ره میخانه و مسجد کدامست
که هردو بر من مسکین حرامست
نه در مسجد گذارندم که رندست
نه در میخانه کین خمار خام است
ره میخانه و مسجد کدامست
که هردو بر من مسکین حرامست
نه در مسجد گذارندم که رندست
نه در میخانه کین خمار خام است
در هوای عاشقان پر می کشد با بی قراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید
آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
حال بگو من فقط "د" میدم![]()
درديست غير مردن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گويم کاين درد را دوا کن
حیف سرعت اینترنتم خیلی کند
وگرنه امشب می تونستی هر چی دلت می خواد دال بدی تا منم هر چی دلم می خواد میم بدم
نه تومي ماني
نه اندوه
ونه هيچ يك از مردم اين آبادي
به حباب نگران لب يك رود قسم
وبه كوتاهي آن لحظه شادي كه گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چناني كه فقط خاطره اي خواهد ماند
در بازارها بر دف مي کوبند
بر مسند تو خوکي خره کشان
بر گيسوان بريده خفته است!
و گاو چران اجنبي وسگان بومي اش
ملتي در اشک شسته شده را
در خون مي چرانند.
به نهايت،
شايد،
دجله تو را بشويد
و فرات تطهيرت کند!
به نهايت
شايد
غبارهاي زمان
و شنهاي فراموشي!
که با ديهيمي پولادين
و مشتي آهنين
و دلي از خارا
اگر چه نه بر قلبها!
بر نخل و رود و کوهسار و آدميان
و علفزارها و گاوميشان و پرندگان فرمان راندي،
نخل و رود و کوهسار و آدميان
و علفزارها و گاوميشان و پرندگاني که فراتر از هر شهرياري
شهرياران جاودانه ي شعرند!
دي کوزهگري بديدم اندر بازار بر پاره گلي لگد همي زد بسيار
و آن گل بزبان حال با او ميگفت من همچو تو بودهام مرا نيکودار
روزاي خيلي طلائي يادته ؟
روز ترس از جدائي يادته ؟
موهاي شونه نكرده يادته ؟
چشمك از پشتِ يه پرده يادته ؟
هر که خوبي کرد زجرش ميدهند
هر که زشتي کرد اجرش ميدهند
باستان کاران تباني کرده اند
عشق را هم باستاني کرده اند
هرچه انسانها طلايي تر شدند
عشق ها هم موميايي تر شدند
اندک اندک عشق بازان کم شدند
نسلي از بوزينگان آدم شدند
در يا
با موجهاي ديوانه وارش
شعر هاي عاشقانه مي خواند
بي گمان
شاعري غرق شده است
با بالهاي مقوايي
به اوج گرفتنم مي بالم
اما اين نخ......
آه اين نخ.....
روياي پرنده شدنم را
به زمين گره زده است.
چرا هر کی با من مشاعره می کنه گیر می ده به "د "
تو شدي مال ديگري
چه جور دلت اومد بري
قفلا که بي کليد شدن
چشا به در سفيد شدن
چه امتحان خوبيه
دوريت عجب غروبيه
بارون شديده نازنين
از تو بعيده نازنين
خاطره رو جا نذاري
باز من و تنها نذاري
.......................
د که خوبه من دوسش دارم تا بشه نمیدم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)