ت :
تار ترك خورده من تازه شده به ياد تو
ناله درد سر كند باز به ياد روي تو
خفته شده است آسمان بدون ياد و عطر تو
كار ستارگان شده خنده به ماهروي تو
ت :
تار ترك خورده من تازه شده به ياد تو
ناله درد سر كند باز به ياد روي تو
خفته شده است آسمان بدون ياد و عطر تو
كار ستارگان شده خنده به ماهروي تو
و مهتاب از پلكان نيلي مشرق فرود آمد.
پريان مي رقصيدند.
و آبي جامه هاشان با رنگ افق پيوسته بود.
زمزمه هاي شب مستم مي كرد.
پنجره رويا گشوده بود.
و او چون نسيمي به درون وزيد.
اكنون روي علف ها هستم
و نسيمي از كنارم مي گذرد.
دیگه طاقت ندارم ، همه تو رو نشون می دن
وقتی که می بینمت ، دستاشونو تکون می دن
قیمت ناز نگات ، هر چی باشه من می خرم
بقیه رد می شن و همه می گن گرون می دن
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم
مي رسه به آسمونا ماجراي تلخ و دردم
همشون تقصير من بود من خودم بچگي كردم
منتظر نيستي مي دونم اما لطفا باورش كن
اين دفه يه فرقي داره من ديگه بر نمي گردم
من می خوام خودم پسرتشت کنم
نمی ذارم که کسی خدات بشه
نمی ذارم به بهونه ی کسی
عشق و دنیای منو یادت بره
تو یه عمره ، دیگه ، زیبای منی
با یه دنیا اعتماد و خاطره
نمی ذارم تو رو صیدت بکنن
نمی ذارم که تو از پیشم بر
رفتم کنار ِ بچّه ها
بچّ های شکسّه پا
کنارشون نشسّمُ
دَسُّ پام ُ کردم جا به جا
گفتم :« - بگین ببینم!
نـَذری پزونه این جا ؟
چرا گـُلا شکـَسّن ؟
فصل ِ خزون ِ این جا ؟
آه کاشکی در این غربت ِ دور
مرا امید وطنی بود
ای کاش در این بادیه هم
امید آب و علفی بود!
و در این غربتِ سرد
و در این سوز ــ و در این بیم
چشم تو، چشمه نور
یاد تو، عطر گل یاس
و نگاهت چه تب آلود
شما خانوما عجب خوب مشاعره ميكنيد
============
د :
در آن هنگامه وحشت ، شبانگاه خموش سرد ظلماني
سراسر خشم و آشوب خداوندي
همه ويراني و آكنده از شومي
همه سوداي فرياد فراموشي
یادش بخیر آن شب خوش
که نوشیدم از دست تو جامی
زان شب دگر بیخ بر گشتی از
عاشق بی سرانجامی
بعد از ان شب دگر مست و بی خبرم
من نیارم دگر غیر نامت نامی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)