دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت
هر چه کردم ناله از دل سنگدل نشنید و رفت
گفتمش ای دلربا، دلبر، ز دل بردن چه سود؟
از ته دل، بر من دیوانه دل، خندید و رفت!
( این شعر 10 تا "دل" توش داره!)
دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت
هر چه کردم ناله از دل سنگدل نشنید و رفت
گفتمش ای دلربا، دلبر، ز دل بردن چه سود؟
از ته دل، بر من دیوانه دل، خندید و رفت!
( این شعر 10 تا "دل" توش داره!)
تا به فراق خو کنم صبر من و قرار کو؟
وعده وصل اگر دهد طاقت انتظار کو؟
کلجاری
وصال کعبه میسر نمی شود سعدی
مگر که راه بیابان پر خطر گیرند
دوش وقت سحر از قصه نجاتم دادند ... واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی .... آن شب قدر که این تازه براتم دادند
منظور از سنتی اینه که طبق سنن مشاعره با حرف اخر شعر بگیم دیگه نگفته که شعر سنتی یا عارفانه بگید.توجه کنید این تاپیک برای مشاعره سنتی ایجاد شده - نه اشعار فکاهی و نو
در گذر گاه نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
در گذرگاه باران سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
در گذر گاه سایه سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
ملک را قایم الهی بود
قایم انداز پادشاهی بود
هرکه برخاست میفکندش پست
وانکه افتاد میگرفتش دست
با نکو گوهران نکو میکرد
قهر بد گوهران هم او میکرد
نظامی
در همه عالم وفاداری کجاست
غم به خروارست غمخواری کجاست
درد دل چندان که گنجد در ضمیر
حاصلست از عشق دلداری کجاست
انوری
تا ولوله ی عشق تو در گوشم شد
عقل و خرد و هوش فراموشم شد
تا یک ورق از عشق تو از بر کردم
سیصد ورق از علم فراموشم شد...
ابو سعید ابوالخیر
در آن نفس که بمــــیرم در آرزوی تو باشم (مریم جون)
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
مرد و زن بر ناله ى من واقف اند
کودکان اين ماجرا را واصف اند
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)