عجب بزمی به پا شد در دو عالم....به پا بزم عزا شد در دو عالم
دلم ذکر حسن با غم گرفته....برای مصطفی ماتم گرفته
خدایا زهر غم با او چها کرد....که خون جان و دل خیر النسا کرد
کدامین درد در قلب حسن بود...که در دوران عمرش گریه ها کرد
غم بی مهری همسر زیاد است...چه ظلمی بر امام مجتبی کرد
ولی بالاترین غم بین کوچه است...در و دیوار با زهرا جفا کرد
خدایا شد حسن مظلوم عالم...شهید کینه و مغموم عالم
کنم گریه شب و روز از برایش...تمام عالم امکان فدایش
خدایا این دلم کن جایگاهش...نما زایر مرا بر بارگاهش
به عشق مجتبی هر دم اسیرم...الهی بهر غمهایش بمیرم
بیا زهرا نظاره کن حسن را....که سوزانده ز داغش قلب من را
خدایا کاش زهرش خورده بودم...به جای دلبرم من مرده بودم
هزاران جان چه باشد بهر مولا...که بی ارزش بود در راه زهرا
بیا مهدی بیا دردم دوا کن....مرا بهر امام خود فدا کن
"علی غروبی"