يادداشت ويژه: كفاشيان، دن كيشوت فوتبال ايران!
سايت گل-
«مصیبت وقتی تکثیر بشود انتزاعی میشود. آدم از چیزهای انتزاعی کمتر ناراحت میشود.»
{جنگ آخرالزمان، ماریو بارگاس یوسا}
و شما آقای کفاشیان، مصیبت مضاعف هستید، مصیبت تکثیر شده و انتزاعی که دیگر حرفهايتان كسي را ناراحت نميكند،کسی را امیدوار نمیکند و در کمال تعجب، کسی حتی به آنها توجه هم نمیکند تا در مقابل آن واکنشی نشان دهد. شما همچنان با خندههایتان در فوتبال فرهنگسازی میکنید و چه کاری مهمتر از این کار.
***
یک - آقای کفاشیان! مصاحبهی آخرتان نهایت دیوار حاشا را نشان داد. دیواری که برنامهريزان ورزشیمان در گذشته هر روز با کاری طاقتفرسا و چیدن آجری بر روی آجری دیگر سعی در ارتفاع دادن به آن داشتند و امروز شما وارث بر حق آنها هستید. یادش بخیر، قدیمها اگر «رضا سيمخواه» به سر وزن نميرسيد يك استكبار جهاني داشتيم كه تقصیرها را گردن او بیاندازیم و در كمال وقاحت از مسئولان سیاسی بخواهیم توطئه استکبار جهانی را خنثی کنند، قدیمها اگر «عباس جدیدی» مدال طلای المپیك نمیگرفت داوریای بود که کاسهکوزهها را بر سرش بشکنیم و «باسکول» مغولی را متهم به خوشخدمتی به میزبان مسابقات کنیم. اما این روزها شما دست همه را از پشت بستهاید. اگر دیگران پس از شکست در پی افشای دستهای پنهان توطئه بودند شما پیشاپیش به جنگ آنها رفتید: «ما طبق برنامهریزی که با کادر فنی تیم ملی داشتیم مقرر شد از هماکنون تا پایان رقابتهای مقدماتی جام جهانی بازیکنان فوتبال کشورمان به لیگ کشورهای رقیبمان نروند. امیدوارم بازیکنان نیز اهمیت این موضوع را بدانند و به گونهای عمل کنند که فوتبال ملی ما آسیب نبیند»!
دو- با استدلال شما مسعود اوزیل و سامی خدیرا نباید به اسپانیا میرفتند چون در این سالها اسپانیا رقیب اصلی آلمان در راه رسیدن به موفقیت بوده. فن درفارت و هونتلار نباید به آلمان میرفتند چون هلند و آلمان دشمنانی ازلی- ابدی بودند و اصلا نیمکتنشینی کاکا در رئال مادرید توطئهی اسپانیا برای به زیر کشیدن برزیل از تخت پادشاهی فوتبال بود! ابراهیم گلستان در مصاحبهای گفته بود: «بعضی آدمها با اساسهایی حرف میزنند که وقتی آن اساسها واژگون میشوند آن استدلالها هم تالاپی میافتند و بعضی آدمها همان تالاپ هستند.» آقای کفاشیان، این جور افراد برای شما آشنا نیستند؟ افرادی که استدلالهایشان با اینکه پیچیده است اما سست و توخالی است. استدلالهایی که ممکن است حتی خودشان هم به آنها ایمان نداشته باشند اما روزگار سبب شده آنها را بر زبان برانند. آقای کفاشیان این روزها اوضاع بر وفق مرادتان نیست؟
آقای کفاشیان! البته شما بر مسیری قدم برمیدارید که آقایان فتحاللهزاده و قلعهنویی در استقلال آن را تئوریزه کرده بودند. آنها هم انتقال بازیکنانشان به قطر را توطئه ایجنت ایرانی دانستند و او را متهم به وطنفروشی کردند و کیست که بتواند در مقابل اتهام وطنفروشی کمر راست کند.
سه- آقای کفاشیان! به واقع شما «دن کیشوت» ِ فوتبال ِ ما هستید. با همتی تمام به دنبال بازگرداندن عصری هستید که دورانش به سرآمده، عصری که استکبار جهانی عامل خفت بود و توطئهی بینالمللی عامل شکست. با اینکه پانتومیمکار خوبی هستید اما خیاط خوبی نیستید. قبایی که دوختهايد بر تن نحيف اين فوتبال گشاد است. اگر دنکیشوت آسیابهای بادی سر راهش را چون اژدهایی میدانست که برای رسیدن به معشوقش باید بر آن غلبه میکرد، امروز دشمن شما برای رسیدن به موفقیت مضحکانهتر از همان آسیابهای بادی است. راستی آقای کفاشیان، «سانچو پانزا» را میشناسید؟ یار وفادار و الاغسوار دنکیشوت که رسالتش را بهتر از خود دنکیشوت انجام میداد. «سانچو پانزا»های امروز، خود ما هستیم؛ وفادار و زودباور که دل به خیرخواهی احتمالی شما بسته بودیم و امید به تغییر داشتیم اما حاصل چیز دیگری شد. ما البته خالق شما هم هستیم.
«سروانتس»های نوین که با دستهای خودمان چاله را کندیم و نعش فوتبال را در آن قرار دادیم و بالای سر آن به شادی پرداختیم. شاید خوشحال شوید اگر بگویم برخی مواقع در مسیر راهکار جدیدتان، تئوری توطئه، حرکت میکنیم و جستوجوکنان در پی آن هستیم تا بدانیم چه شد که شما در آنی محبوب قلبها گشتید، در مقام اصلح قرار گرفتید و یکشبه مهر مستقل بودن را بر پیشانی خودتان حک کردید؟ میبینید آقای کفاشیان، تلاشهایتان ما را نیز، «همکیش»ِ شما کرده است و ما هم چون شما به توهم توطئه دچار شدهایم و البته با سخنوریهای این روزهایتان چندان امیدی هم به بهبود آن نداریم. این یک واقعیت است که ما و شما برای همدیگر ساخته شدهایم؛ دو لبه قیچی که گرچه در ظاهر بر ضد هم هستند اما سرانجام یک پیکر را میسازند و بدا به حال این فوتبال که بین ما و شما پاسکاری میشود.
***
پینوشت: ایده اولیه این نوشته از یکی از مقالات پژمان راهبر با عنوان «استكبار جهانی، یادت به خیر» گرفته شده است.