سلام
دومین قرار بچه های شیراز به فاصله یک هفته از قرار اول در ساعت 17 روز پنجشنبه مورخ 3/6/85 در باغ ارم شیراز برگزار شد.
افراد حاضر:
Mohammad Modarresi
mshiraz.2006
gladiatorshiraz.2006
mohsen khan
vast_vision_office
lord_theone
+ خودم
افراد غایب:
masoud85
البته چهار نفر از دوستان هم غیبت موجه داشتن!
خوشبختانه من 10 دقیقه به 5 رسیدم چون تاکسی اصلا نبود!
گویا همه دوستان بجز محسن عزیز و Lord(مسعود) قبل از من اونجا بودن.
هر چی ایستادیم دیدیم خبری نشد.کسی جلو نیومد.از اونجایی که گفته بودم در حال مطالعه هم هستم بچه ها بین من و یه آقای 30 و اندی ساله به شک افتاده بودن!!!
خلاصه محسن عزیز که 5 دقیقه به 5 اومده بود دل رو به دریا زد و آشنایی داد و بقیه بچه ها هم که منتظر این اتفاق بودن یه دفعه هجوم آوردن و منو محاصره کردن.
بعد از آشنا شدن با هم منتظر موندیم تا بقیه هم بیاین.مسعود هم دقیقا ساعت 5:8 دقیقه اومد.
جالب این بود که هر چی بچه ها خودشون رو معرفی می کردن 2 دقیقه بعد دوباره فراموش می کردیم کی کی هست و مثلا مسعود می گفت بابا برقی هم نیومده!در صورتی که کنار هم ایستاده بودن!
تا 5:15 دقیقه منتظر ایستادیم و بعدشم وارد باغ شدیم.
محمد مدرسی عزیز شروع به گرفتن آمار بچه ها کرد.
گرچه Vast Vision-mshiraz-mohsen khan و gladiator اکثر مواقع ساکت و شنونده بودن.حدس می زنم جز حفاظت اطلاعات انجمن باشن!
خلاصه همینطور که بحث می کردیم کل باغ ارم رو زیر و کردیم و بالاخره موفق شدیم آخر باغ ارم رو پیدا کنیم تا بعضی از دوستان به آرزوشون برسن!
بعد از سر زدن به ناکجاآبادهای باغ دنبال جای پارک نه ببخشید جای نشستن گشتیم.در این بین بحث برنامه های Recovery داغ بود.
تا بالاخره یه جایی برای نشستن پیدا کردیم گرچه مزاحم دوتا مرغ عشق شدیم!
نشستیم و در مورد مسایل مختلف که اکثرا حول انجمن دور می زد صحبت کردیم + یه کم بلوتوث بازی!
در این وسط حتی زنبورها هم فهمیدن محمد مدرسی عزیز چقدر دوست داشتنیه!
خلاصه مسعود و محمد مدرسی عزیز اجزا سخت افزاری مختلف رو مورد نقد و بررسی قرار دادن و بقیه هم استفاده می کردیم.
شهریار عزیز هم که بنابه دلایلی نتوسته بود بیاد زنگ زد و احوالی از بچه ها پرسید.البته جاش رو خالی کرده بودیم چون بغل دسته من یه جای خالی بود!
با گروه های زیادی اونجا برخورد کردیم ولی کنجکاوی بچه ها برای کسب اطلاعات بیشتر به جایی نرسید!
بعضی ها گرچه ظاهرشون خیلی شیطون بود ولی من که فهمیدم باطنشون خیلی خوبه! تازه یه نمایندگی هم برای فیلم های روز پیدا کردیم با تخفیف پی سی ورلدی!
اصلا متوجه گذر زمان نشدیم تا اعلام کردن که وقت بازدید تمومه.خلاصه Vast vision عزیز عکسی گرفتن و راه افتادیم.
موقع رفتن خیلی کارایی که باید انجام می دادیم و انجام ندادیم یاد بچه ها افتاد که مقرر شد دفعه بعد جبران کنیم!
حدود ساعت 6:30 از باغ خارج شدیم.در این بین همچنان بحث و تبادل نظر در مورد مسایل مختلف ادامه داشت.حدود 30 دقیقه ای هم با هم بودیم و بعدش با جدا شدن مسیر ها از هم جدا شدیم.
جالب اینکه اسم کوچیک همدیگر رو هم نپرسیدیم!!!!
جای دوستانی که نبودن واقعا خالی...
نتیجه اخلاقی قرار دوم:شکست عشقی خیلی بد!
اینم عکس
به ترتیب از راست به چپ:خودم-مسعود-محمد مدرسی-محسن خان-م شیراز-گلادیاتور