قلبـــــ ـــ ـ کال مـَن ..
دَر فصل دستـــ های تـــو می رسَــد
فصـلی برای تمـــــام رؤیــــــــــــاها
دستــی برای تمــــــــــام فصل ها ..
پرویـز
قلبـــــ ـــ ـ کال مـَن ..
دَر فصل دستـــ های تـــو می رسَــد
فصـلی برای تمـــــام رؤیــــــــــــاها
دستــی برای تمــــــــــام فصل ها ..
پرویـز
در حضور دیگران می گویم که تو محبوب من نیستی
و در ژرفای وجودم می دانم چه دروغی گفته ام
می گویم میان ما چیزی نبوده
شایعات عشق را با آن شیرینی تکذیب می کنم
تاریخ زیبای خود را ویران می کنم
احمقانه اعلام بی گناهی می کنم
نیازم را می کشم ، بدل به کاهنی می شوم
از بهشت چشمان تو می گریزم
نقش دلقکی را بازی می کنم
عشق من .... و در این بازی شکست می خورم
و باز می گردم
زیرا که شب اگر بخواهد هم نمی تواند ستارگانش را نهان کند ... /.
حالا کــ ِ تمامــ ِ راه را آمده امــ ،
حالا کــ ِ تـا تـ ـ ـو هیچـــ نمانده ،
چقدر دیر یادَشــ آمد خـُدا کــ ِ
ما قسمتــــ ِ هَمـــ نیستیمــــ !
Last edited by Elahe Goddess; 05-07-2011 at 23:44.
این کلام آخـــــرینتـــ
برده میـــل زندگیــــ را از ســر منــــ
گفتــــه ای شـــاید بیــــایــــی
از سفــــــر اما نمیشــــه بــــاور منــــ
قطـــــره قطــــره اشکـــــ چشمــــم میچکــــد با نــــم نــــم بــــاران به دامـــت
بستــــه ای بار سفــــــر را با تــــو ای عاشــــق ترین بـــــد کرده ام مــــن
خدایا خدایا چرا ازمن او را گرفتی؟ که ماتم بگیرم. . .
من این سوی دنیا ، تو آن سوی دنیا ، چرا درد خود کم بگیرم
ز روزی که رفته ز پیشم او نامه ننوشته
ز خاطر مگر برده او از دل یاد بگذشته
دریغا گذشته ، گذشته . . .
خدایا همه هستی ام را گرفتی
همه هستی ام را تو یکجا گرفتی
اگر روزی از این قفس پر بگیرم
روم سر به پایش نهم تا بمیرم
و یا زندگی را من از سر بگیرم . . . !!
خورشید حق دارد
خروس حق دارد
ساعت حق دارد
یک روز تا ظهر بخوابد
تو اما حق نداری
بوسه صبحگاهی مرا فراموش کنی
و مرا بی ترانه و لبخند به اداره بفرستی...
چنانـتــــــ ـــ بــِ ژرفای دل بــُرده ام
کـــــ ه شُجـــاع ترین فـــاصــلــــ ه هـــَـم
جـُرأتـــ سَرکـــــ ــــ ـ کشیدن بــِ تـــو را نـخواهد داشتـــ ..
سیب سرخی که حوا چید،
فریب شیرین عشق بود.
آدم اگر نمی خورد
آدم نبود ...!
---------- Post added at 03:32 PM ---------- Previous post was at 03:27 PM ----------
کاش یادت نرود ...
روی آن نقطه ی پر رنگ بزرگ
بین بی باوری آدم ها
یک نفر می خواهد
با تو تنها باشد
نکند کنج هیایو بروم از یادت ...؟
شال و کلاه می بافم با خیالت تا در سرمای نبودنت یخ نبندم !
ღღ
کاش میشد بدانی که فراموش کردنت مثل برآورده شدن آرزوهایم محال است .
ღღ
خواب بودم سخن عشق تو بیدارم کرد!
ღღ
بی خود بودم عطش عشق تو هوشیارم کرد !
ღღ
زندگی قافیه باران است، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند، تو بهاری و به اندازه ی باران خدا زیبایی!
دنیا را دوست می دارم زیرا که
نام اشراقی توست
خاک را دوست می دارم
آن زمان که زیر پای توست
آب را
که هر صبح بوسه می زند بر گونه هایت
درخت را وقتی که تکیه گاه شانه های توست
دوست می دارم
گنجشک ،آنگاه که اواز نوازشگری براي تو سر می دهد
خورشید ،ارمغان متبرک صبح هنگام را
ماه را وقتی که
منظر گه چشمان توست
دوست می دارم
شب،
سکوت بي شمار ستارگان را
براي آرامش خواب نازکت
دوست می دارم
دوست میدارم زندگی را
زیرا
که تو زنده ای
هستم
زیرا که تو
هستـــــــــــی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)