تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 76 از 934 اولاول ... 266672737475767778798086126176576 ... آخرآخر
نمايش نتايج 751 به 760 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #751
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    تو در من قد می کشی

    به منتهی الیه ِ آسمان می رسی

    و من در وجود ِ خویش ، می شناسمت

  2. #752
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    بخواب ای عشق جاویدان
    در این رویای دیرینه
    صدای هیچ مجنونی
    نمی آید
    بخواب آرام
    پس آسوده خاطر باش
    که در فکرم دگر چیزی
    نمی آید
    بخواب ای حس بی پایان
    نوای لرزش دستان سردم باش
    بخواب و در میان
    خواب های وهم و آشفته
    به دنبال نگاهم باش
    می خواهم بخوابم باز
    در رویا کنارم باش

  3. #753
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    حسرت دیدار تو در خاطرم جا مانده است
    آن نگاه گاه گاهت وه چه زیبا مانده است

    روزهای انتظارم را تو پایانی بیا

    باز هم احساس من تنهای تنها مانده است

    ای دو دست آشنا بر شانه های خسته ام

    نغمه لالایی ات در اوج معنا مانده است

    می روی از خاطرات سبز من اما کجا

    طعم طبع واژه ات در بغض من جا مانده است

    رفتی و چشمان من در رد پایت گم شدند

    بی حضورت پیکرم بی خشم اینجا مانده است

    منتظر می مانم اینجا تا بیایی خوب من

    گرچه از عمرم همین امروز و فردا مانده است

  4. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #754
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    از خود چو بیرون می شوم یارم بغل وا می کند
    چون خویش را گم می کنم خود را هویدا می کند
    در گیر و دار مستی دیشب ربود از من دلی
    چشمش گواهی می دهد ابروش حاشا می کند

    چون پنجه آشفته مو از زلف بیرون می کشد
    یک شهر دل در پیچ و تاب طره اش جا می کند
    در سینه های صیقلی هر لحظه گردد منجلی
    کاری که با موسی دمی در طور سینا می کند

    آیینه ای دق کرده ام در حسرت دیدار تو
    یک انعکاس سبز تو صد عقده را وا می کند

  6. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #755
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    روي ابر پاره پاره
    رو تن ماه و ستاره
    رو دل آبي دريا
    بنويس مياد دوباره
    گل پونه دونه دونه
    توي باغچه زد جوونه
    بس که غرق اشتياقه
    نمي خواد خونه بمونه
    شوق لحظه رسيدن
    شاخه ي نگاتو چيدن
    بعد اينهمه جدايي
    يه دل سير تورو ديدن
    يه دل سير تو رو ديدن

  8. #756
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    افتاده است آتش چشمت به جان من
    بانی تویی که دود شده دودمان من
    تو آن بت قدیمی از یاد رفته ای
    موروثی است عشق تو در خاندان من!!
    آه ای خلیل بت شکن قصه جای او
    طوری بزن که خرد شود استخوان من
    مثل کتیبه ای که تو هرگز نخوانده ای
    مدفون درون سینه ات ای دیلمان من!
    این روزها عجیب پریشان شدم ببین
    یکسان شده ست حال من و گیسوان من!
    من متهم به چیدنم اما درست نیست
    وقتی نمی رسید به تو نردبان من
    خالی شده ست بیشه چشمان خسته ام
    دیگر رمیده اند همه آهوان من!
    می سوزم و زبان به گله وا نمی کنم
    شاید فرو نشانده شد آتش فشان من
    دیگر مسیح سرخ لبت چاره ساز نیست
    بی فایده ست هی بدمی در دهان من!!

  9. #757
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    امشب هم شبی است از شبهای خداست
    و من آرامتر از شبهای دیگر
    و سرمست از عطر گلهای بهار نارنج حیاط از تو می نویسم
    باز هم مثل همیشه
    برای نوشتن تو را بهانه میکنم
    چه لذت بخش است از تو نوشتن
    و چه زیباست برای تو نوشتن
    و من این زیبایی را با تمام دنیا عوض نمی کنم
    لحظه های بی تو بودن را با خیال تو سر می کنم
    و معتقدم دوری مانع از رسیدن نیست
    من هر شب به تو میرسم
    هر ساعت
    هر دقیقه
    هرثانیه
    وهر لحظه ای که به تو می اندیشم تو را در کنار خویش
    و در وجودم احساس می کنم
    و این برای من خود رسیدن است
    این فاصله ها فقط بهانه ای است برای نوشتن نا نوشته هایی که
    مجالی می خواهند برای نوشته شدن

  10. این کاربر از god_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #758
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    دست بر نمی دارد
    نمی رود یک امشب بگذارد
    سر سنگین به خواب تو
    از فراموشی گریه بمیرم
    کر می کنم همین چند خط کهنه
    خودش یک شعر کامل است
    اما ادامه می دهم
    شب همه شب این سال و ماه بلند
    کارم از شمارش شد آمد دریا گذشته است
    دیگر از تقسیم خستگی با خویش نیز خوابم نمی برد
    چقدر امشب من
    باز شبیه شب پیش از این شب است
    باز براده های نور آمده
    دارند از درز دریچه
    هی لای همین ملحفه ی بی خواب می خزند
    عیبی ندارد
    نور طعم تنفس اولاد مریم است
    نشانه ی صبح است
    اشیاء مرده باز
    به حیرانی اسامی خویش باز می گردند
    این سیاهه ی روشن چراغ است روی میز
    آن قاب عکسی کهنه از سالی دور
    تمام اتاق پیدا نیست
    ثانیه شمار ساعت دیواری پیدا نیست
    خطوط دست نوشته ی پدر پیدانیست
    پس چه مرگ است پسر
    بگیر بخواب
    عجیب است
    روزی که رفت
    شبیه پاره ای از همین شب مرده بود
    و این شب مرده نیز
    شبیه نه معلوم فردای دیگری ست
    خدایا باز صبح شد
    کجا بروم
    از کوچه ی پرازدحام این همه کلمه چطور بگذرم؟
    من که خیلی گشته ام
    نام او در هیچ دفتری از شمارش شب بو ها نبوده است
    دقیقه ها به من دروغ گفته اند
    نگاه کن
    صبح کامل است
    نور آمده کنار کتابخانه
    دارد شب را با سرانگشت خیس واژه های من
    ورق می زند
    حالا تمام دریچه ها پیداست
    خانه پیداست خواب خدا پیداست
    بوی چای دم کشیده می اید
    آب عروس علف است
    نم دارد تنفس هوا
    و من ... مست بیداری لاعلاج همینم که هست
    هی شب زنده دار اسامی مردگان ماه

    سید علی صالحی
    __________________

  12. #759
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    صدای زنگ در با ضربان قلبم همراه می شد

    تاریکی چه وفادارانه پله های فاصله را در اغوش می گرفت


    تو می امدی تکیه گاه غریب تنهایی ام

    اشنای غربت دستانم

    و من رها در تعارض شادی و ترس

    خود را به اقیانوس اتشین اغوشت می سپردم

  13. #760
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    از خانه بيرون ميزنم اما کجا امشب
    شايد تو ميخواهي مرا در کوچه ها امشب!
    پشت ستون سايه ها روي درخت شب
    مي جويم اما نيستي در هيچ جا امشب؟
    ميدانم ، آري نيستي اما نمي دانم
    بيهوده مي گردم به دنبالت چرا امشب؟
    هر شب ترا بي جستجو مي يافتم اما
    نگذاشت بي خوابي به دست آرم ترا امشب
    ها...سايه اي ديدم! شبيه ات نيست اما حيف!
    اي کاش مي ديدم به چشمانم خطا امشب
    هر شب صداي پاي تو مي آمد از هر چيز
    حتا ز برگي هم نمي آيد صدا امشب
    امشب ز پشته ي ابرها بيرون نيامد ماه
    بشکن قرق را ماه من بيرون بيا امشب
    گشتم تمام کوچه ها را يک نفس هم نيست
    شايد که بخشيدند دنيا را به ما امشب
    طاقت نمي آرم تو که مي داني از ديشب
    بايد چه رنجي برده باشم بي تو تا امشب
    اي ماجراي شعر و شب هاي جنون من
    آخر چگونه سر کنم بي ماجرا امشب؟
    __________________

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •