تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 76 از 100 اولاول ... 266672737475767778798086 ... آخرآخر
نمايش نتايج 751 به 760 از 993

نام تاپيک: خدا [ عارفانه ]

  1. #751
    اگه نباشه جاش خالی می مونه fanoose_shab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    200

    پيش فرض

    الهی ، بهشت بی دیدار تو زندان است و زندان بردن نه کار کریمان است .
    الهی ، اگر به دوزخ فرستی دعوی دار نیستم
    و اگر به بهشت فرمایی بی جمال تو خریدار نیستم ، مطلوب ما برآر که جز وصال تو طلبکار نیستم .

    روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست
    کار عاشق جز تماشای وصال یار نیست
    از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند
    پای ننهم که در آنجا وعده ی دیدار نیست

  2. این کاربر از fanoose_shab بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #752
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    پست ها
    29

    پيش فرض

    خدایا !
    مگذار درشکه امیدم در برفهای انبوه از حرکت باز ماند
    و قطار نیایشم با تاخیر به ایستگاه تو برسد

  4. #753
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    پست ها
    29

    پيش فرض

    خدایا!
    مگر غیر از تو مرا معبودیست که گلایه های این دل تنگ را برایش ببرم؟؟
    مگر نه این که جز با یاد تو نمیتوان به اوج رسید؟
    با یاد تو در این شبهای اسارت ،خویش را از یاد برده ام
    معبودا،مرا آن ده که آن به...

  5. #754
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    پست ها
    29

    پيش فرض

    تمام ترسم از آنست که صبح یک جمعه،
    اگر ظهور بیاید مرا خبر ندهند

  6. #755
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    پست ها
    29

    پيش فرض

    ای خدای گنجشکهای مهربان!
    به حق بالهای کبوترانی که هیچ گاه اسیر قفس نبوده اند،چشمهای مرا پر از انجیر و آسمان کن.ونفسهایم را به نفسهای پروانه ها پیوند بزن.

  7. #756
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    پست ها
    29

    پيش فرض

    ای خدای نان و انگور!
    سفره ی مرا از خورشید و دریا بی نصیب مگذار و باغچه ام را از همنشینی با دختر بهار محروم مخواه.

  8. #757
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    پست ها
    29

    پيش فرض

    ای خدای گلهای گمنام!
    مگذار درشکه امیدم در برفهای انبوه از حرکت باز ماند و قطار نیایشم با تاخیر به ایستگاه تو برسد.
    با تو میتوانم صندلی ام را به یکی از سیاره ها تکیه بدهم .مریخ یا مشتری؟چه فرقی می کند؟
    مهم اینست که از ابرها بالاترم.
    من آواز خواندن را از رودخانه ها یاد گرفته ام.
    و عشق ورزیدن را از آدم،
    اولین کسی که عاشق تو شد.
    گیسویت را میشناسم.
    من بارها از چشمهای تو به چشمه های بلورین ابدیت رسیده ام
    و با دستهای تو دروازه های بهشت را باز کرده ام.

  9. #758
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    پست ها
    29

    پيش فرض

    ای خدای افسانه های شیرین!
    شاخه های درخت روحم را مانند روزهای کودکی سرشار از سیبهای سرخ صداقت کن
    وصدایم را گرفتار مرداب مکن.
    رویاهای من همه در دوردست گم شده اند
    وتو در نزدیکی من،کمی آنطرف تر از بارانی که روی آینه ام میریزد،
    نشسته ای و مهربانانه به فرشته ها میگویی جاده ای را که به سویت می آید
    به من نشان بدهند.

  10. این کاربر از dream of night بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #759
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    یا رب ....

    مرا به سکوت بستند ، به زندان تنهاییم کشاندند ،چشمانم را بستند ، صدایم را گرفتند و آزادیم را شکستند .هر آنچه می دیدم تاریکی بود . و تمام آنچه از دنیا می فهمیدم دیوار سرد و نمناک زندانم با میله های آهنی بود که با سر انگشتانم لمسشان می کردم .داشت باورم می شد که آزادیم مرده . آزادیم مرده بود آری مرده بود .و امیدم .....

    چه می گویم ؟! امیدم زنده بود ، دستانم باز بود و خدایم بیدار ! حال چه می خواستم ، جز توانی که دستی سوی خدا بر آرم . تا همه دیوار زندانم خراب شود و هر چه آهن دیوار ، ذوب .

    پروردگار من ، ایخدای تنهاییم

    مرا از من ، مرا از تو ، وتورا از من مگیر .

    از من برای من حصاری برای دوری از تو مساز،

    و همه تنهاییم را از وجودت پر کن .

    <آمین یا رب العالمین >

  12. #760
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    سلام خدا جونم
    چقد دلم واست تنگ شده .اونقد كه بينمون كلي قدمهاي نرفته باقي مونده
    تو كه نزديكم هستي و لي من گاهي وقتا ازت دور مي شم. اما دوباره بهت نگاه مي كنم
    به صدات گوش مي دم بدون اينكه ازت چيزي بخوام چون خيلي ازت خجالت مي كشم
    چون تنها كسي كه مي تونه دستامو بگيره تا دوباره بلند بشم تويي
    خداي مهربونم
    منو ببخش از اينكه غفلت مي كنم از اينكه نداي بودنت رو بعضي وقتا
    فراموش مي كنم ببخش
    بزرگ من
    بزرگي تو هميشه منو اميدوار مي كنه .وقتي اشكامو توي دستات جمع مي كني
    كه ارومم كني منو بيشتر به مهربونيت به بزرگيت به بخششت اميدوارتر مي كنه
    خداي مهربونم
    مي دونم حتي اگه اشكاي من فقط واسه لحظه اي باشه كه دارم با تو حرف مي زنم بازم
    تو فراموشم نمي كني و بغضاي كهنه رو يكي يكي از دلم بيرون مي كني
    دلم مي خواست مي تونستم ذره اي از نعمتهاتو به خوبي شكر گذاري كنم
    اما افسوس كه با غفلتهام همه رو از بين مي برم
    خداي من هستي من
    كمكم كن
    بايد هنوز خيلي چيزا ياد بگيرم ...
    شكر مي كنم نعمتهاي داده و نداده را

  13. 2 کاربر از ghazal_ak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •