هزار سال است
که دوستت دارم
به تر و تازگی روز نخست!
![]()
هزار سال است
که دوستت دارم
به تر و تازگی روز نخست!
![]()
خاطرم هنوز هم با عطر یاد تو معطر است.
وهنوز نم بوسه ی نیمه کاره ات روی لبانم !
می پوشانم دلتنگی ام را با بستری از کلمات.
اما باز کسی در دلم " تو" را صدا می زند.
و من با خاطرات عشق بازی میکنم!!!
مشتاق تو بودم من ، مشتاق تــرم کردی
با هنگ صدای ناز ، زيروزبرم کـرد ی
آفاق اگر نيکوست ، از حُسن نگاه توست
خورشيد چو آيينه ، آيينه نمای تـــــوست
بيزارم اگر از شب ، از خوف فــراغ توست
مهتاب درآغوشم ، صد ناله زداغ توست
با اشک فراغ تو، مآنوس شـبم حـــاشا
بی خوابم و بی تابم، با ياد تو در روءيآ
با خاطرهء زيبا، از گــــاه نخستين ات
خرسندم و مسرورم با بوســـه شيرينت
ای چرخ فلک هيهات، از زهر جفـــای تو
تا چند کنم قربـــــان، هر روز به پای تو
هردور تو ای دنيا، بشکست مــــرام مـــا
تقدير نبود آيـــــا، چند دور به کـــــام ما؟
ما را که بسی گريان، در خوف ورجاء ديدی
يک لحظه تبسّم را ، بر مـــا نپسنديـدی؟
هر چند طمع ازلطفت جزعين حماقت نيست
درد است و فشاروسوز ازعشق که طاقت نيست
بيچاره حديد است و ، صد آز زناکس ها
با دست نياز افتـــــاد در دامن مفلس ها
بـا تــــــــــو زیــر بارانـــم...
چتــر برای چـهـ ؟!
خیـــــــال كه خیــــس نمیشــود...!
من
عاشق نیستم !
فقط گاهی
حرف تو که می شود
دلم ...
مثل اینکه تب کند
گرم و سرد می شود
توی سینه ام چنگ می زند
آب می شود
تنگ می شود
تنگ می شود
.
گاه از اوج تمنایِ خیال
بر رُخ خاطره ها ،
روی تو را می بینم . . .
و چه دلگیرم کرد
گردش ثانیه ها
غربت خفته در این قافیه ها . . .
سایه هائی که جدا افتادند
اشک هائی که در آن حسرت سرد
ساده جان می دادند . . .
کاش دنیای تو را می دیدم
مگر آنجا که تویی
با همان کلبۀ درویشی مان فرقش چیست . . ؟
کاش چشمان تو را
این سکوت عاریه میداد به من
تا ببینم تو چه دیدی و گذشتی از عشق . .
کاش دنیای تو را می دیدم . .
تو غل غل ِ آبگوشت ِ حرص و جوشهای عاشقانه هستی
من گوشت ِ کوبیده شده به نیش و کنایه های سرد ِ عاشقانۀ تو
اجازه می دهی به سنگک ِ آشتی مخ ِ تو را تیلیت کنم ؟
چشمهای من و تو
بیشتر از لبهایمان با یکدیگر سخن می گویند
می دانم
دلمان برای این روزها بسیار تنگ خواهد شد.......
عشق امد و گرد فتنه بر جانم بیخت ......................عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت
زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت...................... جز دیده که هرچه داشت بر پایم ریخت
Last edited by shamsoddin; 18-08-2011 at 21:59.
تا صبح
پهلو به پهلو می شوم
تا شب
این درو آن در می زنم
چقدر سنگدل شدی !!!
آخر جاده بیکسی مرگ است
لحظه به لحظه
جستجو می کنم نبودنت را
Last edited by Puneh.A; 19-08-2011 at 13:20.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)