هر شب فزايد تاب وتب من
واي از شب من واي از شب من
یا من رسانم لب بر لب او
يا او رساند جان بر لب من
استاد عشقم بنشين و بر خوان
درس محبت در مكتب من
رسم دورنگي آيين مانيست
يكرنگ باشد روز و شب من
جنجال؟ چه جنجالی؟ بقول Magmagf خوبی؟!
هر شب فزايد تاب وتب من
واي از شب من واي از شب من
یا من رسانم لب بر لب او
يا او رساند جان بر لب من
استاد عشقم بنشين و بر خوان
درس محبت در مكتب من
رسم دورنگي آيين مانيست
يكرنگ باشد روز و شب من
جنجال؟ چه جنجالی؟ بقول Magmagf خوبی؟!
نمی دانم چه می گویم ؟!
به جای آب خونش را
به من می داد و
بر لب های او فریاد
بمان ای گل
که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی
بمان ای گل
و من ماندم
نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد
البته باید بگم حرف من طعنه نبودبقول Magmagf خوبی؟!
من چون با ایشون دورادور اشنا هستم و چند وقت نبودن واقعا حالشون را پرسیدم بد برداشت نشه
Last edited by magmagf; 05-04-2007 at 14:47.
درون خلوت ما غير در نميگنجد
برو که هرکه نه يار منست بار منست
شرمنده به خدا نمیدونم چی شد
تازه الان فهمیدم![]()
انقدر شما <<د>> میدید من خود به خود د تو ذهنم میاد
تازه دیگه د هم بلد نیستم!!!
Last edited by mohammad99; 05-04-2007 at 20:59.
تو را سپيد و هر چه جز تو را سياه می کشم
به چشم تو که می رسم سه بار آه می کشم
گلی؟ ستاره ای؟ پرنده ای؟ فرشته ای؟ چه ای؟
تو کاملی... تو را شبيه قرص ماه می کشم
من خودم هم خسته شدم بس که دال بهم افتاد این دال تمومی ندارهانقدر شما <<د>> میدید من خود به خود د تو ذهنم میاد
تازه دیگه د هم بلد نیستم!!!
مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه
کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم
سایه طایر کم حوصله کاری نکند
طلب سایه میمون همایی بکنیم
منتظر نباش كه شبي بشنوي
از اين دلبستگي هاي ساده دل بريده ام
كه روسري تو را
در آن جامه دان ِ قديمي جا گذاشته ام
يا در آسمان
به ستاره ي ديگري سلام كرده ام
توقعي از تو ندارم
اگر دوست نداري
در همان دامنه دور ِ دريا بمان
هر جور تو راحتي! بي بي باران
همين سوسوي تو
از آنسوي پرده دوري
براي روشن كردن ِ اتاق تنهائيم كافي ست
من كه اينجا كاري نمي كنم
فقط, گهگاه
گمان آمدن ِ تو را در دفترم ثبت مي كنم
همين !
من هم میدانم که طعنه نبود! بلکه من عمدا بصورت طعنه بیان کردم. منتها نباید میگفتم "بقول Magmagf"
نگاه چشم مستش با دلم گفت
خوشا آن می که در ساغر نباشد
بزن اتش بر آن افسرده کو را
هوای عاشقی در سر نباشد
در ره عشاق نام و ننگ نیست
عاشقان را آشتی و جنگ نیست
عاشقی تردامنی گر تا ابد
دامن معشوقت اندر چنگ نیست
ننگ بادت هر دو عالم جاودان
گر دو عالم بر تو بیاو تنگ نیست
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل سال و ماه و خزان و بهار هم
خالی مباد کاخ جلالش ز سروران
وز ساقیان سروقد گلعذار
روزهايی که حرفی بود برای زدن،
روزهايی که سکوتی بود برای شنيدن.
شايد که نشانی از هستی است،
يا که نماد عشق است.
شايد که خود زندگی است با تمام تنهايی اش.
هر چه هست،
ماه من بوده هميشه،
ماه من است.
نگاهش کنيد، شايد شما هم ماهی داريد آن بالا.
نگران نيست، نگاه می کند.
وامدار نيست، گوش می کند.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)