لیورپول و چلسی رقیبان سنتی نیستند، اما تنش بسیاری در سالهای اخیر بین آنها وجود داشته که نبردهایشان در لیگ قهرمانان هم به آن دامن زده. اولین ملاقات اروپایی آنها در نیمهنهایی لیگ قهرمانان در سال 2005 بود.
در آن هنگام دو تیم دو نفر از بهترین مربیان جوان اروپا را آورده و در اندیشه روزگاری نو بودند. رافا بنیتس، مربی لیورپول از والنسیا آمده بود. او با این تیم در سالهای 2002 و 2004 لالیگا را فتح کرده بود و با چشمانی گریان مستایا را ترک کرد. او گفت دلیل جداییاش این بوده که هیئت مدیره نمیتوانسته بازیکنانی را بخرد که او میخواهد: «من کاناپه میخواستم و آنها برایم لامپ خریدهاند!»
او به عنوان قهرمان لالیگا به لیورپول پیوست اما آمدن او زیر سایه ژوزه مورینیو درخشان قرار گرفت که در ماه می با پورتو فاتح لیگ قهرمانان شده بود. مورینیو در تابستانی که به چلسی آمد به خودش لقبی داد که همچنان پابرجاست: «لطفا نگویید من متکبر هستم. اما من قهرمان اروپا شدهام و به نظرم آقای خاص هستم. من را کنار دیگران نگذارید.»
مورینیو در بخشهای زیادی از همان فصل اول «آقای خاص» بود. تیم چلسی او تا نوامبر کنترل لیگ برتر را در دست گرفت و در لیگ قهرمانان بارسلونا و بایرن مونیخ را حذف کرد و به نیمهنهایی رسید.
لیورپول حتی به قهرمانی لیگ برتر فکر هم نمیکرد. اما آنها نیز به نیمهنهایی لیگ قهرمانان رسیده بودند و بایر لورکوزن و یوونتوس را پشت سر گذاشته بودند. آنها همچنین در فینال جام اتحادیه حضور داشتند که البته آن بازی را به چلسی مورینیو باختند. دو دیدار رفت و برگشت در لیگ هم به سود چلسی به پایان رسیده بود.
بنیتس پیش از بازی لیگ قهرمانان گفت: «آنها فصلی رویایی داشتهاند. عملا لیگ برتر را بردهاند و متاسفانه جام اتحادیه را هم بردند. آنها در نیمهنهایی لیگ قهرمانان هستند. اما دیگر بس است. میتوانید گاه و بیگاه ضعفهایی داشته باشید اما مقابل چلسی باید بینقص باشید تا بتوانیند آنها را ببرید. آنها چنان تیم خوبی هستند.»
روشن بود که چلسی بخت بیشتری دارد. مورینیو بنیتس را «یکی از بهترین مربیان دنیا» دانست و مهارتهای سازماندهی او در برد یکچهارم نهایی مقابل یوونتوس را ستود. اما موفقیت مورینیو در فصل اول حضور در انگلیس به حدی بود که حتی عنوان «آقای خاص» هم برایش کم به نظر میرسید. خودش گفت: «زمانی که آن را گفتم تازه قهرمان اروپا شده بودم و اعتماد به نفسم تا اینجا بود» و دستش را تا صورتش بالا برد. «حالا حتی بیشتر هم شده.»
اما پس از بازی رفت نیمهنهایی در استمفورد بریج، این مربی لیورپول بود که ستایش شد. تیم او توانسته بود از چلسی یک تساوی بدون گل بگیرد. با این حال اعتماد به نفس مورینیو همانی ماند که بود.
چلسی چند روز بعد برای اولین بار پس از سال 1955 فاتح لیگ برتر شد. مورینیو مطمئن بود که تیمش نتیجه خوبی در لیورپول میگیرد: «نمیدانم باختن در نیمهنهایی چه حسی دارد. بالاخره روزی خواهم باخت، اما نه این هفته.»
با این حال خودباوری در آنفیلد رو به افزایش بود. قیمت بلیت در بازار سیاه به 1500 پوند رسیده بود؛ یعنی 30 برابر قیمت واقعی آن. طرفداران منتظر این فرصت بودند که بازگشت لیورپول به فینال جام باشگاهها را پس از 20 سال غیبت ببینند. مورینیو گفت: «تنها میتوانم تصور کنم که این برای طرفدارانشان چه معنایی دارد. به نظرم فشار روی آنهاست. من عاشق جو خصمانه ورزشگاههای حریف هستم!»
تنها چهار دقیقه از بازی برگشت گذشته بود که تیم میزبان از فرصت استفاده کرد. میلان باروش پاس استیون جرارد را از روی سر پتر چک، دروازهبان هموطنش عبور داد و سپس با برخورد به او به زمین افتاد. لوییس گارسیا توپ را به سمت دروازه زد و ویلیام گالا به سمت توپ دوید تا برشگرداند.
گارسیا جشن پس از گل گرفت، و حتی با آن که تصاویر آهسته بیشماری که از آن صحنه پخش شد هم مشخص نشد تمام توپ از خط گذشته یا نه. خطنگهدار آن را گل تشخیص داد و لیورپول پیش افتاد.
تیم میهمان مجبور شد دست به حمله بزند. اما آنها با وجود نیروهای فراوانی که در خط حمله داشتند نمیتوانستند به فرصتهای خوبی برسند. بنیتس که مورینیو را در دور قبلی با ذکاوت تاکتیکیاش تحت تاثیر قرار داده بود راهی برای مقابله با حملات چلسی یافته بود.
جو کول در نیمه اول توانست یک شوت به سمت دروازه یرژی دودک بزند اما توپش به بیرون رفت. فرانک لمپارد در نیمه دوم یک ضربه ایستگاهی را زمینی زد که از دیوار دفاعی گذشت اما از دروازهبان نگذشت. سرانجام در وقت اضافه بود که لیورپول ضعف نشان داد. دودک نتوانست با یک ضربه سر مقابله کند اما ایدور گودیانسن هم نتوانست توپ را گل کند.
مورینیو برای اولین بار در مرحله حذفی لیگ قهرمانان شکست خورده بود. کلاس تاکتیکی بالای بنیتس او را مقهور کرده بود. یان آرنه ریسه، مدافع لیورپول گفت: «او ثابت کرد که احتمالا بهترین مربی دنیاست. ما از نظر تاکتیکی کامل و بینقص بودیم.»
اما برای مورینیو آن پیروزی نامنصفانه بود و او پس از حذف گفت: «چه چیزی دارم که بگویم؟ تیم برتر شکست خورد. قطعا اینگونه شد. آنها گل زدند – البته اگر بتوانید بگویید که گل زدند. میتوانیم بگوییم که کمکداور گل زد. آنها پیش افتادند و سپس تنها دفاع کردند. این کار را عالی انجام دادند و خوشاقبال هم بودند.
چیزی که همه دربارهاش حرف میزدند، یعنی قدرت تماشاگران آنفیلد را حس کردم. البته آنها روی بازیکنان تاثیر نداشتند اما شاید روی افراد دیگری اثرگذر بودند. شاید روی نتیجه اثر گذاشتند. باید کمکداور را بیاورید و از او بپرسید چرا گل را قبول کرد. برای این که گل حساب شود توپ باید 100 درصد داخل دروازه برود و او باید 100 درصد مطمئن شود که توپ به درون دروازه رفته. او اشتباه کرده. اما زندگی همین است.»
برای بنیتس گذر توپ از خط مهم نبود چون چک احتمالا پیش از گل با خطای خود فرصت مسلم گلزنی را گرفته بود: «من گل را ندیدم. من پیش از آن یک پنالتی و یک کارت قرمز دیدم. اما گل را ندیدم. نمیدانم توپ او گل شد یا نه، اما برای من حقیقت این بود: یک پنالتی و یک کارت قرمز. اما هر چه بود گل خوبی بود.»
ماهیت آن گل برای مربی اسپانیایی اهمیت چندانی نداشت. لیورپول پس از چهار تلاش ناکام سرانجام توانسته بود چلسی را از پیش رو بردارد. مورینیو که جام یوفا و لیگ قهرمانان را در دو فصل آخر حضور در پورتو برده بود اکنون باید تنها به موفقیت داخلی بسنده میکرد.
تیم او نتوانسته بود دفاع لیورپول را باز کند. اما او در پاسخ به این پرسش که هنوز «آقای خاص» است یا نه گفت: «البته که هستم. آیا میخواهید در شغل خود آن طور موفق باشید که من در سه سال گذشته بودهام؟ غیر ممکن است بتوانید!»
بعدش چه شد؟ لیورپول سه گل از میلان خورد اما در ضربات پنالتی آنها را در یکی از دراماتیکترین فینالهای تاریخ شکست داد. مورینیو پیش از آن که در سال 2007 از چلسی برود نتوانست چلسی را به فینالی اروپایی برساند. او در سال 2012 همچنان از آن گل ناراحت بود: «در کل من در نیمهنهاییهای لیگ قهرمانان خوششانس نبودهام. یک بار با چلسی باختم، آن هم به دلیل گلی که گل نبود. توپ از خط نگذشت.»