تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 79 از 137 اولاول ... 296975767778798081828389129 ... آخرآخر
نمايش نتايج 781 به 790 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #781
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    وسعت دلت
    به اندازه ی تمام دوست داشتن هاست
    و من،همچون ماهی خسته ام
    ماهی خسته ای که در حسرت دیوار دریای خیالی اش
    در تنگ بلورین پرسه می زند
    وآسمان دریا را،در رویای خویش
    تداعی می کند
    آن دریا برای من،دل توست
    وآن آسمان برای من
    همان چشمان مهربان توست
    که زندگی را در آنها می یابم
    ونوشتن را با آنها،از نو آموختم.....


  2. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #782
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    چه سالها به من دروغ گفتی از دوست داشتن آيينه و آفتاب
    حتی آن لحظه ای که سر به سر واژه های بی قافيه می گذاشتی
    هيچ به فکر زخم عاشق بودی.
    فقط خودت را به رودخانه سپردی
    و هيچ واژه ای برات خاطره نداشت.
    چه سالها به تو دروغ گفتم
    از آن عاشقی که هيچ وقت نوشته هايت را دوست نداشت.
    سالها به تو از تصوير و عشق دروغ گفتم
    از دلتنگی های شبانه و از رنجی که هيچ وقت پايان نيافت.
    چه سالهايی که دوست داشتم!
    اما هميشه دل نگران پرنده بودم و دلواپس عاشقی که خودش را در جاده عشق گم خواهد کرد.

  4. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #783
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    بيم آن ندارم که روزی آسمان ترا از من بگيرد

    بيم آن دارم که روزی تو خود را از من بگيری

    بيم آن دارم که شب در وجود تو طوفان کند و خورشيد مهر ترا پنهان کند

    تو خود را از من نگيرمن با تو زاده شدم و با تو: صبح زاده شد

    من با تو پديد آمدم و با تو: اميد پديد آمد

    تو به من لبخند زدی و روزهای جهان به من لبخند زدند ـ

    تو نسيمی ـ تو آفتاب مهربان را بر من تا باندی ـ تو سپيده ی ـ

    رنگين کمان لبخند تو تا ابد گشاده است و آسمان در زير طاق چشمان تو جاری است

    و خورشيد از نگاه تو,

    تو در ميان من و تقدير. دريچه ای

    دريچه ای بروشنی آفتاب و زيبايی آسمان

    تو خود را از من نگير من با تو زاده شدم

    بگذار که با تو بميرم

  6. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #784
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    طفلکی ماه و خورشید....
    ماه چقدر مهربونه چقدر صبوره و چقدر تنهاست....
    بیچاره خورشید داره تو آتیش عشق می سوزه و می سازه....
    و از این آتیش همه رو گرمو روشن میکنه....
    ماه شبامونو زیبا میکنه این دو تا چه زیبا عشق میورزن ....
    اونا از بدو به وجود اومدن دنیا هستن....
    خیلی صبر دارن....
    و تا روز قیامت هم به هم نمیرسن و....
    اونوقت هم با متلاشی شدن یکی میشن....
    چقدر صبورن....
    چقدر...

  8. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #785
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    . کمی زیستن در رویا به خاطر ِ انطباق دادنِ زندگی با رویا، گناه نیست. آنچه اشتباه ِ محض است فرو رفتن در رویاست و بَر نیامدن. در مِهِ مصنوعی غرق شدن. قطع ِ ارتباط با روزمرّگی ها. مِهِ تخیّلی،بیشترین خطرش در این است که انسان در درونِ آن گم شود و از سکونتگاهِ خود بسیار دور بیفتد.باز ناگشتنی. گُم گشته ی ابدی.
    هیچ رویایی،تخیّلی و عقیده یی،اگر نتواند سهمی در ساختِ زندگیِ انسان داشته باشد، چیزی جُز عقیده،خیال و رویای باطل نیست.زهر.مُبتَذل.نفرت انگیز.
    صدایِ نم نمِ باران می آید.ما زیر ِ بارانِ کُند هم به کوه خواهیم رفت. حوادث ِ ناب و زیبا به سر وقتِ ما نمی آیند.این ما هستیم که باید به جستُ جویِ این حوادث بر خیزیم. هیچ قُلّه یی، خود را به زیر پایِ هیچ کوهنوردی نمی کشد. صعود به قُلّه های بُلند، سفر به روستاهای پرت افتاده،حرکت در اندیشه، و هزاران حرکت ِ دیگر... اینهاست که زندگی را ناب می کند؛و همه ی اینها را از حکومت ها،حتّی خوب ترین حکومت های آرمانی و مُحتَمَل ِ جهان هم نمی توان توقّع داشت.دست از بهانه جویی برداریم.دیگر،هیچ مُعجزه ای در کار نیست.

