تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 75 از 131 اولاول ... 256571727374757677787985125 ... آخرآخر
نمايش نتايج 741 به 750 از 1301

نام تاپيک: معرفي كتاب هايي كه خوانده ايم

  1. #741
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    37

    پيش فرض

    کتابهای زیر عالین و من همشون رو خوندم البته این تعدادی از کتابهاییه که خوندم :
    یاسمین | م.مودب پور »» این کتاب خیلی قشنگه و یک کتابِ تکِ
    یلدا | م.مودب پور
    گندم | م.مودب پور
    اتوبوس آبی | ر.اعتمادی »» این کتاب مال سالها قبل از انقلاب
    چهل درجه زیر شب | ر.اعتمادی »» این کتاب مال سالها قبل از انقلاب
    بازی عشق | ر.اعتمادی »» این کتاب مال سالها قبل از انقلاب
    کلا تمام کتابهای ر.اعتمادی و م.مودب پور قشنگن حتما بخونید .
    باغ مارشال | حسن کریم پور »» خیلی عالیه و آس
    دریا | ماندانا معینی »» قشنگه ولی به پایه قبلیا نمیرسه
    بهارک | رقیه مستمع »» خیلی غمگینه
    داستان عشق | صلاح الدین احمد لواسانی »» خیلی قشنگ و عاشقونه س
    پنجره و ماندانا | فهیمه رحیمی »» کتابهای خوبین ولی دخترونن

    « تمام کتابهای بالا عاشقونه هستن که به عشاق عزیز پیشنهاد میکنم »
    بعضی از این کتابها رو هم میتونید از سایت
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    دانلود کنید .
    Last edited by Bad_Sector; 15-12-2008 at 01:47.

  2. #742
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    قلب پاریس


    امیل زولا
    محمد علی خندان




    این کتاب سومین کتاب از مجموعه خانواده روگن مارکار می باشد . موضوع داستان درباره یک زندانی سیاسی است که از بند گریخته وارد پاریس شده و در منزل برادر خود منزل می گزیند . فلوران بعد از بازگشت به پاریس مجددا وارد کارهای سیاسی می شود . او ارزوی پیروزی فقر و سروری مردم ناتوان را دارد اما همین مردم او را به سوی نیستی سوق می دهند .
    داستان در ست هال مرکز خرید مهم پاریس در قرن 19 جریان دارد و داستان اصولا پوشیده از توصیفات دقیق این بازار است . کلا زولا یکی جوری بازار را توصیف کرده که اشتهای ادم باز می شه و اگه یک نقاش رئال باشید می تونید دقیق منظره بازار را ترسیم کنید . یک جایی یک مغازه پنیرفروشی را توصیف می کنه این قسمت از توصیفاتش خیلی در عالم ادبیات دارای اهمیت هست و بهش سمفونی پنیر گفته می شه .
    کلا کتاب جز اثار پرقدرت زولا به حساب نمی یاد . جذابیت انچنانی نداره و چاپ فارسیش هم فوق العاده ریز بود که ادم رو از خوندن پشیمون می کرد .

  3. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #743
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    شهر آفتاب


    امیل زولا
    علی اصغر خبرزاده



    لوک مهندسی جوان است که به دعوت یکی از دوستانش به شهر او می رود تا کارخانه و معادن او را بررسی کند و بگوید آیا فروش آنها عاقلانه است یا خیر ؟ صنعت حاکم بر این شهر صنعت فولاد سازی است . کارگرانی بدبخت و زحمتکش و اربابانی پولدار . لوک از این همه بی نوایی و تبعیض طبقانی ناراحت می شود . او یک انارشیست است و سعی می کند کارخانه و معدن دوستش را به نحو دیگری اداره نماید . سود را بین مردم پخش کند و در اطراف کارخانه شهری جدید بنا می سازد برای کارگران . اما همین مردم بدبخت بر ضد او می شورند و اوضاع را برایش سخت می کنند .
    زولا در این رمان شهر ارمانی خودش را نشان می ده که یک جورایی همین انارشیست فعلی اروپاست و اینکه برای کمک به مردم طبقه پایین و رهاندنشون از رنج مهم ترین مانع خود همین مردم هستند

