در بنفشه زار چشم تو
برگ هاي زرد و نيلي و بنفش
عطر هاي سبز و آبي و كبود
نغمه هاي نا شنيده ساز مي كنند
بهتر از تمام نغمه ها و سازها!
در بنفشه زار چشم تو
برگ هاي زرد و نيلي و بنفش
عطر هاي سبز و آبي و كبود
نغمه هاي نا شنيده ساز مي كنند
بهتر از تمام نغمه ها و سازها!
از لای برگهای زمان ريز ريز ريز
تف شو به زندگی خودت احمق عزيز
انبوه مرگهای مرتب بدون درد
انبوه زخمهای گرانقيمت تميز
دارند می برند تو را نعش نعش با
اسبان پير و خسته و شمشيرهای تيز
بعدش کنار می روی از هستی خودت
در تکه های کاغذ خونی روی ميز:
من...دوست...عاشق...من از اول...من عاشق
...و واژه واژه می خوری از دست مرد ليز
اقدام کن به مرگ خودت (زندگی نو)
حالا! و تکه تکه خودت را به هم بريز
← تبديل می شويم به اجساد رو به رشد
تبديل می شويم به يک نامه ی عََََََََََََََََََََََََ ََََََََََََََََََریض
بد نیست خانومی اما خب قبلی فکر کنم خوشمل تر از این بود ... به نظرم ببین احساسه خودت چه طوره نسبت بهش :بوسه کوچولو:
فرانک آخرین شعری که نوشتیو کاملشو برام پی ام می کنی؟
Last edited by Monica; 01-03-2007 at 20:01.
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کین باقی عمر را بها پیدا نیست
بذار یکی دیگه را امتحان کنم
Last edited by magmagf; 01-03-2007 at 20:03.
و تو!
- دختر بي بازگشت ِ گريه ها! -
از ياد نبر كه ساده نويسي،
هميشه نشان ساده دلي نيست!
پس اگر هنوز
بعد از گواهي گريه ها در دفترم مي نويسم:
« باز مي گردي»
به ساده دل بودنم نخند!
اشتباه ِ مشترك ِ تمام شاعران ِ اين است،
كه پيشگويان خوبي نيستند!?
-----------
این باحالهشبیه خودتم هست بلائه
![]()
ديگر مسافران گرامي سفر بخير
بر صندلي نشسته بخوابيد تا پگاه !
حالا غروب آمده پرواز مي کند
دلفين مهربان سپيد از فرودگاه
هر چی منتظر شدم شعرتا تصحیح نکردی عزیزم منم با همین ادامه دادم دیگه
پس قیافه ام لو رفت![]()
![]()
هميشه اشتياق تكرار ترانه ها با من بودى
هميشه اين من بودم
كه براي پرسشي ساده پا پيش مي گذاشتم!
هميشه حنجره من
هواخواه ِ خواندن آواز آرزوها بود!
هميشه اين چشم بي قرار...
ای بابا کی لوت داده بگو کلشو بکنم
فرانک بینه اون پسته منو تو یه پسته سپیده جون بود که الان نیست
دلم شکلات می خواد
رنگ الفبای طبیعت است.
گاهی خورشید از روشن کردنت ناتوان است
و شمعی تو را روشن می کند!
پروانه
چمدانی است که رنگ می برد.
سیاه در میان رنگها
از همه مادی تر است
اما بیش از هر رنگی ، نماد عالم غیب است!
زمان در شادی شناور می شود
و در اندوه رسوب می کند!
گل قایقی است شناور در هوا
با یک سرنشین: عطر!
همه مخلوقات به سمت مرگ می روند
مگر انسان
که مرگ به سویش می آید!
زندگانی سنگ بی پایان است
چون مرده می زید!
عشق ، ابدیتی است که لحظه ای می پاید
نفرت ، لحظه ای است که انگار ابدی است!
تو خودت قند و نباتی شکلاتی شکلاتی مونیکا جونم
تازه فهميده ام كه رؤيا،
نام كوچك ترانه است!
تازه فهميده ام،
كه چقدر انتظار آن زن سرخپوش زيبا بود!
تازه فهميده ام كه سيد خندان هم،
بارها در خفا گريه كرده بود!
تازه غربت صداي فروغ را حس كرده ام!
تازه دوزاري ِ كج و كوله آرزوهايم را
به خورد تلفن ترانه داده ام!
پس كنار خيال تو خواهم ماند!
مگر فاصله من و خاك،
چيزي بيش از چهار انگشت ِ گلايه است،
بعد از سقوط ِ ستاره آنقدر مي ميرم،
كه دل ِ تمام مردگان اين كرانه خنك شود!
ولي هر بار كه دستهاي تو،
(يا دستهاي ديگري، چه فرقي مي كند؟)
ورق هاي كتاب مرا ورق بزنند،
زنده مي شود
و شانه ام را تكيه گاه گريه مي كنم!
اما، از ياد نبر! بيبي باران!
در اين روزهاي ناشاد دوري و درد،
هيچ شانه اي، تكيه گاه ِ رگبار گريه هاي من نبود!
هيچ شانه اي!?
قربونت فرانکمشکلاتم توییی
می گم پایه ای تا فردا صبح مشاعره کنیم؟ فردا هم جمعه ست دیگه سره کار که نمی ری
آخرش یکیمون می ترکیم دیگه
![]()
ياد باد آن خوش نوا آواز دهقانان شاد
ياد باد آن دلنشين آهنگ رود
ياد باد آن مهرباني هاي باد
ياد باد آن روزگاران ياد باد
دشت با اندوه تلخ خويش تنها مانده است
زان همه سر سبزي و شور و نشاط
سنگلاخي سرد بر جا مانده است!
آسمان از ابر غم پوشيده است،
چشمه سار لاله ها خوشيده است،
جاي گندم هاي سبز
جاي دهقانان شاد،
خارهاي جانگزا جوشيده است!
مي بينم كه دوستان خيلي لاو هم هستن
تو بانوي تمام غزلها بودي
و من تنها شاعر ِ شادِ اين حوالي ِ اندوه!
هميشه مي گفتم،
كسي كه براي اولين بار گفت:
«سنگ مُفت و گنجشك مفت»
حتماَ جيك جيك ِ هيچ گنجشكِ كوچكي را نشنيده بود!
حالا،
سنگ ِ تمام ترانه هاي من مُفت و
گنجشك ِ شاد و شكار ناشدني ِ چشمهاي تو,
آنسوي هزار فاصله سنگ انداز و دست و قلم!?
![]()
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)