تو مگر رسم دگر را قول ندادی که کنی آباد
من همان منتظری بودم
که به امید طلوع واژه ای نو
در ضمیرم عشق نقش زدم
تا کنم واژه تو بنیاد
تو مگر قول ندادی و نگفتی
عاشقی بی تعهد
مثل قایقی بی هدف است
بی تو این ثانیه های نامرد
به چه سرعت از هم سبقت می گیرند
و چرا رنگ موهایم از نفس افتاده
همه گلهای قشنگ دنیا
بهر چه عشقی عطرافشانی خواهند کرد
وقتی که گل عاشق دیگر نیست؟