لیک من خسته جان و پریشان
می سپارم ره ارزو را
یار من شعر و دلدار من شعر
می روم تا به دست ارم او را
دیگه شب به خیر امیر جان![]()
لیک من خسته جان و پریشان
می سپارم ره ارزو را
یار من شعر و دلدار من شعر
می روم تا به دست ارم او را
دیگه شب به خیر امیر جان![]()
امد برم آن نگار چون ماه تمام
کز روی بهار با تو دارم پیغام
پرسیدمش از حال گل، آورد عتاب:
با این همه ام گل، چه بری از گل نام؟
---
شب بخیر![]()
مي روم ز ديده ها نهان شوم
مي روم كه گريه در نهان كنم
يا مرا جدايي تو مي كشد
يا تو را دوباره مهربان كنم.
شرمنده درباره ي اون شعر تداخل پستها با هم بود ببخشيد.
مرده بدم زنده شدم .... گریه بدم خنده شدم
دولت عشق امد ومن ..... دولت پاینده شدم
فكر كنم ديگه همه خوابيدن
ما هر دو در اين صبح طربناك بهاري
از خلوت و خاموشي شب پا به فراريم
ما هر دو در آغوش پر از مهر طبيعت
با ديده ي جان محو تماشاي بهاريم
به به ...يكي بيداره!
مث همیشه این دلم فراغتو چله نشست
امشب دیگه به خاطرت بغض هزار ساله شکست
امشب صدای شیههی یه اسب بی سوار می یاد
به جای روی ماه تو از جاده ها غبار می یاد
وقتی نباشی اون بالا ستاره گوشه گیر شده
این جا برای عاشقی همیشه دیرِ دیر شده
بی تو توی نقاشی ها هیچ کسی خورشید نکشید
هیچ عاشقی تو رویا هم به وصل یارش نرسید
بی تو تموم عاشقات خیره شدن به آسمون
روی درختامون پر از کلاغ سیاه بی شگون
نام ترا
این عابران ژنده نمی دانند
و این دریغ هست اما
روزی که خلق بداند
هر قطره قطره خون تو
محراب می شود
این خلق
نام بزرگ ترا
در هر سرود میهنی اش
آواز می دهد
نام تو ، پرچم ایران
خزر
به نام تو زنده است
از خسرو گلسرخي
تو با باراني از جنس نيازم
مرا به ساحل ادراك خواندي
و با زيباترين فانوس دريا
مرا تا قعر دريا ها رساندي
تو در نوروز جشن ميلاد سپيده
به باران يك سبد لبخند دادي
تو دست زرد ياس خسته اي را
به چشم عاشقان پيوند دادي
هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)