تير از نگاهت چو برخاست و بر دل نشست
آهي بر آوردم و دل به هزار تكه شكست
مست و خراباتي شدم و دل به دار كردم
جانم سر راهت به انتظار نشست
تير از نگاهت چو برخاست و بر دل نشست
آهي بر آوردم و دل به هزار تكه شكست
مست و خراباتي شدم و دل به دار كردم
جانم سر راهت به انتظار نشست
تو که بودی مه دلم را
بدست گرفتی آیا
می دانی که دلم دیگر با تو نیست
و یا دلم فقط با تو باز می گردد
من هر چی سرچ کردم جز من کسی این شعر را استفاده نکرده بودمن قبول ندارم اين تكراريه فرانك سوختش
بعد هم کاشک مشاعره می کردی دوست خوبم به . . .
دست من نيست گاهی وقتا روزم آفتابی نميشه
حتی با معجزه ی عشق آسمون آبی نميشه
دست من نيست گاهی وقتا تلخ و بی حوصله می شم
بين ما بين من و تو من خودم فاصله می شم
بازم من خوردم به اخرین پست!!!!
مي اندر مجلس آصف به نوروز جلالي نوش
كه بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزي
اصولا همه تو مشاعره به پست اخر می خورنبازم من خوردم به اخرین پست!!!!
منظورت اینه به پست من خوردی؟
يك اگر با يك برابر بود
پس كه پشتش زير بار فقر خم ميگشت ؟؟؟
يك اگر با يك برابر بود
پس چه كس آزادگان را در قفس ميكرد ؟؟؟
معلم ناله آسا گفت :
بچه ها در جزوه هاي خويش بنويسيد :
يك با يك برابر نيست . . .
حالا بی خیال زیاد گیر نده!!!!!صولا همه تو مشاعره به پست اخر می خورنمنظورت اینه به پست من خوردی؟
سلام
تمام عمر ما به همين سادگي گذشت
ديروز هاي کسي را دوست داشتيم
اين روزها دلتنگيم...
اين روزها تنهاييم
تنها
اگر درد من به درمان رسد چه میشه
شب هجر اگر به پایان رسد چه میشه
اگر بار من به منزل رسد چه گردد
سر من اگر به سامان رسد چه میشه
هی رفتم و هی آمدم بی کودکیها....ها
افتاده بودم در همان تابی که اورا برد
دختر فراری ها برایش پارک آوردند
لیلا نبود آن بید لرزابی که او را برد
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شيوه شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامت او دوخته بود
در دل چگونه یاد تو می میرد
یاد تو یاد عشق نخستین است
یاد تو آن خزان دل انگیزیست
کاو را هزار جلوه ی رنگین است
بگذار زاهدان سیه دامن
رسوای کوی و انجمنم خوانند
نام مرا به ننگ بیالایند
اینان که آفریده شیطانند
اما من آن شکوفه اندوهم
کز شاخه های یاد تو می رویم
شبها تو را به گوشه تنهایی
یاد آشنای تو می جویم
هم اکنون 10 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 10 مهمان)