و كبوتر كدام آسمان،
فضله بر شانه ام انداخت!
سرزمين من كفشهاي من است!
كفشهايي كه هرگز،
ا حصار مهرابن گربه اين خفته خارج نشدند!
گربه اي كه دوستش دارم!
وقتي با نوازشم به خواب مي رود!
وقتي با صدايم بيدار مي شود!
وقتي خميازه مي كشد،
گشنه مي شود،
خود را به خواب مي زند!
اوکی فرانکم ... جاشون خالی نباشه .. امیدوارم زودی برگردن