دلم....
شكسـت ،
بندش زدم !!
اما دیگه هیچوقت مثل اولش نشد . . . . .
سخت شد ،
ســـرد شد !!
تنگ شد
دلم....
شكسـت ،
بندش زدم !!
اما دیگه هیچوقت مثل اولش نشد . . . . .
سخت شد ،
ســـرد شد !!
تنگ شد
برگرد!
.
.
.
یادت را جا گذاشتی ،
نمیخوام عمری به این امید باشم که برای بردنش
بر میگردی
Last edited by Lady parisa; 31-07-2011 at 08:30.
اگر نهال های جنگل
بدانند ،
روزی تن هاشان
دسته ای در دستان
تبر یه دوشان
خواهد شد
مثل من
،
شاید ، هرگز
دل تنگ باران
نشوند .
آن روزها
نگاهت
نوازشت
حتى بوسه هايت
سيرم نميكرد...
اين روزها
اما
كم توقع شده ام
به
شنيدن صدايت يا ديدنت از دور
دلخوش ميكنم
آزمون سختی است عشق
میان آتش باید بایستی و دم نزنی ....
بالــش خودم را ترجیح میدهم
شــانه هایتــ مثل بالش های مسافرخانه استــ
خـــــــــــــوبــ میدانم
ســــر های زیــــادی را تکیـــــــــه گاه بوده استــ
فاصـــــله ها هيچوقتــــــــ دوست داشتن را كمرنگ نميـــــ كنند بلكه دلتنگي را بيشتر ميـــــكند.....
![]()
اِبتـــدآے کلآفــ ِ دلتنگے اَمـ
گمـ مے شَــود
در اِمتــدآد ِ نگآهت
بـ ِ گمآنمـ
تن پوش ِ زیبــآیے بشـَـود
بـر اَنــدامَت
او که می رود نمی داند
اما او که بدرقه می کند می داند
کاسه ی آب معجزه نمی کند ...
من به هم صحبتیِ آینه عادت دارم
مثلِ جاری شدنِ چشمه اصالت دارم
ازتب آلوده ترین قلّه یِ عشق آمده ام
من که با چشمه یِ خورشید رقابت دارم
مثلِ آتشکده ای پشتِ غبارِ تاریخ
با تبِ آتشِ زرتشت قرابت دارم
گرچه آلوده یِ دنیایِ فریبم، امّا
سینه ای پاک به پهنایِ صداقت دارم
وقتی ازچهچهه یِ چلچله ها سرشارم
به غزل گریه ی احساس چه حاجت دارم
آن قدراز«تپشِ پنجره ها» سرشارم
که نگاهی به بلندایِ نجابت دارم
دست هایِ من اگر عاطفه رامی فهمند
با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)