مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد؛یک نفر هست که این جا
بین ادمهایی٬که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها٬به تو می اندیشد
و کمی٬
دلش از دوری تو دلگیر است...
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد؛یک نفر هست که این جا
بین ادمهایی٬که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها٬به تو می اندیشد
و کمی٬
دلش از دوری تو دلگیر است...
یک نفر
مشت مشت
بر دل تنگی ام...
دلشوره می پاشد...!
گفتی به نبرد تن به تن می ارزد روحت که جدا شد از بدن می ارزد
حالا تو بگو خدا وکیلی این عشق به این همه دست و پا زدن می ارزد؟
کتونیهای پاره، شیشه عطر خالی، ساعت خوابیده ...
با چه تنگدستیای
یاد تو را زنده میکنم
می بوسم و می گذارم کنار ...
تمام چیزهایی که ندارم را !
دست هايت را ...
عاشقی ات را ...
همه را !
عادت احمقانه ای ست
چسبیدن به چیزهایی که ندارمشان
__________________
آتش پرست خواهم شد
تا شعله های آتشی را
که از دو چشم خمارت زبانه می کشد
عبادت کنم
و کافر می شوم
به هرآنکه
عشق تورا انکار کند...
امشب ز نور ماه پر از درد می شوم
غمگین و دلشکسته و رخ زرد می شوم
امشب ز بغض و ناله ی این ماه نیمه جان
با اشک نا چکیده هم آورد می شوم
ای آسمان بر آتش جانم ببار باز
گویا فقط ز اشک تو من سرد می شوم
با این چنین سرودنم امشب ز حال ماه
از جمع صاحبان خرد طرد می شوم
امشب ز ابر های پر از اشک آسمان
آواز خوان چو عاشق شب گرد می شوم
رفتی و بی تو ترجمه تلخ زندگی
در جای جای شهر وجودم سروده شد
رفتی و بی تو دفتر کمرنگ یک غروب
در کوچه های آبی چشمم گشوده شد
ده
عدد کوچکی ست
اما
چقدر بزرگ می شود وقتی
ده سال بعد به هم می رسیم
...که دیگر نه تو آرزوی منی
و نه من
رویای تو.
بنویس
خاطرات اینده را
و مقدر کن احتمال دیدارمان را
در قیامتی نزدیک
طوری که هیچ یادم نیامده باشد
طوری که هیچ یادت نیامده باشد بنویس
نام کوچکم را بزرگ
درست کنار نام خودت
و در خاطرات اینده
مصور کن
آفتاب بمانی
گاه یك سنجاقك
به تو دل می بندد
و تو هر روز سحر
می نشینی لب حوض
تا بیاید از راه
از خم پیچك نیلوفرها
روی موهای سرت بنشیند
یا كه از قطره آب كف دستت بخورد
گاه یك سنجاقك
همه معنی یك زندگی است.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)