تو واسه من ناز می کنی
ناز می کشم باز می کنی ؟
این رسمشه نیلوفرم
من که ازت نمی گذرم
ستارمون یادت می یاد
دلواپسم خیلی زیاد
من همه وقته از عصر به بعد در خدمتتون هستم
جبران می کنم اون روز را هم![]()
تو واسه من ناز می کنی
ناز می کشم باز می کنی ؟
این رسمشه نیلوفرم
من که ازت نمی گذرم
ستارمون یادت می یاد
دلواپسم خیلی زیاد
من همه وقته از عصر به بعد در خدمتتون هستم
جبران می کنم اون روز را هم![]()
دل از سنگ باید که از درد عشق
ننالد خدایا دلم سنگ نیست
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت
که جز غم در این چنگ آهنگ نیست
به لب جز سرود امیدم نبود
مرا بانگ این چنگ خاموش کرد
در کویر گذشته های سراب
چهره ام با اشاره شب گیج
روی لب بست خنده های خراب
ایستادم تنم که با من بود
زیر پرهای واژه رویا شد
در رگم آشیانه زد تردید
پرسشی ز آن میانه نجوا شد
شاید این لحظه لحظه آخر ؟
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سرکشی هم فشاندی
گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی
یه ایل از اون آدم بدا هلاک می شن پیش نگاش
خونِ رو پیشونیش می گه یاور تو منم داداش
به صد تا دنیا نمی دم ابروهای کمونشو
رو موهام احساس می کنم دستای مهربونشو
خورشید چشماش روی شب یه خط روشن می کشه
ماه قبیله ست ولی ماه دیوونشه عاشقشه
هر چند بسته مرگ کمر بر هلاک من
ای شعر من ، بگو که جدایی چه می کند
کاری بکن که در دل سنگش اثر کنی
ای چنگ غم ، که از تو به جز ناله بر نخاست
راهی بزن که ناله از این بیشتر کنی
ای آسمان ، به سوز دل من گواه باش
شب ، نرمی خیس، اندکی تودار
آخر صفت تو را گرفت
تا مریم معصوم شود،
کیف آور بود، داغ، کم شیرینی
عین مزه داغ ( که در شغل فروشندگی کافه
مهمان ها تخصص تو می دانستند)
عین شب تو، شبی که پیشانیت
همواره خنک بود
و بوسه تو معطر از قهوه
هر لحظه ميخوانمت به هزار نجوا
كجايي ؟ در پشت كدام ابر بي شرم پنهان شدي ؟
نور ميخواهم نور ؛ ميفهمي ماه من ؟
=====
خدمت از ماست ؛ از دوغ ، شير و كره و ديگر لبنيات است كه استخوان را قوام ميبخشدمن همه وقته از عصر به بعد در خدمتتون هستم![]()
(( يكي بياد اون Smile " چقدر جلف " رو بزنه ))
يعني اميدي به زندگاني نبندم ؟؟ مهلت ندارم ؟؟جبران می کنم اون روز را هم
نه در خورشید نور زندگانی
نه در مهتاب شور شادمانی
فلق ها خنده بر لب فسرده
سفق ها عقده در هم فشرده
کلاغان می خروشند از سر کاج
که شد گلزار ها تاراج تاراج
درختان در پناه هم خزیده
ز روی بامها گردن کشیده
خورد گل سیلی از باد غضبنک
به هر سیلی گلی افتاده بر خک
کفش های معرفت در پای تو
ای شبیه من، بیا
نیمه شب در خواب من
بی صدای بی صدا
این صدای پای تو
آبشار زندگیست
بر درخت خواب من
نیمه شب ها می دمی
ای مه شب تاب من
يعني اميدي به زندگاني نبندم ؟؟ مهلت ندارم ؟؟
با این دید نگا کنید که چه قدر مشاعره در ساعات اخر شب یا اول صبح با من می تونه بهتر و لذت بخش تر از خواب باشه
هیچ چیز شعر نمی شود برادر![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)