یارب به خدایی خدایی
وانگه به جمال کبریایی
از عمر من آنچه هست بر جای
بردار و به عمر لیلی افزای
یارب به خدایی خدایی
وانگه به جمال کبریایی
از عمر من آنچه هست بر جای
بردار و به عمر لیلی افزای
یک به یک..
سر به سر ....
تن به تن............
همه سودای رهائی بود اندیشهء تان!!!
زکه آموخته بودید اما که رهایی چیست؟
توانگرا دل درویش خود بدست آور
که مخزن زر و گنج و هنر نخواهد ماند
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
در خون نشست غنچه که شد همنشین خار
گردن فراخت سرو ز بر چیده دامنی
افتاده باش لیک نه چندان که همچو خاک
پامال هر نه بهره شوی از فروتنی
ی...ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز؟
==============
چون من اولین باری است که سر میزنم...
یاری اندر کس نمیبینی یاران را چه شد
دوستی کی اخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد
دشت هايي چه فراخ
كوه هايي چه بلند
در گلستانه چه بوي علفي مي آمد؟
من دراين آبادي پي چيزي مي گشتم
پي خوابي شايد
پي نوري ‚ ريگي ‚ لبخندي
پشت تبريزي ها
غفلت پاكي بود كه صدايم مي زد
پاي ني زاري ماندم باد مي آمد گوش دادم
چه كسي با من حرف مي زد ؟
به شما خوش آمد میگویم
در هوایت بیقرارم روز وشب
بر ندارم سر ز کویت روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
بیش از این نمی توانم
در بیشه های گیسوانت پیشروی کنم
که از سالها پیش
در روزنامه ها اعلاام کرده اند که من مفقودالاثر شده ام
و تا اطلاع ثانوی
همچنان در آن بیشه های شگفت...
من مفقودالاثر هستم
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)