تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 74 از 137 اولاول ... 246470717273747576777884124 ... آخرآخر
نمايش نتايج 731 به 740 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #731
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    اي تنها مسا فر سرزمين دلتنگيهايم.
    اي تنها ماواي لحظات من.
    اي تپش اميد در وسعت بيکرانه غمهايم خالصانه مي پرستم تو را و تنها به خاطر تو نفس مي کشم
    به زندگي عشق مي ورزم تا روزي که از قفس تن و دنياي خاکي آزاد شوم و در آغوش ، تو را گيرم.

    باور کن هم نقس شيرين زبانم تو کسي هستي که ستاره هاي آسمان بي تو خاموشند و با آمدن تو باز چشمک مي زنند.
    نمي دانم تو چه هستي ؟ که هر وقت گريه ام مي کني ابرهاي آسمان از عاطفه و عشق بر من مي بارنند و با خنده تو احساس مي کنم خورشيد در کنار من است .
    تا وقتي که غمگيني بزرگترين غصه هاي عالم به دوش من است. و اشکي به امتداد آسمان دلتنگي سهم من از زندگي است.
    من از توفقط بها نه اي مي خواهم براي گريستن.دلم برايت تنگ است. من براي تو مي نويسم از زندگي از عشق از عاشقي و از دل ديوانه ام.

    نگاههاي دلنشين تو دلم را پاک کرد.و از آن لحظه تا کنون در عشقت مي سوزم .
    قلبم به ياد تو مي تپد و و نگاهم تو را مي جويد.هنگامي که زندگيم به شبهاي تيره و تار شباهت داشت و زماني هنگامي که مرگ را از ديده گانم به خود نزديک مي يافتم عشق تو در آسمان تيره و ظلماني وجودم طلوع کرد ودر عشق مقدس تو زندگي از دست يافته ام را يافتم

    وجود تو نگاهه تو آغوشه تو هر کدام رشته عمر مرا بدست گرفته و طراوت و شيريني بر زندگيم بخشيده است
    قلب و روح من به آرزوي تو زنده خواهد ماند

    امشب غريبا نه در ظلمت و در خلوت تنهايي پيک غم را مي جويم غافل از آن که غم در من زندگاني مي کند امشب از هر نسيم که مي ورزد تو را مي پرسم و از تو خبر مي گيرم

    عاشقم عاشق ستاره صبح عاشق ابري سرگردان عاشق دانه هاي باران

    عاشق هر چه نام توست بر آن.


    (برگرفته از یک دوست)

  2. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #732
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . . پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه " پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند : او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد كافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود ! یكی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند . پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد ! پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟ پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است ...

  4. 3 کاربر از .::. RoNikA .::. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #733
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    آينه را با آينه بشکن تا نابود شود...ترس را با وحشت دور کن تا بگريزد...غم را از غم به هراسان تا محو شود...اشک را با اشک بشوی تا خنده شود...سبزی را با سرخی رنگ بزن تا قنچه شود...دل را به دريا بسپار تا آب شود...قلب پاکت را به معشوق بسپار تا عشق بشود...زندگی را ساده بنگر تا ماندن ساده شود.

  6. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #734
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    هرگز برایت از دوست داشتنم حرفی نخواهم زد . از جرقه های محبتی که هر لحظه بر دلم میزنی، از گرمای کلامی که وقت گفتنت در دل خود احساس میکنم هرگز ... هرگز برایت نخواهم گفت از آن سیب سرخ پنهانی که به سویت دراز کرده ام و از آن دستی که ... هرگز برایت نخواهم گفت شاید تو خود روزی بخوانی دوست داشتنم را. از دلتنگ شدنم ... از انتظارم... از سکوتم ... از بی کلام شدنم ... شاید تو روزی همه چیز را بیابی در سطر سطر نوشته هایم و در تکه تکه لحظه هایم شاید روزی میان تمام بیتفاوتی هایم دریابی معنای عمیق « دوست داشتن بی آنکه دوست بداند » را .

  8. #735
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,464

    پيش فرض

    هيچ چيز سخت تر از انتظار نيست،
    آن هم انتظار لحظه اي که يک آشنا صدايت کند و به تو بفهماند که دوستت دارد؛
    اما هر چقدر که انتظار هم سخت باشد به آن لحظه زيبا مي ارزد،
    پس انتظار مي کشم تا آن لحظه زيبا نصيبم شود.



  9. این کاربر از tohidkh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #736
    داره خودمونی میشه habib10's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    تبريز
    پست ها
    26

    پيش فرض

    عشق یعنی حامی دلبر شدن ...... بی پسر هر چند پشت در شدن

    عشق یعنی مردن ازدرد کمر ..... از غلاف تیغ و وز مسمار در

    عشق یعنی همچو گل پرپر شدن ..... سنگ فرش مقدم دلبر شدن

    عشق یعنی شرم و آزرم و حیا..... وا نکردن لب ز سوزدردها

    تا نسوزد قلب حیدر درد و غم..... عشق یعنی رو گرفتن در حرم

    عشق یعنی وا شدن در تار و پود..... قامتی خم گشته با رویی کبود

    عشقیعنی یاس زردی نیلگون ..... پشت در افتاده در دریای خون

    عشق یعنی انتهای بیکسی..... عشق یعنی آخر دلواپسی

    عشق یعنی ترس و هول و واهمه.... گر بمیردیار حیدر فاطمه

    عشق می مردی اگر زهرا نبود .....دلبرش گر حیدری مولا نبود

    عشق یعنی ناله های مرتضی..... عشق یعنی گریه های مجتبی

    عشق یعنیسوز آه زینبین ..... عشق یعنی آتش قلب حسین

    عشق یعنی گریه های نیمه شب ..... عشق یعنی ناله های تشنه لب

    کای خدای کودکان بی پناه..... کای حبیبقلب های پر ز آه

    کای خدای مهربان دستگیر ..... جان جانان مادر ما را مگیر

    جان دهد بابا اگر زهرا رود ..... مرغ روح از جسم زینب می پرد

    گربمیرد فاطمه جان حسین ..... می رود از تن برون جان حسین

    تشنه می ماند دلغمدیده اش ..... داغ لبهای به هم چسبیده اش

  11. این کاربر از habib10 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #737
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    تو معنای تمام واژه های منی ....برای عاشقانه هایم به دنبال واژه می گردم ...تو باز هم در من ظهور می کنی ...تو باز هم مرا به دنیای خود می بری .
    تو باز هم مثل همیشه به اوج می بری....به نا کجا
    لبخند که می زنی پرنده ی دلم بال بال می زند ...با این دل پر بریده چه کنم؟
    می خواهم از آنجایی بگویم که نگاهم در نگاهت حل شد ...من عاشق تر شدم ...عاشقی دیوانه وارتر
    دلم دیگر ملک خصوصی توست و من نوشتم از بودن تو ....تویی که .....
    از تو برای تو و برای دلتنگی های همیشگی ام می نویسم .
    می خوانی و می گویی سلام
    من سلامت را هر بار با سبدی سرخ از گل های بوسه پاسخ می دهم .
    و تو ....تو که حجم بودنت به اندازه ی تمام هستی من است
    بگذارید همه بدانند....بگذارید بدانند......می خواهم فریاد کنم .
    باشد ... این بار هم نه ...اما می گویم که من تورا بهترین می دانم و تو را می خواهم برای ابد
    بگذارید همه بدانند....بگذارید بدانند......می خواهم فریاد کنم .
    باشد ... این بار هم نه ...اما می گویم که من تورا بهترین می دانم و تو را می خواهم برای ابد....
    تمام هستی ام دوستت دارم .




  13. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #738
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    می خواهم از تو بنویسم برای تو که در تمام لحظاتم وجود داری. خنده هایم برای توست. با تو بودن مرا شاد می کند وبی تو بودن مرا گریان. تو با من هستی در حالی که در کنارم نیستی. تو با منی چون در قلب منی قلبم را با دنیا عوض نمی کنم چون تو در آنی و من تنها تو را دوست دارم که سبزی مانند بهار استواری مانند کوه لطیفی مانند گل و روانی همچون دریا.

  15. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #739
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست...
    اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست...

    اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست...
    اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست...
    اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست...
    اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست...
    پس با تمام وجود فریاد میزنم...
    دوستت دارم


  17. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #740
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    در گوشم فقط يک صدا مانده است
    صداي پاهايت که دور مي شوي
    مي روي و من نمي دانم به چه اميدي زنده ام
    مي دانم، اگر دل هاي سنگي نبودند
    حتما مي ماندي

  19. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •