تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 8 از 49 اولاول ... 45678910111218 ... آخرآخر
نمايش نتايج 71 به 80 از 483

نام تاپيک: ادبیات طنز

  1. #71
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    882

    پيش فرض

    ای خدا دیسک دلم فرمت مکن
    هارد من را خالی از برکت مکن
    deltree کن شاخه های غصه را
    سردی و افسردگی را هر سه را
    ای خدا روز ازل cad داشتی؟
    موس بود اما مگر پد داشتی؟
    که چنین طرح 3d میزدی
    طرح خود بر روی سی دی میزدی
    آپشن غم را خدایا on مکن
    فایل اشکم را خدایا ران مکن
    نام تو پسورد درهای بهشت
    آدرس ایمیل سایت سرنوشت.

  2. این کاربر از Julian بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #72
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    خيلي جالبه!
    لطفا ادامه بده
    ممنون
    منتظر بقیه اش باشید
    این شعر شما بر گرفته از کتاب افاضات اقای هالو نوشته م . عالی پیام هستش.
    من کتابش رو دارم.
    +=

  4. #73
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض دانشگاه آزاد




    سپاس باد دانشگاه آزاد را که بودنش موجب بی پولی است و نبودنش موجب بی مدرکی .

    هر سالی را کی می آید فکری است و با رفتنش شکری .

    همچنین هر سال را دو ترم است و شروع هر ترم رقعت طلب شهریه در دست معاونت ، روان .

    پس هر سال را دو ترم است و هر ترم را شهریه ای واجب .



    از جیب و حساب که بر آید ؟ * کز عهده ی خرجش به در آید ؟


    اندر دانشگاه آزاد آمدیم تا آزاده از قید هر کتاب و جزوه با هم بحثی ها و یا همان هم مجلسی ها و هم ورقی ها و هم بوستانی ها ، در پی خانم ها ، صرفاً از جهت اصلاح ظاهر و رفتار ایشان و تذکری خالصانه اندر باب اهمیت و خیر خواهی به ایشان ، در گذر خیابان و بیابان و پارک و سینما و گاهاً اتاق پرو و .... روان شویم و از این رو عطای تحصیلات عالیه را به لقایش سپردیم و نمره های مردانه !!!! گرفتیم .

    بنده همان به که ز این نمره هام * روی به اساتید دروس آورم

    ورنه تحمل عتاب پدر * من نتوانم که به جای آورم

  5. این کاربر از vahidhgh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #74
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض دانشگاه از نگاه سهراب

    اهل دانشگاهم . رشته ام علافی ا‌ست . جيب‌هايم خالي ست . پدري دارم حسرتش يك شب خواب! دوستاني همه از دم ناباب و خدايي كه مرا كرده جواب . اهل دانشگاهم . قبله‌ام استاد است جانمازم نمره! خوب مي‌فهمم سهم آينده ی من بي‌كاريست . من نمي‌دانم چرا مي‌گويند مرد تاجر خوب است و مهندس بي‌كار و چرا در وسط سفره ما مدرك نيست! ((چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد)) بايد از آدم دانا ترسيد! بايد از قيمت دانش ناليد! وبه آنها فهماند كه من اينجا فهم را فهميدم .

  7. این کاربر از vahidhgh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #75
    پروفشنال leila*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    774

    پيش فرض

    ممنون
    از شعر حافظش خیلی خوشم اومد

  9. #76
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    ممنون
    از شعر حافظش خیلی خوشم اومد
    قابلی نداشت

  10. #77
    اگه نباشه جاش خالی می مونه A_M_IT2005's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    بین جهنم و بهشت
    پست ها
    331

    پيش فرض

    وقتی سهراب سپهری دانشجو بود

    (از آقاي سپهري بابت لرزاندن تن ايشان در گور عذرخواهي مي‌نمايم.)



    اهل دانشگاهم !

    روزگارم خوش نیست

    ژتونی دارم ، خرده پولی ، سر سوزن هوشی

    دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید

    دوستانی هم چون من مشروط

    و اتاقی که که همین نزدیکی است ،پشت آن کوه بلند.

    اهل دانشگاهم !

    پیشه ام گپ زدن است.

    گاه گاهی هم می نویسم تکلیف،می سپارم به شما

    تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانی است،

    دلتان تازه شود - چه خیالی - چه خیالی

    می دانم که گپ زدن بیهوده است.

    خوب می دانم دانشم کم عمق است.

    اهل دانشگا هم،

    قبله ام آموزش ، جانمازم جزوه ، مُهرم میز

    عشق از پنجره ها می گیرم.

    همه ذرات مُخ من متبلور شده است.

    درسهایم را وقتی می خوانم

    که خروس می کشد خمیازه

    مرغ و ماهی خوابند.



    استاد از من پرسید : چند نمره ز من می خواهی ؟

    من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند ؟

    پدرم استاتیک را از بر داشت و کوئیز هم می داد.

    خوب یادم هست

    مدرسه باغ آزادی بود.

    درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب

    امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.

    درس بی رنجش می خواندم.

    نمره بی خواهش می آوردم.

    تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردند

    و کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت.

    درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود.

    کم کمک دور شدیم از آنجا ، بار خود را بستیم.

    عاقبت رفتیم دانشگاه ، به محیط خس آموزش ،

    رفتم از پله دانشکده بالا ، بارها افتادم.



    در دانشکده اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.

    من کسی را دیدم که از داشتن یک نمره10دم دانشکده پشتک می زد.

    دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد.

    اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت.

    اتوبوسی دیدم کسی از روزنه پنجره می گفت «کمک»!

    سفر سبز چمن تا کوکو،

    بارش اشک پس از نمره تک،

    جنگ آموزش با دانشجو،

    جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا،

    جنگ نقلیه با جمعیت منتظران،

    حمله درس به مُخ،

    حذف یک درس به فرماندهی رایانه،

    فتح یک ترم به دست ترمیم،

    قتل یک نمره به دست استاد،

    مثل یک لبخند در آخر ترم،

    همه جا را دیدم.



    اهل دانشگاهم!

    اما نیستم دانشجو.

    کارت من گمشده است.

    من به مشروط شدن نزدیکم،



    آشنا هستم با سرنوشت همه دانشجویان،

    نبضشان را می گیرم

    هذیانهاشان را می فهمم،

    من ندیدم هرگز یک نمره20،

    من ندیدم که کسی ترم آخر باشد

    من در این دانشگاه چقدر مضطربم.



    من به یک نمره ناقابل10خشنودم

    و به لیسانس قناعت دارم.

    من نمی خندم اگر دوست من می افتد.

    من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم.

    خوب می دانم کی استاد کوئیز می گیرد

    اتوبوس کی می آید،

    خوب می دانم برگه حذف کجاست.

    هر کجا هستم باشم،

    تریا،نقلیه،دانشکده از آن من است.

    چه اهمیت دارد، گاه می روید خار بی نظمی ها

    رختها را بکنیم ، پی ورزش برویم،

    توپ در یک قدمی است

    و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است !

    و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.

    و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!

    و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!



    و بدانیم اگر نقلیه نبود همگی می مانیم

    و نترسیم از حذف و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم.

    و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم

    و نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نیست

    و اگر هست چرا یخ زده است.



    بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.

    کار ما نیست شناسایی مسئول غذا،

    کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی،

    پیوسته شناور باشیم.

  11. این کاربر از A_M_IT2005 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #78
    اگه نباشه جاش خالی می مونه A_M_IT2005's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    بین جهنم و بهشت
    پست ها
    331

