چیزی عوض نشده است
کوچھ ھمان ، خاطرات ھم
حتا کفش و روسری ات
اما خودت ...
کاش کفش و کوچھ ، خاطرات و روسری
عوض می شدند
اما تو ...
ولی من
ھنوز دلشده ام .
چیزی عوض نشده است
کوچھ ھمان ، خاطرات ھم
حتا کفش و روسری ات
اما خودت ...
کاش کفش و کوچھ ، خاطرات و روسری
عوض می شدند
اما تو ...
ولی من
ھنوز دلشده ام .
[/COLOR]گیلاس هایت، زیر ِ دندان ِ روزگار ...؛
تجربه کرده ام که :
گاه شیرینی، نه در مزه ...
که در صدا ست.
---------- Post added at 10:49 PM ---------- Previous post was at 10:46 PM ----------
در باغِ آرزوهایم
گُل کرده است خدا،
من اما هنوز
حیرانِ شکوفههای کاغذیاَم
که شکفتهاَند لابهلای گیسوهات!
Last edited by diana_1989; 25-06-2011 at 21:48.
تــــو
یـک تنـه
تمـام یکـی نبود هـای قصـه ای !
هــمیـن ...!
بوي خوش تو هر كه ز باد صبا شنيد
از يار آشنا سخن آشنا شنيد
اي پادشاه حسن چشم به حال گدا فكن
كاين گوش بس حكايت شاه و گدا شنيد
خش آمد گل زان خوشتر نباشد
كه در دستت به جز ساغر نباشد
زمان خوش دلي درياب و درياب
كه دائم در صدف گوهر نباشد
تو را دوست خواهم داشت
آن چنان که خود را
حتی اگر...
تمام عشاق را دیوانه بخوانی
و عشق را قصه ای بی انجام
من ...
تو را دوست خواهم داشت
بیشتر از آن چه؛ خود را!!!
عشـق كه گـدايی نـدارد .
يادت نيست مگر؟
اين نذر مـن بود ،
كه كوه شوم و پای نبودن هايت بمانم
...
هر نُتی که از عشقـــــــ سخن بگوید
زیباست.
حالا
سمفونی پنجم بتــــهوون باشد،
یا زنگ تلفنی که در انتظــــــار صدای توست.
می توان شعری گفت
که در آن "جغد کبوتر باشد
وقفس مدرسه ای بی همتا
میتوان "کرکس" را
پدر دانش رأفت نامید !
وبه روباه لقب داد
که علامه ترین مخلوق است
می توان شعری گفت
که در آن رنگ "مقدس"و "ریا"
اصل عبادت باشد
---------- Post added at 01:18 PM ---------- Previous post was at 01:15 PM ----------
...منم چون تو...به شکل دیگر ی
بازیچه ی این روزگار تلخ بی حرمت
رها دردیدگان آنکه
""معنای رهائی"" را
نمیداند!
ولی این قصه میدانم
که من ، قوی سپید رفته از یادم
یادش بخیر دیروز
آنروزهای رفته که از یادمان نرفته
آن روزها که دیده غافل به زیر پا بود
در جان وباور ما شوری دگر بپا بود
شور جوانیه ما آنروزها دگر بود
فکر رسیدن اما، از شام تا سحر بود
آن روزهای آبی، آن شوکت جوانی
آن عشق و آن حرارت، تازگی و طراوت
جزء خاطرات دیروز
چیزی نمانده امروز
ازمن چه مانده باقی، عزلت به کنج غربت
از تو چه مانده بر جای، افسوس و آه و حسرت.
عشق شماره تلفنی است که سالها به دنبال آن می گرديم . . .
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)