    کتاب بدی نبود . متوسط بود به نظرم . ژرمینال هم توی همین مایه ها اما خیلی قشنگ تر بود . اما ادم وقتی این کتاب ها را می خونه واقعا می بینه جامعه اروپا از کجا به کجا رسیده و پایه گذاری افکار و عقایدشون چه مراحلی را طی کرده و چه بهایی پرداختن .
    آخرش هم یک قسمت قشنگی داره . سورت خواهر دوست لوک است که در کارها به او کمک می کند و ثروتش را در اختیار لوک قرار داده . او دختری فداکار و مهربان و پاکدامن است که عشق لوک در دلش جای گرفته است ، اما متوجه می شه که لوک با یکی از دخترهای کارگر که شوهر هم کرده رابطه عاطفی دارد و بسیار غمگین می شود و می خواهد همه چیز را بهم بریزد تا به قول خودش حداقل دلش خنک شود اما برادرش او را باز می دارد و می گوید تو باید رضایت بدهی و فداکاری کنی از موضوع بگذری چون اگه همه چیز و ارمانهای خودتو فدا کنی بیش از این رنج می کشی . رضایت بده . فراموشش کن حتی حرفشم نزن . و یک جمله فوق العاده بهش می گه "تو شایستگی آن را داری که از خود بگذری و ایثار کنی....."
    زولا به اوج رساننده مکتب ناتورالیسم و نقطه شروعی برای بسیاری از افراد بعد از خود بوده . سبك زولا كه در زمان خود انقلابي ادبي به شمار مي رفت، به مبارزه و نبرد با ادبيات حاكم بر جامعه اشرافي فرانسه رفت.


    این کتاب دومین کتاب از مجموعه انجیل زولا بوده است که یک سال قبل از مرگ او چاپ شده . اولین کتاب این مجموعه با نام باروری در سال 1899 چاپ شده . دومین کتاب با نام شهر افتاب در سال 1901 . کتاب سوم با نام حقیقت در سال 1903 بعد از مرگش منتشر شده و کتاب چهارم به نام عدالت را تازه شروع به نوشتن کرده بوده که به کام مرگ می رود .

  5. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #744
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    کافه پیانو - فرهاد جعفری



    کتابی که این روزها خیلی گل کرده و نقل محافله و به چاپ نهم هم فکر کنم رسیده
    داستان مردیه که بنا به دلایلی داره از زنش جدا میشه و یه کافه زده تا بتونه از این طریق پول مهریه ی زنش رو جور کنه.
    کتاب کم حجم و در عین حال روونیه.
    اکثر خوانندگان بر این موضوع اتفاق نظر دارند که رونوشتی ست از ناتور دشت و عقاید دلقک.
    البته با توجه به ارادت خاصی که نویسنده در چند جای کتاب بهش اشاره کرده، خیلی هم دور از ذهن نیست.
    داستان پیرامون روابط کافی من با دخترش، همسرش، افرادی که به کافه می آیند و دختر همسایه ی روبه رویی که به گونه ای نقش رقیب همسر رو هم داره، می چرخه.
    یک مقدار اسامی فیلم ها و برند ها و کتاب ها زیاد در کتاب ذکر شده و یه کم خسته کننده می کنه
    شاید کتاب خیلی خاص و بی عیب و نقصی نباشه، اما کتاب خوب و جذابیه و من پیشنهادش می کنم
    به نظر من اونجوری که این کتاب معروف شده و ازش تعریف می شه کتاب خوبی نبود ...

    اولا اینکه فاصله ی بین پاراگراف ها بدجوری توی ذوق می زد و من که به شخصه کلی اعصابم سر این موضوع خورد شد ...
    دوم همونطور که گفتی اصلا لازم نبود که نویسنده این همه اسم مارک ها و برند ها رو بیاره ...مثلا توی کتاب اگه کسی از یه تلفن یا جارو برقی یا هر چیز دیگه ای استفاده بکنه باید حتما مارکش به صورت bold نوشته بشه....
    توی یکی از نقد هایی که خوندم( نقد حسین شیخ الاسلامی) این موضوع خیلی جالب بیان شده بود:

    "اصرار به ذکر نام‌های خاص ! پدرم را درآورد ، احساس می‌کردم با نویسنده‌ای فضل‌فروش روبرویم که دوست دارد تمام تجربیات خواندنی و دیدنی‌اش را با حروف bold به رخم بکشد !"


    راجع به این که کتاب خیلی شبیه عقاید یک دلقک و ناتور دشت هست هم باید بگم که به نظر من راوی داستان نه مثل هولدن واقعا از بعضی چیز ها ناراضی و از بعضی تظاهر ها شاکی یه _اصلا بعضی جا ها خود نویسنده بدتر از هر آدم عادی به نظر من متظاهر و... است_ و نه مثل هانس در عقاید یک دلقک صادق و عاشقه.....

    خلاصه اینکه به عنوان یه کتابی که جدیدا بحث های زیادی در موردش می شه من هم بهتون پیشنهاد می کنم بخونیدش چون علی رغم بعضی مشکلات به طور کلی بعضی قسمت هاش جالب بود و کتاب خواندنی یه ....

    این هم یه لینک که به نظرم خوب اومد:

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  7. 4 کاربر از zooey بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #745
    آخر فروم باز *Necromancer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Graveyard
    پست ها
    2,087

    پيش فرض

    سلام من دوباره برگشتم! حالا چقدم مهم بودم که اعلام کردم! بگذریم!
    یه رمانی اخیرا خوندم ..... من و رمان!؟ نه بابا این کتاب خلاصه رمان بود که من خوندم وگرنه رمان خون نیستم که
    البته نسخه پی دی اف اش بود چون الان دیگه مجوز انتشار و چاپ نداره
    اون طورا که من سر در اوردم تا سال 81 تو ایران چاپ می شده اما بعدش برادران زحمت کش ما خوندنش و تازه فهمیدن مورد داره....
    بگذریم
    اسم رمان: زندگی در پیش رو
    نویسنده: رومن گارى

    داستان مربوط می شود به پسری عرب که سرپرستیش از سه سالگی بر عهده یه پیرزن یهودی بوده
    در زمان جنگ جهانی دوم ایکه این پیرزنه جوان بوده به دست آلمان ها کلی شکنجه شده چون یهودی بوده
    خلاصه زرنگ بازی در میاره و مدارک جعلی درست می کنه که آقا جان من یهودی نیستم....
    خلاصه!
    این خانومه که اسمش رزا بوده بعد ها که پیر می شه آلزایمر می گیره شدید و گاهی خیال می کنه هنوز جوونه!
    البته در دوران جوانی شغل همچی شریفی هم نداشته و این باعث می شه که سر پیری #^%$%^!!!!!
    آقاجان چه اسراریه من قسمتایی که به خاطرشون کتاب ممنوع شده براتون خلاصه کنم؟
    رزا در دوران پیری شغلش این بوده که از بچه های نامعلوم (که ننه شون معلومه باباشون گمه!) در عوض گرفتن پول از والده نه چندان گرامی نگهداری به عمل بیاره
    حالا اون این پسره که عرب بود بعدا که می فهمه این پیرزنه به خاطر پول ازش نگهداری می کرده و اونو به خاطر خودش دوس نداشته!(البته حساب این پسره با بچه های دیگه جداستا! این حلال زاده ست!)
    چفسردگی می گیره و می ره تو فکر.... و البته می زنه به سرش!!!!
    به این نتیجه می رسه که خوب مادری هست که برای خانم رزا پول بفرسته!!!
    دوست داره مادرش را ببینه..... پس مصمم مى‏شه که خانه را با مدفوع کثیف کنه!!!!!
    بچه‏هاى دیگه هم ازش تقلید مى‏کنن و از اتاق‏ها به‏جاى wc استفاده مى‏کنن!!!
    رزا هم که دیگه حسابی آرزده شده بود از بس که زورش نمی رسید به اینهمه بچه هی می ره گریه سر می ده و اون یارو پسر عربه هم حسسسساس!
    آرزوی دیدن مادرش رو با داشتن سگ عوض می کنه!
    یه روز یه سگی رو می دزده و میاره ازش مراقبت می کنه....
    یه روز تصمیم می گیره براش آینده ای رو فراهم کنه که خودش با نا امیدی آرزو شو داره که برا خودش فراهخم شه!
    می دونی چیکا می کنه؟
    سگه رو می فروشه اما پولشو میندازه تو گنداب
    قصدش این بود که با گرفتن این پول تقریبا هنگفت از خریدار ، اونو یعنی خریدار رو مجاب کنه که چیز ارزشمندی خریده و ازش خوب مراقبت کنه!

    ...
    ..
    .


    اینا که نوشتم حالا اگه خواستید پاک کنید نخواستید هم بذارید باشه!(خطاب به مدیر بود این جمله!)
    اینا رو نوشتم که با جو داستان و این چیزاش آشنا شید!
    البته هنوز یک چهارم داستان روهم تعریف نکردم قصدم فقط معارفه بود! بیشتر از سه چهارمش مونده برید صفا کنید!
    البته خلاصه اش که من خوندم همین قسمتو کلی پرداخته بود وای به حال اینکه می خواستم رمان کاملشو بخونم!
    حالا بگذریم....
    تو بازار که پیدا نمی شه مگه از نت بگیریدش!
    Last edited by *Necromancer; 19-12-2008 at 04:33.

  9. 3 کاربر از *Necromancer بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #746
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ژنرال ارتش مرده


    اسماعیل کاداره
    مجید حاتم




    داستان در مورد یک ژنرال ایتالیایی است که مامور می شود 20 سال پس از جنگ به آلبانی برود و جنازه سربازانی را که در این کشور خاک شده اند به میهن باز گرداند . داستان در مورد تفکرات سرهنگ در بین این ارتش مردگان و تقابلات او با مردم آلبانیست .
    فوق العاده خوشم اومد خیلی روون نوشته شده بود . اصلا نمی شد زمین گذاشتش . سبک نوشتنش عالی بود موضوعش هم به نظر جدید بود .

    این کتاب اولین رمان و جنجال برانگیزترین رمان کاداره می باشد . اسماعیل کاداره تاكنون چند بار براى دريافت جايزه نوبل ادبى نامزد شده اما به خاطر رويكردهاى سياسى اش همواره از دريافت آن محروم شده است.

  11. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #747
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض



    عطر سنبل عطر كاج
    نوشته ي "فيروزه جزايري دوما "
    ترجمه " محمد سليماني نيا"

    خانم فیروزه جزایری دوما که از هفت سالگی در امریکا زندگی می کنه٬از "ایرانی بازی" های ایرانی ها می نویسه!از زندگی اش در امریکا٬به طنز روونی که خیلی هم به دل می شینه و با خودمون میگیم:"ا! ما هم که گاهی...."(راستی بگم در تمام کتاب٬یه لحظه هم از حرفای فیروزه احساس نمی کنی بهت داره به عنوان یه ایرانی بر می خوره!)
    سواي شخصيت خود فيروزه شخصيت باباش كاظم و شخصيت مامانش واقعا فوقالعاده و دوست داشتني هستند. باباش قبلا با بورس تحصيلي به امريكا آمده بود ؛ با اينشتن ديدار كرده بود و بعد از سالها بازگشت به امريكا هنوز فكر ميكرد هات داگ همان سگ داغ است !!!!
    در مورد اسم كتاب هم بگم كه عطر سنبل كه نشونه ي عيد براي ايراني هاست و عطر كاج هم كه نشونه درخت كاج براي كريسمسه خواسته تقابل اين دو فرهنگ رو در كنار هم نمايش بده و جالب بودن اين كتاب به نشان دادن زيباي تقابل ميان دو فرهنگ ايراني و امريكايي هستش...
    کتاب خوبی بود خوشم اومد ازش...پشت جلد هم یه کم از کتاب تعریف شده که توی امریکا٬ نامزد دریافت فلان جایزه و دارای بهمان نشان هست!!!

  13. 7 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #748
    اگه نباشه جاش خالی می مونه fanoose_shab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    200

    پيش فرض

    یه کتابی که سال اول دانشگاه خوندم وازش واقعا خوشم اومد این بود:
    اسرار دخمه شاپور
    فوق العاده مرموز وجالب
    واقعا شیفته این کتاب شدم.چون خیلی هیجان انگیز بود.

  15. #749
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    زمستان سخت



    اسماعیل کاداره
    مهستی بحرینی




    این رمان به بررسی رویدادهای مرتبط با جدایی آلبانی و شوروی می پردازد . منتقدان به این رمان لقب " جنگ و صلح " زمان ما داده اند .
    داستان توجه به برهه ای از زمان دارد که انور خوجه در آلبانی در راس حکومت کومنیستی است و کمونیست قدرت بزرگی در برابر بلوک غرب می باشد . شاهد طرز تفکر بورپواهای قدیم و کمونیست ها و پارتیزان ها هستیم . در آن زمان خروشچف نیز در راس حکومت شوروی بوده و به دلیل یک تمرد از سوی البانی ها سعی می کند زهر چشمی به انها نشان داده و از فروش گندم به این کشور که هیچ گونه تولید گندمی ندارد و کاملا وابسته به شوروی است خودداری می کند . آلبانی گندم خود را از فرانسه می خرد و بر اختلاف در قلمرو کمونیست ها در دنیا شایعه می شود . در کنفرانس شوروری ، دو کشور به توافق نمی رسند و انور خوجه علیه استبداد شوروی سخنرانی می کند . سایر کشورها از کشور مادر یعنی شوروی حمایت می نمایند. کمک های خود به البانی را قطع کرده و برای باز پس گرفتن وامها انها را تحت فشار قرار می دهند . شوروی تمام متخصصان خود را از البانی خارج کرده و کشور به نوعی فلج می شود . شوروی قوای نظامی خود را از البانی پس گرفته و نهایتا نیز قطع رابطه سیاسی را اعلام نموده و کنسول گری خود را تعطیل می نماید .
    شخصیت اصلی رمان خبرنگاری است که به عنوان مترجم راهی کنفرانس مسکو می شود . در بازگشت او از وخامت اوضاع خبر دارد . اوضاعی که مردم ماه ها بعد از ان اگاه می شوند . این فشار او را خرد کرده ، باعث سوء تفاهماتی می شود و نهایتا رابطه او و نامزدش به هم می خورد . اما این موضوع فقط یک پیکر کوچک هست . کتاب شرح جدایی آلبانی و شوروی و اوضاع البانی در ان زمستان سخت می باشد .

    خود کاداره نویسنده البانیایی هست که هنگام بروز اختلاف میان کشورش و شوروی از انجا اخراج می شه .


    قشنگ بودم خوشم اومد . خیلی اطلاعات در اختیار ادم می ذاره و خود داستان هم جوری پردغدغه نیست که حواستون را از اطلاعات منحرف کنه . البته رمان طولانیه و فونت ریزی هم داره باید حوصله دار باشید برای خوندنش . توی کتاب کاملا با شخصیت های کتاب ژنرال ارتش مرده سر و کار داریم که خوشم نیومد از این کار .

    پسره بعد از به هم خوردن رابطه اش با نامزدش خیلی راحت با اوضاع کنار می یاد . دوسش داره دختر رو می خواهد باز با هم باشن اما راحت قبول می کنه که تموم شده همه چیز . گاهی بهش فکر می کنه اما نه اکثرا. بعد هم سریع با یک دختر دیگه دوست می شه . البته نامزدشو دوست داره اما خوب دلیلی نمی بینه شاید به خودش زجر بده . معتقده تو این شرایط این قدر کار هست که عشق و ازدواج و نامزدش توش گم هستن . چه غمگین چه واقعی . اما دلم می خواست اشتی کنن .

  16. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #750
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بادبادک باز


    خالد حسینی
    زیبا گنجی –پریسا سلیمان زاده



    امیر یک پسر افغانی از خانوده ای پولدار می باشد . آنها در خانه بزرگی زندگی می کنند و خدمتکاری فقیر و مریض به نام علی دارند . علی پسری به نام حسن دارد که هم بازی امیر است . حسن پسری فوق العاده صبور و مهربان است که عاشق امیر می باشد و برای او هر کاری می کند . امیر عاشق پدرش هست ، از بی محبتی او رنج می برد و از توجه پدرش به حسن ناراحت است . خلاصه هی امیر بد می کند و حسن خوب می کند و داستان پیش می رود . امیر در بزرگی از ظلم هایش به حسن ناراحت است . او که هنگام جنگ افغانستان و روسیه به آمریکا فرار کرده فرصتی به دست می آورد تا گذشته را جبران کند .
    البته اگه کتاب این قدر طرفدار داره حتما یک چیزایی داره که من سر در نیاوردم اما تا جایی که به من مربوط می شه اصلا از کتاب خوشم نیومد . یک فیلم هندی کامل بود . حسن ، امیر را نجات می ده . به جاش امیر می ره پسر حسن را نجات می ده . کمال کمک می کنه تا به حسن تجاوز بشه بعد به خودش تجاوز می کنن .... برادرهای گم شده ...... تازه نویسنده بعد هم می گه اگه الان فیلم هندی بود باید می دویدم بغلش می کردم خیلی دلم می خواست یکی بهش می گفت این قدر عنصر فیلم هندی داری که می شه از این یکی گذشت . این حسن هم اونقدر خوبه و بالغ و فهمیده که فقط توی قصه ائمه معصومین نمونه اش یافت می شه . نمی دونم به نظرم می یاد نویسنده می خواد یک داستان رئال بنویسه بعد چرا یک دفعه هی یاد حال و هوای رمنس می افته نمی دونم . البته یک جذابیت هایی هم داشت اما فوق العاده هم طولانی بود خیلی کشش داده بود زودتر از این ها می شد داستان را قطع کنه یا اگه می خواست تا اینجا پیش بره بعضی جاها را کم رنگ تر توضیح می داد

    اما جلد کتاب خوشگله یک جوری ترکیب رنگ سفید و قرمزش ادم را یاد جلد سفید با نقش گل های قرمز رنگ "خوبی خدا" می اندازه

  18. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •