تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 78 از 640 اولاول ... 286874757677787980818288128178578 ... آخرآخر
نمايش نتايج 771 به 780 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #771
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تورفته اي سمت خورشيدي كه

    شانه هايت را

    ستاره باران مي كرد

    من مانده ام

    داغ دارمهتابي كه

    آسمانش

    وام دارنگاهت بود.


    انصاف بده!

    آسمان بي مهتاب آيا

    به لعنت خدا مي ارزد؟

  2. #772
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    پیر میشویم

    میمیریم

    وَ

    فراموشمان میکنند؛

    اما عکس های یادگاری در گوشه ی انبار

    هنوز لبخند میزنند.

  3. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #773
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دشت ها آلوده ست


    در لجنزار گل لاله نخواهد روئيد



    در هواي عفن آواز پرستو به چه كارت آيد ؟


    فكر نان بايدكرد


    و هوايي كه در آن


    نفسي تازه كنيم



    گل گندم خوب است


    گل خوبي زيباست


    اي دريغا كه همه مزرعه دل ها را


    علف كين پوشانده ست



    هيچكس فكر نكرد


    كه در آبادي ويرانشده ديگر نان نيست


    و همه مردم شهر


    بانگ برداشته اند


    كه چرا سيمان نيست


    و كسي فكرنكرد


    كه چرا ايمان نيست



    و زماني شده است


    كه به غير ازانسان

    هيچ چيز ارزان نيست .

  5. #774
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ديگرزمان، زمانه مجنون نيست
    فرهاد،
    در بيستون مراد نمي جويد ،
    زيرا بر آستانه خسرو،
    بي تيشه اي به دست كنون سر سپرده است .
    در تلخي تداوم وتكرار لحظه ها،
    آن شور عشق
    - عشق به شيرين را،
    از ياد برده است.
    تنهاست گرد باد بيابان،
    تنهاست.
    و آهوان دشت،
    پاكان تشنگان محبت -
    چه سال هاست
    ديگر سراغ مجنون،
    - آن دلشكسته عاشق محزون رام را -
    از باد و از درخت نمي گيرند
    زيرا كه خاك خيمه ابن سلام را
    خادم ترين و عبدترين خادم
    - مجنون دلشكسته محزون است.
    در عصر تضاد، عصر شگفتي -
    ليلي
    - دلاله محبت مجنون است !!

    *****
    اي دست من به تيشه توسل جو،
    تا داستان كهنه فرهاد را،
    از خاطرات خفته برانگيزي.
    اي اشتياق مرگ
    در من طلوع كن.
    من اختتام قصه مجنون رام را
    اعلام مي كنم .
    Last edited by دل تنگم; 11-03-2008 at 00:35.

  6. #775
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ديگر تبار تيره انسان براي زيست
    محتاج قصه هاي دروغين خويش نيست .
    ما ذهن پاك كودك معصوم را
    با قصه هاي جن و پري
    و قصرهاي نور
    آلوده مي كنيم .

    *****

    آيا هنوز هم،
    دلبسته كالسكه زرينی؟
    آيا هنوز هم،
    در خواب ناز، قصرهاي طلايي را
    - مي بيني؟
    Last edited by دل تنگم; 11-03-2008 at 00:40.

  7. #776
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نه، نه،نه
    اين هزار مرتبه
    گفتم :
    - نه
    ديگر توان نمانده،
    - توانايي،
    در بند بند من
    از تاب رفته است .
    شب با تمام وحشت خود خواب رفته است
    و در تمام اين شب تاريك،
    تاريك، چون تفاهم من،
    - با تو !
    انسان،
    افسانه مكرر اندوه و رنج را
    تكرار مي كند .

    گفتي:
    "اميدهاست،
    در نااميد بودن من؛"
    - اما،
    اين ابر تيره را نم باران نبود و نيست
    اين ابر تيره را سر باريدن .
    انسان به جاي آب،
    هرم سراب سوخته مي نوشد .

    گلهاي نوشكفته،
    اين لاله هاي سرخ،
    گل نيست؛
    -خون رسته ز خاك است.

  8. #777
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    باور كن اعتماد.
    از قلب هاي كال
    بار رحيل بسته
    و مهرباني ما را،
    خشم و تنفر افزون،
    از ياد برده است.

    باور نمي كنی؟
    كه حس پاك عاطفه در سينه مرده است.

  9. #778
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    اي قامت بلند مقدس،
    تنديس جاودان،
    اي مرمرسپيد؛
    اي پاكي مجرد پنهان،
    در انجماد سنگ
    من عابدانه در دل محراب سرد شب،
    بدرود با خداي كهن گفتم .
    هرگز كسي نگفته سپاس تو،
    اين گونه صادقانه كه من گفتم .
    ديگر مرا،
    با اين عذاب دوزخيت
    - مگذار
    مهر سكوت را،
    زين سنگواره لب سرد ساكتت
    - بردار
    از اين نگاه سرد،
    با چشمهاي سنگي تو.
    دلگير مي شوم .
    اي آفريده من،
    آري، تو جاودانه جواني،
    من پير مي شوم .
    در اين شبان تيره وتار اينك،
    اي مرمر بلندسپيد
    تنديس دست پرورمن،
    پرداختم تو را .
    با اين شگرف تيشه انديشه،
    در طول ساليان،
    - كه چه بر من رفت -
    با واژه هاي ناب
    در معبد خيالي خود ساختم تو را .
    اما،
    اي آفريده من !
    - نه،
    اي خود تو آفريده مرا
    - اينك،
    با من چه مي كنی؟!
    Last edited by دل تنگم; 11-03-2008 at 00:55.

  10. #779
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    سحرگه در چمن خوشرنگ شد گل
    نگاهش كردم ودلتنگ شد گل

    به دل گفتم كه نازست اين، مينديش
    چو دستي پيش بردم، سنگ شد گل

  11. #780
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    سلام

    دوستاي خوبم يك بار ديگه از همه خواهش مي كنم در يك زمان پشت سر هم حداكثر 5 پست اراسل كنيد . پست هاي اضافي حذف مي شه


    ممنون

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •