تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 75 از 122 اولاول ... 256571727374757677787985 ... آخرآخر
نمايش نتايج 741 به 750 از 1218

نام تاپيک: Idioms, Proverbs, Expressions & Slang terms

  1. #741
    English | Active member sajjad1973's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,855

    پيش فرض

    کارن برای هرکی که دچار مشکل میشه دل می سوزونه (دل سوزوندن)
    karen's heart goes out to any one in trouble

    باب خوش قلبه
    bob's heart is in the right place

    شارون وقتی کسی باهاش در دل میکنه دل به دلش میده( دل به دل کسی دادن)
    sharon will lend you an ear when you complain

  2. این کاربر از sajjad1973 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #742
    English | Active member sajjad1973's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,855

    پيش فرض

    دیو وقتی من رو دید از کوره در رفت( از کوره در رفتن)
    dave was fit to be tied when he saw me

    سا را جوش آورد وگوشی را گذاشت ( جوش آوردن)
    sarah was hot and bothered and she hang up

    نیک تا بنا گوش سرخ شد ورفت ( تا بنا گوش سرخ شدن)
    nick was hot under the collar and left

  4. #743
    English | Active member sajjad1973's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,855

    پيش فرض

    استنلی وقتی هلن رو دید جوشی شد ( جوشی شدن)
    stanley was hot headed when he saw helen

    سندی کفری شد وهرچی از دهنش در آمد بهش گفت ( کفری شدن)
    cindy blew up and called him all sorts of names

    کارل دندان غروچه کرد و سعی کرد مهربون باشه ( دندان غروچه کردن)
    carl grit his teeth and tried to be friendly

  5. #744
    English | Active member sajjad1973's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,855

    پيش فرض

    بکی خشمش را فرو برد و دهانش را باز نکرد ( خشم خود را فرو بردن)
    becky held her temper and did not open her mouth

    دیوید جلوی زبانش را گرفت و با نرمی سخن گفت ( جلوی زبان خود را گرفتن)
    david kept a civil tongue and answered calmly

    تام دل خود را خالی کرد و هرچه به فکرش می رسید به او گفت ( دل خود را خالی کردن)
    tom let off steam and told her what he thought

  6. این کاربر از sajjad1973 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #745
    English | Active member sajjad1973's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,855

    پيش فرض

    با دیدن پاول خونش به جوش آمد ( خون کسی را به جوش آوردن)
    when he saw paul, it made his blood boil

    بعد از هفته ها جنگ شمشیر هاشون رو غلاف کردن ( غلاف کردن)
    after fighting for weeks, they buried the hatchet

    برای راضی کردن دوستانش همرنگ جماعت شد ( همرنگ جماعت شدن)
    he flowed with the tide to please his friends

  8. 2 کاربر از sajjad1973 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #746
    English | Active member sajjad1973's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,855

    پيش فرض

    ماری به سو گفت دست از سرش برداره ( دست از سر کسی برداشتن)
    mary told sue to get off her back

    وقتی افسرده است باهاش دست به عصا رفتار میکنن ( دست به عصا رفتار کردن)
    when she is dspressed, they handle her with kid gloves

    رئیس بهشون گفت دعوا رو تموم کنن و با هم کنار بیان ( باهم کنار آمدن)
    the boss told them to stop fighting and iron things out

  10. 2 کاربر از sajjad1973 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #747
    English | Active member sajjad1973's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,855

    پيش فرض

    جرج یقه کارن رو به خاطر سوزاندن صبحانه گرفت ( یقه کسی را گرفتن)
    george jumped down karen's throat for burning the breakfast

    استیو چنان شری در اداره به پا کرد که رییس ازش خواست بره بیرون ( شر به پا کردن)
    steve kicked up such a fuss in the office that his boss asked him to leave

    اون همیشه سعی میکنه بلوا راه بندازه ( بلوا به راه انداختن)
    he is always trying to make waves

  12. این کاربر از sajjad1973 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #748
    English | Active member sajjad1973's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,855

    پيش فرض

    جین به استیو گفت سرش تو کار خودش باشه ( سر در کار خود داشتن)
    jane told steve to mind his own business

    بتی دردسر درست کرد ونقشه هاشون رو تغییر داد ( دردسر درست کردن)
    betty rocked the boat and changed their plans

    مارگارت با گفتن اخبار به اون کاسه کوزه هارو به هم ریخت ( کاسه کوزه هارو بهم ریختن)
    margaret upset the applecart by telling him the news

  14. این کاربر از sajjad1973 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #749
    English | Active member sajjad1973's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,855

    پيش فرض

    بد اقبالی سنگ محکی برای رفاقت است ( سنگ محک)
    misfortune is an acid test of friendship

    هیچ کس نمیدونه چه تغیراتی انجام میدن ولی مردم یه چیزایی میگن ( چیزی گفتن)
    what changes they will make nobody knows, but there is something in the air

    میگن رییس جمهور امشب ساعت 10یه برنامه تلوزیونی ( رادیویی) داره
    they say the president will go on the air tonight at 10 oclock

  16. #750
    English | Active member sajjad1973's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,855

    پيش فرض

    وقتی میخوام مالیات بر در آمد رو حساب کنم گیج و ویج میشم ( گیج وویج بودن)
    when i try to compute my incom tax, i am all at sea

    روی هم رفته پانزده اسب دارد ( روی هم رفته)
    he owns fifteen horses all told

    اون نور چشم مادرشه ( نور چشم کسی بودن)
    she is the apple of her mother's eye

  17. این کاربر از sajjad1973 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •