این کتاب وقایع زندگی دختر دبیرستانی همراه با آذر و امجدیه است....آذر اسم دوست راوی کتاب است که نگاه ویژه ای به دنیا و اطرافش دارد و همین طرز تفکر او بر زندگی راوی تاثیر می گذارد و دیگری امجدیه نام استودیومی است که برای تماشای مسابقات به آنجا می روند....ماجرا های کتاب در بازه زمانی یک ساله و احساسات این دختر نوجوان عاشق فوتبال است.....
چندنکته هست که باید توضیح بدم ..اول اینکه بن اصلی کتاب براساس زندگی واقعی خود نویستده بوده اما به طور مثال شخصیت آذر شخصیت تخیلی و فانتزی بوده که در واقعیت وجود نداشته است....
دیگه این که محور اصلی داستان فوتبال نیست بلکه نوجوانی دو دختر است که به فوتبال گره می خورد...درواقع این کتاب علاوه بر توضیحاتی که در مورد اتفاقات فوتبال آن زمان می دهد زندگی مردم در آن دوران را نیز نمایش می دهد....
و یک نکته ی دیگر این که آذر شخصیت محوری داستان نیست بلکه فقط دوست او ست که نقش مهمی را در زندگی آن سال های او ایفا می کند....
این نکات رو گفتم چون در چندید نقد و مطلبی که راجع به این کتاب خوندم این ها رو به غلط توضیح داده بودند....
اما نظر من در مورد این کتاب...به نظر من موضوع جالب و نویی داشت و نثرش هم خیلی روان و جذاب بود...آخر کتاب هم جالب بود...به طور کلی کتاب قشنگی بود یه چیزی مثل عطر سنبل عطر کاج بود....بهتون توصیه می کنم حتما بخونیدش ...