انجام مي دهد، در ارتباط با اشراق كيهاني قرار مي گيرد. شخصيت هاي داستان هاي من از آن جا مي آيند، از عشق به زندگي و ماجراهايي كه خود از سر مي گذرانم.

    عمومی : دست نوشته ها ، فیلم ها ، موسسه ، امضا و ...

    تاريخ تولدتان كي است؟
    24 اگوست 1947، ساعت 00:05 دقيقه بامداد. در ريودوژانيرو، برزيل.

    مذهب شما چيست؟كاتوليك هستم. اما فكر مي كنم كه اگر انسان هر ديني را صميمانه و مخلصانه انتخاب كند، به خدا مي رسد. در ضمن، مسووليت جست و جوي روحانيم را بر دوش دينم نمي اندازم.

    نويسندگان محبوبتان چه كساني هستند؟
    خورخه لوئيس بورخس، ويليام بليك، ژرژه آمادو و هنري ميلر.

    چرا از اصطلاح «خوشبختي» خوشتان نمي آيد؟
    براي اينكه فكر مي كنم خوشبختي يك ارزش نيست. به نظر من مثل غروب يكشنبه (مثل غروب جمعه در ايران) است، يعني چيزي كه به شدت كسل كننده است. من در زندگي ام ماجرا مي خواهم، خطر كردن، روبه رو شدن با موانع و احساس زنده بودن.

    منبع : paulocoelho

  11. 2 کاربر از .::. RoNikA .::. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •