در کمترین صنع تو مدهوش مانده ایم
ما خود کجا و وصف خداوند آن کجا؟
سعدی
در کمترین صنع تو مدهوش مانده ایم
ما خود کجا و وصف خداوند آن کجا؟
سعدی
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
به دلیل درخواست های مکرر دوستان باز شد
![]()
قربان شما و دوستان و درخواست مکررشون
=====================
آخر آن آهوی چین از نظرم خواهد رفت
وز پیش دیده به حسرت نگران خواهد ماند
من جوان از غم آن تازه جوان خواهم مرد
در دلم حسرت آن تازه جوان خواهد ماند
Last edited by 4MaRyAm; 01-10-2010 at 18:18.
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطرامیدوار ما نرسد
حافظ
دل گفت به جان کای خلف هر دو سرازین کار که چشم داری از کار و کیابرخیز که تا پیشترک ما برویمزان پیش که قاصدی بیاید که بیا
مولانا
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند روزی است که تنها به تو می اندیشم
من اگر جلوه پرستم نظر از غیر تو بستم
مشکن بال و پرم را که به پای تو نشستم
مادام که در راه هوا و هوسی
از کعبهی وصل هردمی باز پسی
در بادیهی طلب چو جهدی بنمای
باشد که به کعبهی وصالش برسی///
مولانا
یک لحظه چراغ آرزوهاپف کن
قطع نظر از جمال هر یوسف کن
زین شهد یک انگشت به کام تو کشم
از لذت اگر مست نگردی تف کن
ابوسعید ابوالخیر
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)