    پيش فرض

    بی تو آنلاین شبی

    بی تو آنلاین شبی باز از آن Room گذشتم.
    همه تن چشم شدم. دنبال ID تو گشتم.
    شوق دیدار تو لبریز شد از Case وجودم.
    شدم آن User دیوانه که بودم.
    وسط صفحه دسکتاپ، ROOM ياد تو درخشيد
    DING صد پنجره پيچيد
    شکلکي زرد، بخنديد
    یادم آمد که شبی با هم از آن Room گذشتیم.
    پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم.
    تو همه راز های ---- ریخته در Booter های سیاهت.
    من همه محو تماشای PM هایت.
    Talk صاف و Room آرام، بخت خندان و زمان رام.
    منو تو (و بقیه) همه دلداده به آواز روی Voice.
    یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن.
    لحظه ای چند بر این Room نظر کن.
    Chat آیینه عشق گذران است.
    تو که امروز نگاهت به ای میلی نگران است.
    باش فردا که دلت با ID دگران است.
    تا فراموش کنی چندی از این Room سفر کن.
    با تو گفتم حذر از Room ندانم...
    ترک chat کردن، هرگز نتوانم، نتوانم
    روز اول که emailام به تمناي تو پر زد
    مثل spam، توی Inbox تو نشستم
    تو Delete کردي ولي من نرميدم، نگسستم
    باز گفتم که تو يک Hacker و من User مستم
    تا به دام تو در افتم Room ها رو گشتم و گشتم
    تو مرا ---- بنمودي، نرميدم، نگسستم
    Roomي از پايه فرو ريخت
    Hackerي، Ignore تلخي زد و بگريخت
    Hard بر مهر تو خنديد
    CPU از عشق تو هنگيد
    رفت در ظلمت شب، آن شب و شبهاي دگر هم
    نگرفتي دگر از User آزرده، خبر هم
    نکني ديگر از آن Room گذر هم
    بي تو اما، به چه حالي من از آن Room گذشتم!

    Copyright Disclaimer

  13. این کاربر از A_M_IT2005 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #79
    اگه نباشه جاش خالی می مونه A_M_IT2005's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    بین جهنم و بهشت
    پست ها
    331

    پيش فرض

    بشکه نفت

    بشکه نفتي داخل انبار بود / سالن انبار تنگ و تار بود

    عصر جمعه حول و حوش شيش و هفت / برق سالن اتصالي کرد و رفت

    عده‌اي هم جمع بودند از قضا / صف کشيده تا کنار پله‌ها

    يک به يک مي‌آمدند و با ادب / لمس مي‌کردند و مي‌رفتند عقب

    لمس مي‌کردند مردان و زنان / هر کسي چيزي گمان مي‌برد از آن

    اين يکي استادکار ذوالفنون / گفت چيزي نيست اين غير از ستون

    آن يکي مرد سياسي با دو دست / لمس کرد و گفت حتما قدرت است

    کودکي هم روي آن دستي کشيد / گفت اسنک بود با طعم شويد!

    کهنه رندي هم رسيد و دست زد / گفت ايران هزار و چارصد

    عاشقي هم گفت اين دعوا خطاست / بي خيال بشکه معشوقم کجاست

    عاقلي هم ميگذشت از آن کنار / گفت مارک و ليره و پوند و دلار

    دختري هم ناگهان جيغي کشيد / گفت مردي بود با اسب سپيد

    عده‌اي ناگاه از راه آمدند / شمعي آوردند تا روشن کنند

    شمع را با فندکي افروختند / بشکه در دم منفجر شد سوختند

    بشنو اما حاصل اين گفتگو / ما درون بشکه نفتيم اي عمو

    مي‌رسد هر کشوري از هرکجا / پاي خود را مي‌کند در کفش ما

    حرف آخر يک کلام است و همين / کاشکي بي نفت بود اين سرزمين

    Copyright Disclaimer

  15. این کاربر از A_M_IT2005 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #80
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    ناگه دلـــم به يــاد وي افتـاد و گُـر گرفت
    خوابم مي‌آمد؛ از دهنم خُـرّ و خُر گرفت
    نم‌نم مي‌آمد اشك مـن، امــا دم غروب
    بي‌جا و بي‌دليل، يُهو شُـرّ و شُر گرفت
    بي‌زحمت رژيم غذايي، پزشك عشق
    سرويس‌مان نمود و ز ما خواب و خور گرفت
    من چي‌م كمتر از پسر لوس كدخداست
    كز بين عاشقانــش(!) مرا فاكتور گرفت؟!
    تنها به اين دليل كه ريشش چنان بز است
    ناخوانده درس، وي لقـب پُرفُـسور گرفـت!
    مشكوك بود چون به هپاتيت و ايدز، رفت
    يك مدرك از اَنِـسـتـيـتـوي پاســـتور گرفت
    و از دخـتـر شـبـيـه گــل روسـتـــــاي مــا
    وي "بعله" را به‌ضرب بجنب و تزور*گرفت!
    هنگام ميكـــس كردن فيلم عروسـي‌اش
    ذكر : "فانهو وجب السانسور!" گــــرفت!
    ديلاق و بي‌كلاس و بداخلاق و گوژپشت
    او شوهر اختيار نكرد، او "شتر" گــرفت!!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •