روز و شب فکر توام
در خواب ببینم تو را
خواب شب پوچ است
بیدار می خواهم تو را
روز و شب فکر توام
در خواب ببینم تو را
خواب شب پوچ است
بیدار می خواهم تو را
خداحافظی که می کنی !
هی بیشتر !
دوست داشتنم میاید ...
گنجشک سر کنده
به صلح می اندیشد
و صلح که چیزی
لیز و لزج
لای انگشتان سربازی ست
که داستان
خشاب ھای پرش را
برای معشوقش به نامه می کند
درخت
برکه
آرامش
و می خواھمت
فقط
رویای شاعرانه در کتاب ھاست
مثل آن که
به وقت وصله ی رختش
گرسنه نباشد .
یک دو سه
دستهایم را باز می کنم
از مثبت بی نهایت
تا منفی بی نهایت
برای در آغوش گرفتنت
باز هم چند عدد کم می آورم
تو برای من
من برای تو
و معادله تکمیل است
Last edited by atefeh8766; 21-07-2011 at 13:17.
قلبم منهای قلبت
قلب من عدد 2 است.
قلب تو عدد 2 است.
...
و عشق عدد 4.
هرگاه قلبم را به اضافه قلبت کرده ام 4 شده است.
هرگاه قلبم را ضربدر قلبت کرده ام 4 شده است.
هر گاه قلبم را به توان قلبت رسانده ام 4 شده است.
اما از زمانی که قلبم را منهای قلبت کرده ام صفر شده ام.
زندگی رقص نجیبی ست
که از چشمه ی بودن، جاریست
رقص یک شاپرک بازیگوش
لای یک دسته گل ِ یاس معطر در باغ . . .
رقص ِ یک نغمه ی آرام ِ اذان
...که شبی باد میان من و این قبله پراکنده کند . . .
رقص کِرمی شب تاب
که شبیه تپش ِ خورشید است . . .
زندگی شعر نجیبی ست
که در دفتر ِ اندیشه ی این گنبد ِ دَوار
پر از قافیه است . . .
چه کسی گفت خدا شاعر نیست؟؟
حالا که عشق پیله کرده.... بگذار پروانه ات باشم ....!
نامه های عاشقانه
نامه های عاشقانه
بی ریا و صادقانه
نامه ای بر تکه ای برگ
یاد تو همیشه تا مرگ
نامه های عاشقانه
جمله های کودکانه
واژه ها از روی احساس
هم بداهه ، هم به وسواس
تپش قلب یه گنجیشک
که اسیره تو دو تا دست
پنجره تو مشت دیوار
روی دیوار پر لیچار
همه رو به یاد دارم
همه شب این شده کارم
یاد تو همیشه با من
نام تو ترانه ی من...
نامه های عاشقانه
یادگاری،،،،،،،،،،، جاودانه
شاعر : حمید رضا سلیمانی راد
وقـــــتی ..
تابــــــ چشمانتـــــ ــ
دنیـــا را دور سرمــ
مے چرخانــــد
رویــاهــــا
اتلافــ وقتـــــــ استــــ ـــ
بــاید تـــورا
پیــــدا کنـــَم
يكي آمد كه دنيايش شروعي تازه در من بود
پر از احساس موسيقي شبيه لحن سوسن بود
رديف آرزوهايش كمي تا قسمتي ابري
نگاه ساده اش اما هميشه صاف و روشن بود
حريم پاك مريم را به كركسها نمي بخشيد
برايش ناز سنجاقك هميشه سهم لادن بود
به زخم گل نمي خنديد،مهتابي تر از شب بود
هميشه بود ومي آمد ولي از جنس رفتن بود
شبي در شعر من گم شد كسي كه با غزل آمد
همان مردي كه دنيايش شروعي تازه در من بود
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)