تو با شکستگی پا قدم به راه گذار
که ما به جاذبه امداد میکنیم ترا
درین محیط، چو قصر حباب اگر صد بار
خراب میشوی، آباد میکنیم ترا
صائب تبریزی
تو با شکستگی پا قدم به راه گذار
که ما به جاذبه امداد میکنیم ترا
درین محیط، چو قصر حباب اگر صد بار
خراب میشوی، آباد میکنیم ترا
صائب تبریزی
اي باده ز خون من به جامت
اين مي به قدح بود مدامت
خونم چو مي ار کشي حلالت
مي بي من اگر خوري حرامت
هاتف
تو روی سخت قضا و قدر ندیدستی
هنوز آنچه تو را مینماید آستریست
از آن، دراز نکردم سخن درین معنی
که کار زندگی لاله کار مختصریست
پروین اعتصامی
تو کز عبرت بدين افسانه ماني
چه پنداري مگر افسانه خواني
درين افسانه شرطست اشک راندن
گلابي تلخ بر شيرين فشاندن
نظامی گنجوی
نه ملک پادشا را در چشم خوبرویان
وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را
ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی
تا مدعی نماندی مجنون مبتلا را
سعدی
اين بند نبيني که خداوند نهادهاست
بر ما که نبيندش مگر خاطر بينا؟
در بند مدارا کن و دربند ميان را
در بند مکن خيره طلب ملکت دارا
ناصر خسرو
ای روی تو گلبن گلستان همه
نوش لب تو چشمه ی حیوان همه
در مملکت حسن و ملاحت شده ای
شاهنشه دلبران و سلطان همه
عمادالدّین نسیمی
همي بپيچم از رنج دل چو شوشهي زر
همي بلرزم بر خويشتن چو شاخک بيد
اميد نيست مرا کز کسي اميد بود
اميد منقطع و منفطع اميد اميد
مسعود سعد سلمان
دل گر ره عشق او نپوید چه کند
جان دولت وصل او نجوید چه کند
آن لحظه که بر آینه تابد خورشید
آیینه انا الشمس نگوید چه کند
ابو سعید ابوالخیر
در خمار مي دوشينم اي نيک حبيب
آب انگور دو سالينهم فرموده طبيب
آب انگور فرازآور يا خون مويز
که مويز اي عجبي هست به انگور قريب
منوچهری
Last edited by دل تنگم; 02-09-2009 at 03:43.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)