و اینک منم زنی تنها در آستانه فصل سرد...
و اینک منم زنی تنها در آستانه فصل سرد...
دردهای دلِ تنهای من از شعر بپرس
ـ از غزل حس گلاویز که آزارم داد ـ
ماه هم دید که خاتون غزلهای شبم
نیمه شب بر در دهلیز که آزارم داد
لحظهی شرجی دیدار تو آمیخته بود ؛
با سکوت شب شالیز که آزارم داد
اول پست در تاپيك مشاعره در سال 1386 خورشيدي
درسينه من راز نهان ، نوروز است
اين آن پر از ترانه نوروز است
انگشت بر اين در بنواز آنگه بين
چه معجزهها در پس اين نوروز است
تو باور کن
تا غنچه های گل یاس
نه جای در سبدها
بلکه در تمام دلهای منتظر طلوع
بوی بهشت را زنده کنند
هنوز نقاش نقش تو را
در پهنه گیتی خالی نمی بیند
هنوز گلهای سفید باغ زنده اند
و با خنده های خویش عطر افشان
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با چرا؟
ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
شيشه اين ديو در دست من است
همت اما ، وای با اهريمن است
های ای آئينه تصويرم مکن
آنچه می خواهد " من " پيرم مکن
های ای آئينه حاشا کن مرا
گم کن و آزاد پيدا کن مرا
با من دریائی من موج باش
در حضيض من هوای اوج باش
شربت قند وگلاب از لب یارم فرمود
نرگس او که طبیب دل بیمار منست![]()
تو دیشب خواب من بودی و مویت شانه میکردم
سحر یک تار گیسویت کنار شانه مییابم
تو را این تازگیها هر شب و هر روز میجویم
تو را از شمع میجویم و با پروانه مییابم
Last edited by magmagf; 22-03-2007 at 23:55.
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
افسوس که شد دلبرو در دیده گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)