    * نادر ابراهیمی

  10. #786
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    باران را دوست نداشت
    هميشه باران وقتي مي باريد كه اوپر از گريه بود
    گريه را دوست نداشت
    هميشه هنگامي گريه مي آمد كه دلش شكسته بود
    دلش را هم دوست نداشت
    هميشه زماني دلش مي شكست كه، او را مي ديد
    اما او را دوست داشت وهميشه از او و دلش و گريه مي گذشت
    اما از باران نه... تمام مشكل همين جا بود او باران را دوست نداشت.

  11. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #787
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    تو باعث شدي يه چيزي رو بفهمم. بفهمم عشق يعني چي ... بفهمم

    دل كجاست ... بفهمم وقتي كسي عاشق ميشه چه حالي داره ...

    بفهمم درد عشق چيه ... حالا مي دونم ... ميدونم عشق يعني

    تشنگي . عشق يعني نياز. عشق يعني التماس. عشق يعني آرزو.

    عشق يعني خواستن وتلاش براي بدست آوردن .عشق يعني دويدن

    با شورو رسيدن با مستي


  13. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #788
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    مي خواهم با تو بمانم
    مي خواهم از تو بگريزم
    ميان اين همه ديوار
    نه راهي در پيش نه راهي در پس
    زمين به هم دردي با من تكاني مي خورد
    همه جا باد است و لرزش
    سكوت را هم ياراي هم دردي با من نيست
    به كجا بگريزم اي ياراي يگانه ترين يار
    جستجوي بي پاياني در اندرونم
    ترا آن جا هم خواهم يافت
    ترا در مخفي ترين خلوت درون
    ترا اي فرشته كوچك انتظار
    ترا اي فرشته عذاب زندگيم
    با يافتن توجستجوي دوباره اي آغاز خواهم كرد
    به درون تو
    اين راه را برگشتي هست؟

  15. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #789
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    راه دوري است...
    دستهامان ناكام از لمس روياها ,خواب هاي زنده كاش نور مرا مي برد تا صرف بودن و خواستن امروز آب ماهي را عوض كردم
    كاش اين كوچه امتداد داشت صداي برگ ,خسته ام نخواهد كرد گويي تو انجايي ,
    آري مي بينمت چشم هاي كهربايي ات مرا بسويت مي خوانند بند كفشم را محكم مي كنم...

  17. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #790
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دوستت نمی دارم چنانکه گل سرخی باشی از نمک
    زبرجد باشی یا پرتاب آتشی از درون گل میخک
    دوستت می دارم آن چنان که گاهی چيزهای غريبی را
    ميان سايه و روح با رمز و راز دوست می دارند


    تو را دوست دارم
    همانند گلی که
    هرگز شکفته نشد ولی
    در خود نور پنهان گلی رادارد.


    ممنون از عشق تو
    شمیم راستینی از عطر
    برخاسته از زمین
    که میروید در روحم سیاه

    دوستت می دارم بی آنکه بدانم چه وقت وچگونه و از کجا
    دوستت می دارم ساده و بی پيرايه، بی هيچ سد و غروری؛
    اين گونه دوست می دارمت،
    چرا که برای عشق ورزيدن راهی جز اين نمی دانم
    که در آن منوجود ندارمو
    تو...
    چنان نزدیکی که دستهای تو
    روی سینه ام، دست من است
    چنان نزدیکی که چشمهایت بهم می آیند
    وقتی به خواب میروم...

    پابلو نرودا

  19. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •