بعد از تمام باران ها
بعد از برف ها
حرف ها…
حرف ها…
تو خواهی آمد!
قول داده بودی.
خاطرت هست؟!
بعد از تمام باران ها
بعد از برف ها
حرف ها…
حرف ها…
تو خواهی آمد!
قول داده بودی.
خاطرت هست؟!
یک عکس دو نفرﮪ که از وسط پارﮪ اش ﻣﮯ کنم
آخرین چیزیست ﮐﮫ از تو ماندﮪ
"تو" ﻣﮯ افتی ﺗﮭ ِِ سطل زباﻟﮫ
"من" ﻣﮯ ماند کف دستم
آخ ﺧ ﺧ ﺧ ﺧ ﺧ ﺧ
دستت جا ماندﮪ روﮯ شاﻧﮫ ام...
انقدر تا آسمانها تو را برده ام
که اگه به زمین بخوری
چیزی به جز خاطره ای
ازت بر جا نماند....
نـشـــانی ام را می خـواســـتـی ؟
هــمـان مـحـلــه ی قـدیـمی پـائـیـز !
مـنتـظرم هـــنـوز ...
اما زرد
اما خشــڪـ
گاهی بیـاد می آورم تــو را
زیـر پـا ڪه می مـــانـم ...
Last edited by Amir Hossein; 10-12-2012 at 00:43.
عزیزم
پالتوی امسالت را
به رنگ نگاه منتظرم بخر
من سر قرارهمیشگی، با احساسی "تابستانی" اما تردیدی "زمستانی" منتظرم
به فکر لرزش پاهای سردم باش
دیر نیا
همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد
همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد
همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ،احساسی بود که مرا درک میکرد
حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کن
دست و دلم را که ددیدی
پایت را کشیدی
از زندگی ام ...
تو کيستي؟
هان؟
يادم آمد...
تو هماني که روزي با پاهايت آمدي
و نماندي و رفتي!!!
و من...
من همانم
که روزي با دلم آمدم و ماندم و ماندم ........
گمم نکن
در گوشه ای از حافظه ات
آرام مینشینم
فقط بگذار بمانم!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفاقت ایستادن زیر باران و با هم خیس شدن نیست ،
رفاقت آن است كه یكی برای دیگری چتر شود
و دیگری نفهمد كه چرا خیس نشد !!!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)