تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 76 از 640 اولاول ... 266672737475767778798086126176576 ... آخرآخر
نمايش نتايج 751 به 760 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #751
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    نگذار باور کنم تنهای تنهام.

    نمی خوام با کسی غیر از تو باشم.

    می خوام از خوابی که لحظش حصاره.

    برای دیدن روی تو پاشم.

    اگه تو باشی و دنیا نباشه.

    میشه با تو همه دنیا رو حس کرد.

    اگه دنیا باشه و تو نباشی.

    دلم دق میکنه با این همه درد.

    تموم زندگیمو زیرو رو کن.

    که بی تو دل خوشی هامم گناهه.

    خودت باشو منو دیوانگی هام.

    فقط با تو دل من رو به راهه.

    بگذار باور کنم اینو که با عشق.

    حقیقت میشه تو افسانه باشه.

    میشه افسانه ها رو زندگی کرد.

    اگه حق با منه دیوانه باشه.

  2. #752
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    دل من تنها بود.



    دل من هرزه نبود.



    دل من عادت داشت.



    كه بماند يك جا.



    به كجا؟ معلوم است!



    به در خانه تو.



    دل من عادت داشت.



    كه بماند آنجا.



    پشت يك پرده تور...



    كه تو هر روز آن را به كناري بزني.



    دل من ساكن ديوار و دري.



    كه تو هر روز از آن مي گذري...



    دل من ساكن دستان تو بود.



    دل من گوشه يك باغچه بود.



    كه تو هر روز به آن مي نگري.



    دل من را ديدي؟



    ساکن قلب تو بود..

    يادت هست؟...
    Last edited by god_girl; 04-03-2008 at 17:45.

  3. #753
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    بيا، گناه ندارد به هم نگاه کنيم .
    و تازه، داشته باشد، بيا گناه کنيم .
    نگاه و بوسه و لبخند،اگر گناه بوَد،

    بيا که نامه اعمال خود سياه کنيم .
    بيا به نيم نگاهی و خنده ای و لبی ،

    تمام آخرت خويش را تباه کنيم .
    نگاه، نقطه آغاز عاشقيست، بيا ،

    که شايد از سر اين نقطه عزم راه کنيم .
    اگر بخاطر هم ، عاشقانه برخيزيم،

    نمی رسيم به جايی که اشتباه کنيم.
    برای شادي و سرخوشي لحظه ها هم که شده ،

    بيا، گناه ندارد، به هم نگاه کنيم....

  4. #754
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شرمنده ام
    گفته بودم
    دست بر دیوار دور آن ور دریا می زنم
    و تا هزاره ی شمردن
    چشم می گذارم
    گفته بودم
    غبار قدیمی تقویم را
    از شیشه های شعر وخاطره
    پاک نمی کنم
    گفته بودم
    صدای سرد سکوت این سالها را
    با سرود و سماع
    ستاره بر هم نمی زنم
    اما دوباره دل دل این دل درمانده
    تو را میهمان سایه گاه ساکت کتاب و کاغذ کرد
    هی
    همیشه همسفر حدود تنهایی
    بگذار که دفتردریا هم
    گزینه یی از گریه های گاه به گاه من باشد

  5. #755
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    یاده آمده ام
    بی چارپا و چراغ
    بی آب و آینه
    بی نان و نوازشی حتی
    تنها کوله یی کهنه و کتابی کال
    و دلی که سوختن شمع نمی داند
    کوله بارم
    پر از گریه های فروغ است
    پر از دشتهای بی آهو
    پر از صدای سرایدار همسایه
    که سرفه های سرخ سل
    از گلوگاه هر ثانیه اش بالا می روند
    پر از نگاه کودکانی
    که شمردن تمام ستارگان ناتمام آسمان هم
    آنها را به خانه ی خواب نمی رساند
    می دانم
    کوله ام سنگین و دلم غمگین است
    اما تو دلواپس نباش! بهار بانو
    نیامدم که بمانم
    تنها به اندازه ی نمباره یی کنارم باش
    تمام جاده های جهان را
    به جستجوی نگاه تو آمده ام
    پیاده
    باور نمی کنی؟
    پس این تو و این پینه های پای پیاده ی من
    حالا بگو
    در این تراکم تنهایی
    مهمان بی چراغ نمی خواهی؟

  6. #756
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    در دایره ی تاریک فنجان فال
    عکس فانوس ستاره و عطر اطلسی افتاده است
    شاید شروع نور
    نشانه یی از بازگشت نگاه گرم تو باشد
    باید به طراوت تقویم های کهنه سفر کنم
    تقویم ناب ترین ترانه ی نمناک
    قویم سبزترین سلام اول صبح
    تقویم دور دیدار بوسه و دست
    شاید در ازدحام روزها
    یا در انتهای همان کوچه ی شاد شمشادها
    شاعری دل شکار را ببینم
    که شیرین ترین نام جهان را زیر لب تکرار می کند
    و تلخ می گرید

  7. #757
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شاعر که شدم
    نردبانی بلند بر می دارم
    پای پنجره ی پرسه های پسین پروانه می گذارم
    و به سکوت سلام آن روزها سرک می کشم
    شاعر که شدم
    می آیم کنار کوچه ی کبوترها
    تاریخ یادگاری دیوار را پررنگ می کنم
    و می روم
    شاعر که شدم
    مشق شبانه ی تمام کودکان جهان را می نویسم
    دیگر چه فرق می کند
    که معلمان چوب به دست
    به یکنواختی خطوط مشق های شبانه
    شک ببرند یا نبرند ؟
    شاعر که شدم
    سیم های سه تارم را
    به سبزه های سبز سبزده گره می زنم
    و آرزو می کنم
    آهنگ پاک صدای تو را بشنوم
    شاید که شاعری
    تنها راه رسیدن به دیار رؤیا
    و کوچه های خیس کودکی باشد

  8. #758
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    به کجا می بری مرا؟

    به کجا می بری مرا؟ با توام آی

    خاتون خوب خواب و خاطره

    زلال زرد روسری

    چرا مدام در پس پرده ی گریه نهان می شوی؟

    استخاره میکنی؟

    به فال و فریب فراموشی دل خوش کرده ای

    یا از آوار آواز و توارد ترانه می ترسی؟

    به فکر خواب و خستگی چشم های من نباش

    امشب هم

    میهمان همین دفتر و دیوان درد و دریایی

    یادت هست نوشته بودم

    در این حدود حکایت

    همیشه کسی خواب دختری از قبیله ی بوسه را می بیند؟

    باور کن، هنوز

    دست به دامن گریه که می شوم

    تصویر لرزانی از ستاره و صدف

    در پس پرده ی دریا تکان می خورد

    نمی دانم چرا

    بارش این همه باران

    غبار غریب غروب های بهار و بوسه را

    از شیشه های این همه پنجره پاک نمی کند

    تو چی؟ طلا گیسو

    تو که آن سوی کتاب کوچه ها نشسته یی

    خبر از راز زیارت هر روز من

    با ساکنان این حوالی آشنای گلایه و گریه داری؟

    آه! می دانم

    سکوت آینه ها

    همیشه

    جواب تمام سوال های بی جواب بغض و باران است
    Last edited by دل تنگم; 05-03-2008 at 02:45.

  9. #759
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    گفتن لحظه ی آخر واسه من هنوز سوال


    دیدن دوباره ی تو فقط تو خواب و خیال

    لحظه های آخر تو , توی قلب من می مونه


    هیچ کی مثل من بلد نیست , قدر چشماتو بدونه

    رفتی و چشمای خیسم , یادگاری از تو مونده


    بی وفاییات هنوزم , تو رو از دلم نرونده

    رفتی اما خاطراتت , توی قلب من می مونه


    هیچ کی مثل تو بلد نیست , دلمو بسوزونه

  10. 2 کاربر از god_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #760
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟

    دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی

    تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی

    كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی

    فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد

    چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •