قربانت سیس جان![]()
خب تخصصش همینه![]()
اینم ماله سرو چمان اجرای امریکا هست
***
مده اي رفيق! پندم که نظر بر او فکندم
تو ميان ما نداني که چه مي رود نهاني
(
مزن اي عدو! به تيرم که بدين قدر نميرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگاني
قربانت سیس جان![]()
خب تخصصش همینه![]()
اینم ماله سرو چمان اجرای امریکا هست
***
مده اي رفيق! پندم که نظر بر او فکندم
تو ميان ما نداني که چه مي رود نهاني
(
مزن اي عدو! به تيرم که بدين قدر نميرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگاني
اینم از "گوشه رجز" در دستگاه چهارگاه که در نوار آموزشی استاد هست:
یکی دختری داشت خاقان چو ماه
کجا ماه دارد دو چشم سیاه
به دنبال چشمش یکی خال بود
که چشم خودش هم بدان خال بود
دیروز عزراییل را دیدم
با همان کیف پستچی مآبش
پر از قبض روح
که به سراغ مشترکین می رفت
مصرف عمر من بالا رفته است
خیلی زود نوبت من می شود
دید موری در رهی پیلی سترک
گفت باید بود چون پیلان بزرگ
من چنین خرد و نزارم زانسبب
که نه روز آسایشی دارم، نه شب
بد نيست اگر کمي به هم فکر کنيم
در بحبوحه خنده به غم فکر کنيم
بد نيست اگرخانه ما سيماني است
به خشت و گل و نفوذ نم فکر کنيم
هر وقت زيادمان دلي ميشکند
بد نيست که يک لحظه به کم فکر کنيم
من عاشق و تو هر که در اين عصر غريب
بد نيست اگر کمي به هم فکر کنيم
Last edited by magmagf; 19-03-2007 at 20:19.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر بدرآورد و بشکرانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
تا دور چشم مست او جای می از نای سبو خون کرده در پیمانه ها
بشنو ز ساز قصه گو شرح دل من مو به مو در پرده افسانه ها
این منم ، این آخرین تصویر عشق
که چنین گم می شوم در یاد تو
پنجره ها را به رویم باز کن
تا شود مهمان من فریاد تو
این منم ، این از نفس افتاده ای
که گذشتم از تو و از عشق تو
می روم تا سر کنم من بعد ازاین
با غم ویرانگر این هجر تو
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)