گفتگو در کاتدرال
ماریو بارگاس یوسا
عبدا..... کوثری
گفتگو در کاتدرال سومین رمان یوساست که در محیط شهر لیما شکل می گیرد .
داستان با دیدار دو تن از شخصیت های اصلی کتاب به نام های سانتیاگو زاوالا و آمبرسیو پرادو در کافه ای به نام کاتدرال شروع می شود و به نوعی تا پایان کتاب ادامه دارد . تعدادی داستان و گفت گو داریم که به صورت متناوب در قصه ظاهر می شوند و اصلا هم به ترتیب نمی باشند . به خصوص فصل اول که از نظر مکالمه شگفت انگیزه . تماما با مکالمه پیش می ره و مثلا توی یک صفحه شما در عین حال دارید 4 تا مکالمه را پیگیری می کنید درون هم . یعنی خیلی تمرکز می خواد چون مثلا خط دوم حتما جواب خط اول نیست و صفحه دوم حتما بعد از صفحه اول اتفاق نیفتاده .
سانتیاگو فرزند دن فرمین یکی از سرمایه داران بزرگ وابسته به دولت است که از همان بدو ورود به دانشگاه
سعی می کند از خانواده جدا شود . ابتدا درگیر فضای کمونیسم می شود و بعد نیز دانشگاه را رها کرده و وارد حرفه روزنامه نگاری می گردد . آمبرسیو نیز راننده وفادار دن فرمین است . آنها سال ها پس از مرگ دن فرمین به صور اتفاقی با هم ملاقات می کنند و طی گفت گو ها و فلش بک های مختلف ما شاهد دوران دیکتاتوری ژنرال اودریا ، فضای شدید امنیتی ان دوران ، کودتاها و دسیسه چینی ها و .... هستیم . توی قصه خیلی زیبا فضای روسپی خانه ها ، فضاهای سیاسی دانشگاه ، فساد طبقه بالای جامعه و .. تصویر شده اند . شخصیت ها هم خیلی قوی هستند مثلا دن فرمین مردی پولدار موقر مهربان خانواده دوست و بعد چگونگی نقشش در موضوع قتل الهه معشوقه سابق رئیس امنیت ملی یا خود رئیس امنیت ملی کسی که بدون سواد اما با ذکاوت است و با برقراری اختناق و شبکه جاسوسی قوی به مقام های بالا می رسد .
کتابش فوق العاده است . سبک نوشتنش و گفت و گوهاش عالیه و یک چیز دیگه که خیلی خوشم می یاد توی داستان های یوسا اینه که ضرب تند قصه را یک جورایی می گیره یعنی همه اش ملتهب این فکر نیستید که قراره بعد چی بشه و تا بیاد اتفاق بیفته لذت خوندن اون قسمت را کامل درک نکنید . خود یوسا راجع به این کتاب گفته که ان قدر توان افرینش و مهارت در روایتگری خود را صرف این کتاب نموده ام که گمان نکنم دیگر بتوانم در این زمینه از مرز این کتاب فراتر روم .