من نيز چو خورشيد ، دلم زنده به عشق است
راه دل خود را نتوانم كه نپويم
هر صبح در آيينه ي جادويي خورشيد
چون مي نگرم ، او همه من ، من همه اويم!؛
او روشني و گرمي بازار وجود است.
در سينه ي من نيز، دلي گرم تر از اوست.
او يك سر آسوده به بالين ننهادست
من نيز به سر مي دوم اندر طلب دوست.