ــهَر چــِ آدَم میـ گــُــذارَم در کـَفه ی دیگـَـر
بــاز تـــــو
سَـنگیــن تـَری ..
_ مریم ملکــــ دار _
ــهَر چــِ آدَم میـ گــُــذارَم در کـَفه ی دیگـَـر
بــاز تـــــو
سَـنگیــن تـَری ..
_ مریم ملکــــ دار _
آرام و بیصدا
اشک های بیگناهم
می غلتند بر گونه ها
تا که فرونشانند آتش درون را
شوریش از یادم میبرد
تلخی نبودنت را
و بجای انگشتان تو
به آرامی نوازش میکند صورتم را
نازنیم ، و تو هی به آسمان نگاه نکن!
باران نمیبارد
خیسی شانه هایت
از اشک های من است
چشمانم به نگاه تو منتظر
دستانم در پی نوازش هایت
و قلب آشفته ام تاپ تاپ میکند
قلبک نازنینم هیس !
به او گفته ام دیگر دوستش ندارم
و تو باز دست مرا رو کردی!
آه اگر دوباره برگردی
باز نگاهت خواهم کرد
انقدر که سیر شود دلم
نوازشت خواهم کرد
و بوسه ها خواهم ربود از لبانت
در آغوشت خواهم کشید تا واپسین روز
دیگر نخواهم گذاشت که بگریزی
آهوی گریز پای من !
آیا روزی خواهد رسید که دوباره ما شویم؟
آیا دوبار همه ی زندگی ات خواهم شد؟
آیا هنوز دوستم داری؟
آیا ...
کسی چه میداند؟
اما من ...
دیوانه وار دوستت خواهم داشت
برایت خواهم سرود عاشقانه هایم را
تا که همیشه در دلم زنده بمانی
و ستاره های کویر
برای شمارش دوست داشتن هایم
هیچوقت زیاد نیایند
دوستت دارم به اندازه ی
ستارگان شب های کویر
از وبلاگ زمزمه های خلوت یک زن....
فقط غروب جمعه نیست
که دلگیر است ؛
کافیست دلت، گیــــــــر باشد ..
*آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار*
*تا که تنهایی ات از دیدن آن ، جا بخورد*
*و بداند که دل من با توست ، در همین یک قدمی!*
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم.......![]()
هرگز از بی کسی خویش مرنج
هرگز از دوری این راه مگو
و ازین فاصله ها
که میان من و توست
و هرآنگه که دلت تنگ من است
بهترین شعر مرا قاب کن و
پشت دیوار نگاهت بگذار
تا که تنهاییت از دیدن من جا بخورد
و بداند که دلم با دل توست
و همین نزدیکیست...![]()
آنسوی تیک تاک عقربه ها
هنوز نبض پاهایم در تپش است
فردایم خسته تر از دیروز
در آغوشم
بی رمق پخش می شود
و خستگی ام را
نیمکت خالی عشق
با نم نم باران آه می کشد
در زوال برگ ها
زوزه باد هنوز رقصان است
و چشمانی
در قاب بی خواب پنجره
همیشه شبچراغ کوچه است
بی من...
بی تو...
بـه فکر نــوازش دست های منی!
بی آنکــه بدانی ؛
دلـــم است کــه تنهــا مانــده ..
دست هایــم ، دو تاینــد
امشبــــ ... میخوای بری بدون من...
خــــیسه چشای نیمه جون من...
حرفات... نمیشه باورم چه کار کنم... خدایا
آره.... تو راست میگی که بــــد شدم...
آروم... میگی که جون به لب شدم...
امشبــــ... بمون اگه بری چیزی درست نمیشه
راحتــــ... داری میری که بشکنم...
عشقمـــ ....بزار نگات کنم یکم...
شـــاید با هم بمونه دستای ما
به جونه تو... دیگه نفس نمونده واسه من...
نرو تو هم دلم رو نشکن...
دلم جلو چشمات داره میمیــــره
نگام نکن...
بزار دلم بمونه رویه پاهاش...
فقط یه ذره آخه مهربون باش...
خـــــدا ببین چه جوری داره میره
ساده... نمیشه بی خبر بری...
عشقمـــ... بگو نمیشه بگذری... از من... بگو کنارمی همیشه
تورو خــــدا... بین چه حالیم نگو که میری...
دلم میخواد که دستمو بگیری...
نرو بدونه تو شکنجه میشم
پیشم بمون... دیگه چیزی نمیگم آخریشه...
کسی واسم شبیه تو نمیشه...
بمون الهی من واست بمیرمـــــ
آرزویم این است
آرزويم اين است ؛ نتراود اشك در چشم تو هرگز ؛
مگر از شوق زياد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ؛
وبه اندازه ي هر روز تو عاشق باشي
عاشق آنكه تو را مي خواهد . . .
و به لبخند تو از خويش رها مي گردد
و تو را دوست بدارد به همان اندازه ؛
كه دلت مي خواهد
درميان من وتو فاصله هاستگاه مي انديشممي تواني تو به لبخندي اين فاصله را برداريتو توانايي بخشش را داريدست هاي تو توانايي آن را داردکه مرازندگاني بخشد
چشمهاي تو به من مي بخشد
شورعشق ومستي
و تو چون مصرع شعري زيبا ،
سطر برجسته اي از زندگي من هستي
تقدیم برای پری قصه ها
باشد که همدلی و همدردی مرا پذیرا باشد:
ایکاش آشنایی ها نبود
دلبستگی ها نبود
تاریکی شب ،همیشه مهمان خانه ای نبود
آمدنی درکار نبود
ایکاش و هزاران ایکاش
گرهی بسته میان نگاه منو تو نبود
دستی به تمنای نوازش محتاج نبود
کلیدی برای گشودن قفل دل ها نبود
مهری بین شمع و پروانه نبود
ایکاش و هزاران کاش
Last edited by Mehran-King; 25-06-2011 at 20:52.
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)